(...)
JİYANEM KÜRDİSTAN
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:45 ::  نويسنده : alejandro calvo       

  امام حسين (ع )
حـضـرت سـيّدالشهدا، حسين بن على (ع )، نوه دخترى پيامبر اكرم (ص ) و امام سوم شيعيان اسـت . مـادرش فـاطـمـه زهـرا(س ) اسـت كـه او را در روز سـوّم شـعـبـان سـال سـوم و بـه روايـتـى سـوم يـا پـنـجـم مـاه شـعـبـان سـال چـهـارم هـجـرى در مـديـنـه مـنـوّره بـه دنـيـا آورد. هـنـگـامـى كـه نـوزاد را نـزد رسول خدا(ص ) بردند، از ديدارش شادمان گرديد و در گوش راست وى اذان و در گوش چپ او اقامه گفت . 
بـرخـى روايـت هـاى مـربـوط بـه نـامـگـذارى آن حـضـرت حـاكى از آن است كه نام حسين را جبرئيل از سوى خداوند آورد. 
روز هـفـتـم نـوزاد، آيـيـن عـقـيـقـه بـه جاى آورده قوچى را سر بريدند؛ و پيامبر(ص ) به دخـتـرش فـرمـود كـه بـراى حـسـيـن نـيـز ـ هـمـانـند حسن ـ به وزن موى سرش نقره صدقه دهد. 
امام حسين با برادرش امام حسن (ع ) تفاوت سنّى اندكى داشت . از همين رو خاطره ها و سـخـنـان بـه جـاى مـانـده از پـيـامبر(ص ) درباره هر دو برادر يكى است . در روايتى از ايـشـان چـنين نقل شده است : ((هر كس حسن و حسين را دوست بدارد، من او را دوست مى دارم و هر كـه را مـن دوست بدارم ، خداوند دوستش مى دارد و هر كس را خداى دوستش ‍ بدارد، به بهشت مـى بـرد؛ و هـر كـس آن دو را دشمن بدارد، من او را دشمن مى دارم و هر كه را من دشمن بدارم خدايش دشمن مى دارد و خداوند هر كس را دشمن بدارد، به جهنّم مى برد.)) 
آن حـضـرت در جـاى ديـگـر فـرمـوده اسـت : ((ايـن دو فـرزنـدم ، دو دسـتـه گل من از اين دنيايند.)) 
مـحمد بن عبداللّه به نقل از ابن ابى نُعم گويد: نزد پسر عمر بودم كه مردى آمد و از او دربـاره حـكـم خـون پـشـه سـؤ ال كـرد. او پـرسـيـد: اهـل كـجـايـى ؟ گـفـت : اهـل عـراق . گفت : [اين ] مرد را ببينيد كه از من درباره خون پشه مى پرسد؛ و حال آن كه پسر رسول خدا(ص ) را كشته اند! من از آن حضرت شنيدم كه فرمود: اين دو (حسن و حسين ) دسته گل هاى من از اين دنيايند. 
پـيـامـبـر خـدا در جـاى ديـگـر از دو نـوه اش بـه عنوان سرور جوانان بهشت ياد كرده است . حـذيـفـه از آن حـضرت نقل مى كند كه فرمود: اين فرشته اى كه پيش از امشب فرود نيامده اسـت ، از خـداونـد اجـازه خواسته است بر من سلام كند و مژده دهد كه فاطمه سرور بانوان اهل بهشت و حسن و حسين ، سرور جوانان بهشت اند. 
از ويـژگـى هـاى امـام حـسـيـن (ع ) شـبـاهـت وى بـه رسول خدا است . عاصم به نقل از پدرش ‍ گويد: پيامبر خدا را در خواب ديدم و خوابم را بـراى ابـن عـبـاس بـاز گـفـتـم . پـرسيد: آيا هنگام ديدنش ، حسين بن على (ع ) را به ياد آوردى ؟ گـفـتـم : آرى بـه خدا، ديدنِ افتادگى شانه هاى پيامبر مرا به ياد حسين انداخت . ابن عباس گفت : ما او را به رسول خدا تشبيه مى كرديم . 
حـسـيـن (ع ) در سـال 61 هـجـرى بـه شـهـادت رسـيـد. سـن مـبـاركـش ((آن هـنـگـام 56 سـال و پـنـج مـاه و پـنـج روز بـود. شـش سـال يـا هـفـت سـال و چـنـد مـاه از ايـن دوران را بـا جـدّش رسـول خـدا(ص )، 37 سـال را بـا پـدرش ، عـلى (ع )، و 47 سـال را بـا بـرادرش حـسـن (ع ) زيـسـت ؛ و ده سال پس از وى ـ كه دوران امامت وى است ـ به شهادت رسيد. 
كنيه آن حضرت ، اباعبداللّه بود و از القاب مباركش ، الرَّشيد، الوَفىّ، الطّيِّب ، السّيد الزّكـى ، المـبـارك ، التـّابع لمرضاة اللّه ، الدّليل على ذات اللّه والسِّبط را مى توان نـام بـرد. سـيـّد شباب اهل الجنه و سبط، دو لقبى بود كه پيامبر خدا(ص ) به ايشان عطا فرمود. 
امام حسين (ع ) شش پسر و سه دختر داشت : 1ـ على اكبر، كه در كربلا به شهادت رسيد و مـادرش ليـلى دخـتـر ابـومـرة بـن مـسـعـود ثـقـفـى بـود. 2ـ على اوسط 3ـ على اصغر، زين العـابـديـن كـه مـادرش ((شـاه زنان )) دختر يزدگرد، پادشاه ايران بود. به اعتقاد شيخ مـفـيـد زيـن العابدين از على اكبر بزرگ تر بود، ولى روايت نخست مشهورتر است . بلاذرى ، نام مادر زين العابدين (ع ) را سلافه ذكر كرده است . 4ـ محمّد 5ـ جـعـفـر كـه در زمـان حـيـات پـدر درگـذشـت . 6ـ آخـرين پسرش عبداللّه نام داشت كه در شيرخوارگى در كربلا تير بر گلويش زدند و شهيدش كردند. دختران آن حضرت سكينه ، فاطمه و زينب بودند. 
تـنـهـا پـسـرى كـه پـس از واقـعـه كـربلا از حسين (ع ) زنده ماند، زين العابدين بود كه نسل آن حضرت به وسيله وى امتداد يافت . 
فضايل اخلاقى
حـسـيـن (ع ) مـظـهـر كـمـالات انـسـانى و اُسوه اخلاق اسلامى بود، و سخاوت ، جوانمردى و گـذشـت ، شـجـاعت و ستيز با ستم و ستمگرى از بارزترين ويژگى هاى آن حضرت به شمار مى آيد. در اينجا به نمونه هايى از فضايل آن حضرت اشاره مى گردد.
اسامة بن زيد در آستانه ديده فرو بستن از جهان بود. امام حسين (ع ) به ديدارش رفت و او را انـدوهـناك ديد. چون سبب اندوهش را پرسيد. گفت كه شصت هزار درهم وام دارد و از آن مى ترسد كه پيش از اداى آن از دنيا برود. حضرت فرمود: من پيش از مردنت آن را مى پردازم و چنين كرد. 
مـردى بـاديـه نـشـيـن نـزد امـام (ع ) آمـد و گـفـت : ديـه اى كـامـل بـه گـردن دارم و از پـرداخـتـنـش ‍ نـاتـوانـم . بـا خـود گـفـتـم ، ايـن مـال را از گـرامـى تـريـن مـردمـان بـخـواهـم و كسى را گرامى تر از خاندان پيامبر(ص ) نـيـافـتم . حضرت فرمود: اى برادر عرب ، از تو سه پرسش دارم ، اگر يكى را پاسخ گـفتى يك سوم ، اگر دو تا را پاسخ گفتى دو سوم و اگر هر سه را پاسخ گفتى همه مـال را بـه تـو خـواهـم داد. مـرد گـفـت : آيـا مردى دانشمند و شريف چون شما از من بپرسد؟ فـرمـود: آرى . از جـدّم رسـول خـدا(ص ) شـنـيـدم كـه فرمود: نيكى بايد به اندازه معرفت بـاشـد. گـفـت : آنـچـه مـى خـواهـى بـپـرس كه اگر هم ندانستم از شما مى آموزم . فرمود: بـرتـرين اعمال كدام است ؟ گفت : ايمان به خداوند. فرمود: راه نجات از هلاكت كدام است ؟ گـفـت : اعـتـماد به خداوند. فرمود: زينت مرد به چيست ؟ گفت : دانش آميخته به بردبارى . فرمود: اگر اين را نداشت ؟ گفت : مال همراه جوانمردى . فرمود: اگر نداشته باشد؟ گفت : تهيدستى همراه شكيبايى . فرمود: اگر اين را نداشت ؟ گفت : سزاوار آن است كه صاعقه اى از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند. حسين (ع ) خنديد و كيسه اى هزاردينارى را نزد او انـداخـت . انـگـشترى خويش را كه نگين آن دويست درهم مى ارزيد نيز به او داد و فرمود: اى مـرد، با اين طلا دين خويش را بپرداز و انگشترى را خرج خود كن . اعرابى آن را گرفت و گفت : خداى بهتر داند كه رسالت خويش را كجا بنهد. 
مـردى از انصار براى عرض حاجت نزد امام (ع ) آمد. حضرت فرمود: اى برادر انصارى با پرسش ، آبروى خويش را مريز، نياز خويش را در نامه اى بنويس و نزد من بياور كه إ ن شـاءاللّه بـرآورده خـواهـد شـد. او نـوشـت : يـا ابـاعـبداللّه ، به فلان كس پانصد دينار بـدهكارم . از او بخواه كه مدّتى مرا مهلت دهد. امام (ع ) پس از خواندن نامه به خانه رفت و كيسه اى با هزار دينار آورد و فرمود: پانصد دينار را به وام خويش ده و پانصد دينار ديـگـر را خـرج زنـدگـى ات كـن و حـاجـت مـخـواه مـگـر از سـه كـس : ديـنـدار، جـوانـمـرد و اصـيـل ؛ چـرا كـه ديـنـدار نـگـاهـبـان ديـن خـويـش اسـت . جـوانمرد از جوانمردى شرم دارد و اصـيـل مـى دانـد كـه تـو بـا حاجت خواستن ، آبروى خويش را مى ريزى و او به خاطر حفظ آبرويت ، نياز تو را برآورده مى سازد. 
نـقـل شده است كه در روز عاشورا بر دوش آن حضرت نشانى ديدند. چون از امام سجاد(ع ) در ايـن بـاره پرسيدند، گفت : آن جاى كيسه هاى فراوانى بود كه به خانه بيوه زنان ، يتيمان ، و بينوايان مى برد. 
روزى بر چند بينوا گذشت كه بر عبايى نشسته نان خشك مى خوردند. بر آنان سلام كرد و چـون حـضـرت را دعـوت بـه خوردن كردند، كنار آنان نشست و فرمود: اگر صدقه نمى بـود بـا شـمـا مـى خـوردم . سـپس آنها را به خانه خويش برد و غذا داد و جامه پوشاند و فرمود به هر كدام چند درهم نيز بدهند. 
روزى از غـلامى ، كارى در خور كيفر سر زد. حضرت فرمان به تنبيه اش داد. غلام گفت : سرورم ((وَالْكاظِمينَ الْغَيْظ)) (و فروخورندگان خشم ). فرمود: رهايش كنيد. گفت : سرورم ، ((والعـافـيـنَ عـَنِ النّاس )) (و آنان كه از مردم درمى گذرند). فرمود: از تو درگذشتم . گـفـت : سرورم ، ((وَاللّهُ يُحِبُّ المُحْسِنينَ)). فرمود: تو به خاطر خداوند آزادى و آنچه را كه مى خواستم به تو ببخشم دو برابر كردم . 
فصاحت و بلاغت
حسين بن على (ع ) سخنورى توانا بود. او در خانه وحى كه فرشتگان آسمان و پيشاپيش آنان پيام آور وحى در آمد و شد بودند پرورده شد. روزى كه ديده به جهان گشود نخستين سـخـن را از زبـان رسـول خدا(ص ) شنيد كه در گوش وى اذان گفت . آموزگار او مادرش ، فـاطـمـه دخـتر پيامبر(ص )، بود. استادش ، على بن ابى طالب ، پدر بزرگوارش بود كه گوى سخنورى را از جهانيان ربوده است .
از حـضـرت سـيـدالشـهدا(ع ) سخنان حكمت آميز بسيارى به يادگار مانده است . زيباترين بـخـش گفته هاى وى سخنانى است كه در حماسه باشكوه عاشورا بيان فرموده است ؛ و ما در اينجا تنها به نقل يكى از خطابه هاى آن حضرت بسنده مى كنيم .
بامداد روز عاشورا، حضرت در برابر انبوه سپاه دشمن ايستاد و چنين فرمود:
اَلْحـَمـْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ الدُّنيا فَجَعَلَها دارَ فَناءٍ وَزَوالٍ، مُتَصَرِّفَةً بِاءَهْلِها حالا بَعْدَ حالٍ، فـَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَالشَّقِىُّ مَنْ فَتِنَتْهُ، فَلا تَغُرَّنَّكُمْ هذِهِ الدُّنْيا، فَإِنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مـَنْ رَكـَنَ إِلَيـْها وَتُخَيِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمِعَ فيها وَاءَراكُمْ قَدْ اِجْتَمَعْتُمْ عَلى اءَمْرٍ قَدْ اءَسْخَطْتُمُ اللّهَ فـيـهِ عـَلَيـْكُمْ. فاءَعْرَضَ بِوَجْهِهِ الْكَريمِ عَنْكُمْ وَاءَحَلَّ بِكُمْ نِقْمَتَهُ وَجَنَّبَكُمْ رَحْمَتَهُ فـَنـِعـْمَ الرَّبُّ رَبُّنـا وَبـِئْسَ الْعَبْدُ اءَنْتُمْ، اءَقْرَرْتُمْ بِالطّاعَةِ وَآمَنْتُمْ بِالرَّسُولِ مُحَمَّدٍ ـ صـَلىَّ اللّهُ عـَلَيْهِ وَآلِهِ ـ ثُمَّ إ نَّكُمْ زَحَفْتُمْ إِلى ذُرِّيَّتِهِ وَتُريدُونَ قَتْلَهُمْ، لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عـَلَيـْكـُمُ الشَّيـْطانُ فَاءَنْساكُمْ ذِكْرَ اللّهِ الْعَظيمِ. فَتَبّا لَكُمْ وَما تُرِيدُونَ، إ نّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، هؤُلاءِ قَوْمٌ كَفَرُوا بَعْدَ إ يمانِهِمْ فَبُعْدا لِلْقَوْمِ الظّالِمينَ)). 
سـپـاس خـداى را كـه دنـيـا را آفـريـد و آن را سراى نيستى و نابودى قرار داد. دنيا هر دم سـاكـنـانش را ديگرگون سازد. فريب خورده كسى است كه دنيا بفريبدش و بدبخت كسى اسـت كه دنيا گمراهش ‍ سازد. مبادا فريب دنيا را بخوريد! زيرا كه دنيا از اعتمادكنندگانِ به خود مى بُرد و هر كس را كه در آن طمع بندد نوميد مى سازد.
مى بينم بر كارى گرد آمده ايد كه خداى را بر خود به خشم آورده ايد و آن كريمِ مهربان ، روى از شـمـا بـرتـافـتـه بـه عذاب خويش گرفتارتان ساخته است و از رحمت خود دور گردانيده است . پروردگار ما چه خوب پروردگارى است و شما چه بد بندگانى هستيد. شـمـا پـذيـرفـتـيد كه خداى را فرمان ببريد و به پيامبر خدا، محمد(ص )، ايمان آورديد، ولى ايـنـك بـه جنگ فرزندانش آمده ايد و آهنگ كشتن آنان داريد. به راستى كه شيطان بر شـمـا چـيـره گـشته و ذكر خداى بزرگ را از يادتان برده است . مرگ بر شما و آنچه مى خـواهـيـد. مـا از خـداييم و به سوى او باز مى گرديم . اينان مردمى هستند كه پس از ايمان به كفر گرويدند. نابود باد ستمكاران !
شجاعت
حـسـيـن بـن عـلى (ع ) گـوى شـجـاعـت را از هـمـه دليـران جـهان ربود و آنان را به بوته فـرامـوشى افكند. آن حضرت با شمار اندك يارانش در برابر انبوه سپاه يزيد ايستاد و پـس ‍ از حتمى شدن جنگ ، كوچك ترين ترديدى در مبارزه با دشمن به خود راه نداد. با آن كـه بـه شـهـادت خـود و يـارانـش يـقـيـن داشـت ، بـا اقـتـدار كـامـل نـيـروهـاى زيـر فـرمـانـش را سـازمـان داد و بـا كمال جوانمردى پذيراى نبرد شد.
يـاران و جـوانـان او در بـرابـر ديدگانش به خون غلتيدند، ولى انديشه تسليم هرگز به او راه نيافت . هنگامى كه نوبت رزم خود وى رسيد، چونان شير ژيان به دشمن حمله مى آورد، صفوفشان را مى شكافت و از كشته ها پشته مى ساخت .
هـمـه ابـزار جنگى خويش را به كار گرفت و اميدوارانه چنان رزمى به نمايش گذارد كه دشمن ناگزير شد از عرف نظامى بيرون رفته با شيوه هاى ناجوانمردانه بر او يورش آورد. كـسـانـى كـه بـه جـنـگ وى آمـده بـودند، نه مردم كوچه و بازار، بلكه جنگجويانى حـرفـه اى بـودنـد، ولى در بـرابـر شـجاعت و دلاورى آن حضرت به زانو درآمده اعتراف كـردند كه تا كنون كسى را چون او نديده اند كه خاندان و يارانش در برابر ديدگان او كشته شوند و او همچنان شجاعانه و با قوت قلب بجنگد.
بـر خـلاف دشـمـن كـه بـا اعـلام حـكـومـت نـظـامـى ، مـردم را بـا زور بـه جـنـگ مـى فـرسـتـاد، حـسين (ع ) يارانش را در رفتن يا ماندن آزاد گذاشت . او سپاه كوچك خويش را از عناصر زبون و دنيادوست پاكسازى كرد و تنها مردانى آزاده و از جان گذشته افتخار حضور در صف يارانش را يافتند. اين بود كه دشمن ، نه از حسين ضعفى ديد و نه از يارانش .
پـس از آن كـه سـپـاهـيـان دشـمن گرد او حلقه زده با هر آنچه در دست داشتند بر وى هجوم آوردند، باز هم جانانه دفاع مى كرد و به مهاجمان اجازه نزديك شدن به خود را نمى داد. آرى ، به گواهى زخم هاى فراوان تن حسين (ع )، فرزند على (ع ) تا واپسين لحـظـه هـاى زنـدگـى چـونـان كـوه اسـتـوار در بـرابـر سـيـل سـپـاه دشـمـن ايـسـتـادگـى كـرد تـا بـه فـيـض ‍ عـظـيـم شـهـادت نايل آمد.
آزادگى
از بارزترين ويژگى هاى شخصيتى حسين بن على (ع ) آزادگى و رادمردى است . حسين (ع ) تـن بـه ذلت نـداد، زيـر بـار سـتـم نـرفت و در برابر زورمداران مردانه تا پاى جان ايـسـتـاد. پـس از روى كـار آمـدن يزيد احساس كرد كه ارزش هاى اسلامى و انسانى رو به نـابـودى اسـت و دريـافت كه هرگاه بوزينه باز و شرابخوار و هوسرانى چونان يزيد بـر مـنـبـر اسـلام بـالا رود چـراغ دين و ديندارى بى فروغ مى شود، از اين رو در نخستين واكنش ‍ نسبت به اعلام بيعت مردم با يزيد، با اشاره به همين نكته اساسى به مروان حكم فـرمـود: هرگاه زمام امور جامعه اسلامى به دست كسى چون يزيد بيفتد، فاتحه اسلام را بـايـد خـوانـد. بـه بـرادرش محمّد حنفيّه نيز، كه وى را دعوت به مسالمت مى كرد، فرمود: چـنـانـچـه در هـمه جهان هيچ پناهگاهى نيابد، باز هم زير بار بيعت با يزيد نخواهد رفت . 
حـسـيـن كـه در خـاندان وحى تربيت يافته بود، هرگز نمى توانست براى حفظ مصالح و مـنـافع شخصى خود، شاهد پامال شدن هدف هاى رسالت باشد؛ چنان كه فرموده است : ما خـانـدان پـيامبر و كان رسالت و محل آمد و شد فرشتگانيم . خداوند با ما آغاز كرد و با ما به پايان برد. كسى چون من با يزيد، اين مرد فاسق و مى گسارى كه به ناحق خون مى ريزد، بيعت نمى كند. 
در جـريـان قيام و نهضت نيز شاءن آزادمردى خويش را پاس مى داشت . هنگام حركت از مدينه به مكه به وى پيشنهاد شد كه او نيز مانند پسر زبير بيراهه را در پيش گيرد، ولى آن حـضـرت فـرمـود: بـه خـدا سـوگـنـد از ايـن راه بـيرون نمى روم تا آن كه خداوند هر چه بـخـواهـد مـقـدر سـازد. روزى هم كه حُرّ راه را بر او بست و گفت كه به خاطر خدا جانش را حفظ كند كه اگر بجنگند يكجا كشته مى شوند، فرمود: آيا مرا از مرگ مى ترسانى ؟ مى پندارى كه با كشتن من آسوده خاطر مى شويد؟ منطق من ، منطق آن برادر اوسى است كه قصد يارى پيامبر(ص ) را داشت ولى پسرعمويش او را از مرگ بيم مى داد و او در پاسخ گفت :
من مى روم ، زيرا تا هنگامى كه نيت جوانمرد حق باشد و در راه اسلام بجنگد، مرگ برايش ننگ نيست ؛
من جان خويش را تقديم مى كنم و خواهان بقاى آن نيستم . تا آن كه دو سپاه كوچك و بزرگ به ميدان كارزار درآيند؛
اگر زنده بمانم پشيمان نيستم و اگر كشته شدم نكوهشم نكنند؛ مرد را پستى همين بس كه زنده باشد ولى فرمان زور ببرد!
دشـمـن سپاهى بزرگ داشت و گروه كوچك ياران حسين در برابر آنان اندك مى نمود، ولى فـرزنـد عـلى آن گـروه انبوه را هماورد خويش نمى ديد، چرا كه مردمانى پست و فرومايه بـودنـد و بـراى ارزش هـاى والاى انـسـانـى هـيـچ گـونـه حـرمـتـى قايل نبودند. اين بود كه با مشاهده رفتار ناجوانمردانه آنان برآشفت و فرمود:
((اِنْ لَمْ يـَكـُنْ لَكـُمْ ديـنٌ وَكـُنـْتـُمْ لا تـَخـافـُونَ الْمـَعـادَ فـَكـُونـُوا اءَحـْرارا فـِى دُنْياكُمْ...)) 
اگر دين نداريد و از رستخيز نمى هراسيد در دنيايتان آزاده باشيد...
در دوران صلح
حضرت امام حسن (ع ) به مقتضاى شرايط سياسى ، اجتماعى و نظامى روزگار خويش ، بر اسـاس پـيمانى كه تاءمين كننده خواسته هاى وى بود، دست از جنگ كشيد و با معاويه بيعت كـرد. ولى عناصر تندرو، هر چند با نيات خيرخواهانه ، به اين صلح راضى نـبـودند و ضمن مخالفت با امام حسن (ع )، از امام حسين (ع ) نيز تقاضاى نديده گرفتن آن را مى كردند. امام (ع ) ضمن ابراز مخالفت با اين گونه پيشنهادها عنوان مى فرمود كه ما بـيـعت كرده ايم و راهى براى شكستن بيعت نيست ؛ و ديگر اين كه امام حسن منصب امامت دارد و مخالفت با او جايز نيست . 
پـس از شـهـادت امـام حـسـن (ع ) نـيـز، تـا مـعـاويـه زنـده بـود، بـه دليـل دسـت بـيعتى كه با وى داده بود، حاضر به قيام نشد. آن حضرت در پاسخ كسانى كه به وى پيشنهاد قيام مى دادند عنوان مى كرد كه چون با معاويه صلح و بيعت كرده ايم تا پايان زندگى اش بايد منتظر ماند. 
بـر اسـاس پـيـمـان صـلح مـيان امام حسن و معاويه ، وى حق تعيين جانشين نداشت ؛ تا آن كه مـغـيـرة بـن شـعـبـه ـ كـه در آستانه عزل از واليگرى كوفه قرار داشت ـ نزد مـعـاويه آمد و به وى پيشنهاد كرد كه يزيد را به جانشينى خويش برگزيند. معاويه در عملى بودن اين مهم ترديد داشت . ولى مغيره عنوان كرد كه از مردم كوفه خودش و از مردم بصره زياد بيعت مى گيرد؛ و پس از آن دو شهر، مخالفى باقى نخواهد ماند. 
از آن پـس مـعـاويـه در صـدد بـود تـا بـه هـر شـكـل مـمـكن براى يزيد بيعت بگيرد؛ چون سـرسـخـت ترين مخالفانش در حجاز بودند، به كارگزار خود در مدينه فرمان داد تا از حـسـيـن بـن عـلى (ع ) و چـنـد تن ديگر از سرشناسان شهر بيعت بگيرد. پس از بى نتيجه مـانـدن ايـن تـلاش ، او خـود عـازم مـديـنه و مكه گشت و موضوع را با مردم و اشخاص مورد نـظـرش در مـيـان نـهـاد. ولى كـوشـش او در ايـن وهـله سودى نبخشيد و او ناگزير به شام بازگشت . 
پـس از مرگ معاويه نخستين اقدام سياسى يزيد گرفتن بيعت ، به ويژه از امام حسين (ع ) بـود. ولى حـضـرت حـاضـر بـه بيعت نشد و بر ضد او آماده قيام گشت . والى مدينه به تـوصـيه يزيد امام را زير فشار قرار داد؛ و او زادگاهش ، مدينه ، را به مقصد مكّه مكرّمه ترك گفت . 
مـردم كـوفه با آگاهى از آمدن ايشان به حجاز، نامه هاى فراوانى فرستاده براى رفتن بـه شـهـر خـود از وى دعـوت بـه عمل آوردند. آنان در نامه هاى خود چنين عنوان كردند؛ ((ما امـروز امـامـى نـداريـم ، شـمـا نزد ما بياييد. باشد كه خداوند به وسيله شما ما را بر حق گرد آورد)). امام (ع ) نيز بر آن شد تا تقاضاى آنان را بپذيرد.
در اين هنگام شمارى از عناصر برجسته حاضر در مكه در صدد برآمدند تا حسين (ع ) را از اين كار باز دارند. از آن جمله ابن عباس در چندين نوبت گفت وگوى با ايشان عنوان كرد كه اگر كوفيان حاكم خويش را كشته و اداره امور شهر را به دست گرفته اند و دشـمـنـان خـود را بيرون رانده اند، نزد آنان رو. ولى اگر حاكمشان بر سر كار است و كـارگـزارانش از مردم خراج و ماليات مى گيرند، بدان كه تو را به جنگ و پيكار دعوت كـرده انـد. وى همچنين عنوان كرد كه اگر ناگزير بايد مكه را ترك بگويد، از رفتن به كوفه چشم بپوشد و راه سرزمين يمن را در پيش گيرد. 
ديـگـر عبداللّه بن زبير بود كه اصرار داشت امام (ع ) با توجه به موقعيتى كه در حجاز دارد در همان مكّه بماند و مردم از او فرمانبردارى خواهند كرد. گرچه طبق روايت هـاى تـاريـخـى موضع وى جاى ترديد است و اين سخنان را از باب تعارف منافقانه بر زبان مى آورد. 
بـه راسـتى با آن كه برخى از اين پيشنهادها خيرخواهانه و منطقى مى نمود، چرا حسين بن عـلى (ع ) از پـذيرش آنها خوددارى ورزيد؟ به نظر مى رسد كه راز اين مطلب در تفاوت مـيـان نـگـرش و مـحاسبه هاى امام و ديگران نهفته باشد. آنان از ديدگاه سياسى و نظامى بـه قـضـيـّه مـى نـگـريـسـتـنـد و در نـتيجه پيروزى امام بر بنى اميه و موفقيّت ايشان را مـحـال مـى ديـدنـد. ولى امـام حـسـيـن (ع ) بـا تـوجه به اخبارى كه از پدر و جدّش درباره شهادت وى نقل شده بود، گويا در پى ماءموريتى مى رفت كه حكم آن را پيامبر خدا(ص ) صـادر كـرده بود. روايت هاى چندى وجود دارد كه كشته شدن حسين بن على (ع ) به دست بنى اميه را پيش بينى كرده اند؛ و حسين (ع ) كه تسليم قضاى الهى بود، بايد اين ماءموريت را به هر قيمتى به انجام مى رساند.
اهداف امام حسين (ع ) از قيام
امـا دربـاره ايـن كـه امـام (ع ) از ايـن مـاءمـوريـت چـه اهـدافـى را دنـبـال مـى كـرد؟ بـا تـوجـه بـه اخـبـار رسـيـده از رسـول خـدا(ص )، تـصـريـحات خود آن حضرت در نامه ها و خطابه هايشان ، روند قيام و دستاوردهاى آن ، به موارد زير مى توان اشاره كرد:
1ـ امر به معروف و نهى از منكر: يكى از بارزترين هدف هاى قيام حسين ، امر به معروف و نهى از منكر است . آن حضرت در وصيت نامه اى كه به برادرش ، محمّد حنفيّه ، نوشت ، به روشنى بر آن تصريح فرمود. هنگام عزيمت از مدينه ، امام (ع ) در گفت وگويى طولانى بـا بـرادرش ، جـوانـب گـوناگون قيام خويش را به بحث گذاشت و پس از انجام سفارش هاى لازم ، قلم و دوات خواست و به عنوان وصيّت نامه خطاب به محمد چنين نوشت :
بسم اللّه الرحمن الرحيم
اين وصيت حسين بن على بن ابى طالب به برادرش ، محمد بن على ، مشهور به حنفيّه است . حسين بن على گواهى مى دهد كه خدايى جز خداى يكتاى بى شريك نيست ؛ و اين كه محمّد بنده و فرستاده او است ؛ كه حق را از جانب حق آورد. بهشت حق است ، دوزخ حق است و رستخيز ـ بـى هـيچ ترديدى ـ خواهد رسيد؛ و خداوند آنان را كه در گورند بيرون آورد. من از روى هـوس و سـركـشـى و تـبهكارى و ستمگرى قيام نكردم ، من به پاخاستم تا امّت جدّ خويش ـ مـحمّد(ص ) ـ را به سامان آورم . مى خواهم به نيكى فرمان دهم و از بدى باز دارم و روش جـدّم ، مـحـمـّد(ص ) و روش پـدرم ، عـلى (ع )، را در پـيـش ‍ گـيـرم . هـر كـس بـا قـبول حق مرا پذيرفت ، خداوند به حق نزديكتر است ؛ و هركس دعوتم را نپذيرفت ، صبر مى كنم تا خداوند ميان من و اين مردم داورى كند كه او بهترين داوران است ... .
2 ـ شـهادت طلبى : حسين (ع ) بارها خبر شهادت خويش را از زبان پيامبر خدا(ص ) شنيده بـود. بـنـابـرايـن طبيعى بود كه در راه تحقق آن نيز گام بردارد؛ و در زندگى راهى را برگزيند كه فرجامش شهادت در راه خدا باشد.
نـقـل اسـت كـه پـس از دو سـاله شـدن امـام (ع )، رسـول خـدا(ص ) بـه سـفـر رفـت . در طول راه در نقطه اى ايستاد. كلمه استرجاع بر زبان راند و چشمانش اشكبار شد. چون سبب راپـرسـيـدنـد. فـرمـود: ايـنـك جـبـرئيـل آمـد و مـرا از زمـيـن بـر سـاحل فرات خبر داد كه فرزندم حسين ، پسر فاطمه ، در آن جا كشته مى شود. گفتند: يا رسول اللّه ، كه او را مى كشد؟ فرمود: مردى به نام يزيد كه خداوند در او مباركى قرار مـدهـاد. گويى كه بر محل عزيمتش مى نگرم و مدفن اش را در آن جا مى بينم ، در حالى كه سرش هديه داده شده است . به خدا سوگند، هر كس به سر فرزندم حسين بنگرد و شادى كند، خداوند دل و زبانش را دوگانه سازد.
آنـگـاه پـيـامبر(ص ) از سفر بازگشت و منبر رفت و در حالى كه حسن و حسين بر زانوى او نـشـسـتـه بـودند، براى مردم خطبه خواند. چون از خطبه فراغت يافت ، دست راستش را بر سـر حـسـيـن نـهـاد و سـر را بـه آسـمـان بلند كرد و چنين دعا كرد: پروردگارا، من ، محمّد، پـيـامـبـر تـوام ؛ و ايـن دو پـاكـيـزگـان ، خـانـدان و فـرزنـدان و نـسـل بـرگـزيـده مـن انـد، كـه از خـود مـيـان امـّتـم بـه يـادگار مى گذارم . پروردگارا جـبـرئيـل بـه مـن خـبـر داده اسـت كـه ايـن فـرزنـدم كـشـتـه و [بدنش ] رها مى شود. خداوندا قـتـل او را بـر مـن مبارك گردان و او را از شهيدان بزرگ قرار بده ، همانا تو بر هر كار توانايى . پروردگارا در آن كس كه او را مى كشد و وامى گذارد، مباركى قرار مده .
راوى گـويـد در ايـن هـنـگـام فـريـاد گـريـه مـردم بـلنـد شـد و رسول خدا(ص ) فرمود: آيا مى گرييد و يارى اش نمى كنيد؛ پروردگارا تو خود يار و ياورش باش . 
در روايت ديگرى از رسول خدا(ص ) نقل شده است كه خطاب به حسين (ع ) فرمود: ((تو را در بهشت مرتبه اى است ، كه جز با شهادت به آن نرسى .)) 
مـفـهـوم ايـن روايـت هـا نـه بـه مـعـنـاى آن اسـت كـه امـام (ع ) از انـجـام قـيـام تـنـهـا در پـى قـتـل خـويـش بـود، بـلكـه آن حـضـرت از دنـبـال كـردن هـدفـى كـه فـرجـام آن قتل ايشان باشد، با آغوش باز استقبال كرد.
3ـ ايفاى نقش رهبرى : چنان كه پيش از اين گذشت ، امام حسين (ع ) در دوران امامت برادرش ، حـسـن (ع )، بـه تقاضاهاى مكرّر كوفيان مبنى بر قيام بر ضد معاويه پاسخ مثبت نداد؛ و بـه دليـل وجـود پـيـمـان تـرك مـخـاصـمـه ، مـوضـوع را بـه مـرگ مـعـاويـه مـوكول كرد. پس از مرگ وى ، كوفيان باز هم تقاضايشان را تكرار كردند. اين بار امام حـسـيـن (ع ) ـ چنان كه خود بارها اشاره فرموده است ـ به درخواست مردم كوفه پاسخ مثبت داد و به منظور ايفاى نقش رهبرى خويش عازم آن شهر گرديد.
4ـ مبارزه با بيدادگرى : اگر وسعت بيدادگرى بنى اميّه و نيز شدّت انحراف آحاد جامعه زيـر سـلطـه شان از ارزش ها و موازين دينى در نظر گرفته شود، ستم ستيزى را بايد مـهم ترين جنبه قيام حسينى شمرد. امام (ع ) پس از رويارويى با طلايه داران سپاه اموى ، در نامه اى خطاب به چند تن از بزرگان كوفه ، در اين باره چنين فرموده است :
به نام خداوند بخشنده مهربان . از حسين بن على به سليمان بن صرد و مسيّب بن نجبه و رفـاعـة بـن شـداد و عـبـداللّه بـن وال و جـمـاعـت مـؤ مـنـان . امـا بعد، شما خوب مى دانيد كه رسـول خـدا(ص ) در حـيات خود فرمود: هر كس فرمانرواى ستمگرى را ببيند كه حرام هاى خدا را حلال مى شمرد، پيمان خدا را مى شكند، با سنّت پيامبر خدا(ص ) مخالفت مى ورزد و در مـيـان بـندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار مى كند، و او با گفتار و كردار خود بر او نشورد، خدا را سزد كه وى را در جايگاه آن ستمگر قرار دهد.
شـمـا مـى دانـيد كه اين مردم پيرو شيطان شده از پيروى خداى رحمان سر برتافته اند، فـسـاد را آشـكـار سـاخـتـه و حـدود و احـكـام الهـى را تـعـطـيـل كـرده انـد، امـوال عـمـومـى را بـه خـود اخـتـصـاص داده انـد، حـرام خـدا را حـلال و حـلال او را حـرام كـرده انـد؛ و [مـى دانـيـد كـه ] مـن بـه سـبـب قـرابـت بـا رسول خدا(ص ) براى قيام بر ضدّ آنان از همه سزاوارترم .
نامه هاى شما به من رسيد و فرستادگانتان يكى پس از ديگرى نزد من آمدند؛ و گفته ايد كه بيعت كرده ايد و مرا تنها نخواهيد گذاشت . اينك اگر در بيعت خود وفاداريد، به بهره (ى دنـيـوى ) و هدايت (دينى ) خويش دست يافته ايد و من و خاندان و فرزندانم ، با شما و خاندان و فرزندانتان خواهيم بود؛ و من الگوى هدايت شمايم .
اگـر چـنين نكنيد و پيمان خود را بشكنيد و از بيعت بيرون رويد، به جانم سوگند كه اين رويه شما براى ما ناشناخته نيست .
شما با پدر، برادر و پسر عموى من نيز چنين كرديد. فريب خورده آن است كه فريب شما را بـخـورد. شـما در حقّ خويش به خطا رفتيد و بهره خويش را تباه ساختيد. هر كس پيمان بـشـكـنـد بـه زيـان خـود شـكـسـتـه اسـت و خـدا مرا از شما بى نياز خواهد ساخت . والسلام )). 
حقيقت امر اين است با توجه به اوضاع و احوال حاكم بر جامعه اسلامى آن روز و شرايطى كـه بـراى امـام حـسـيـن (ع ) پـيـش آمد، قيام آن حضرت امرى اجتناب ناپذير بود. به بيان ديـگـر مـشـى يزيد در برخورد با آن حضرت ايشان را بر سر دوراهى قرار داد: زندگى ذلت بار يا مرگ با عزت ؛ و حسين (ع ) بر مبناى آموزه هاى خانوادگى ، دينى و سياسى خويش راه دوم را برگزيد و قيام كرد. چنان كه خود در روز عاشورا در اين باره فرمود:
((اءَلا واِنَّ الدَّعـيَ ابـْنَ الدَّعـي قـَدْ رَكَزَ بَيْنَ السِّلَّةِ وَالذِّلَةِ وهَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ! ياءَبىَ اللّهُ ذلِكَ لَنا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤ مِنُون وحُجُورٌ طابَتْ وَطَهُرَتْ وَاءنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَنُفُوسٌ اءَبِيَّةٌ مِنْ اءَنْ نُؤ ثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْكِرامِ))
آگاه باشيد كه اين زنازاده و پسر زنازاده مرا ميان دو چيز ثابت و ميخكوب كرده است ؛ با شـمـشـيـر جـنـگـيـدن و يـا تـن بـه خـوارى دادن ، چـقـدر ذلّت از مـا دور اسـت ! خـداونـد و رسول او و مؤ منان زبونى را نمى پسندند؛ و دامن هاى پاك كه ما را در خود پرورده اند؛ و سرهاى پرغرور و جان هاى استوارى كه زير بار ستم نمى روند، بر ما نمى پسندند كه فرمانبردارى فرومايگان را بر قتلگاه كريمان ترجيح دهيم .
بـيـان كـامـل فـلسـفـه قـيـام در آن شـرايـط چـنـدان آسـان نـبـود. اگـر امام (ع ) در برابر پـرسـشـگـران و مـعترضان مى فرمود كه قصد دارد جانش را فدا كند و زن و فرزندش را بـه اسـيـرى بـسپرد و از اين راه به اسلام و تشيّع جانى تازه بخشد و حيات آن را براى هميشه تضمين كند، باورش براى عموم بسيار دشوار بود.
از ايـن رو حسين (ع ) كه گويا جز كشته شدن براى خود مسيرى نمى ديد، مصلحت چنان ديد كـه آرام و قـرار نـگـيـرد و انـفعالى عمل نكند و حتى در شرايطى كه هيچ گونه اميدى به پـيـروزى نـبـود، دسـت از مـبـارزه بـرنـدارد. در شـرايـطـى كـه بـنـى امـيـه كـمـر بـه قـتـل او بـسـتـه بـودنـد، وى نـيـز قـامـت بـرافـراشـت و قـدم در راهـى نـهـاد كـه نسل آينده نپرسد، چرا حسين (ع ) به تقاضاى مردم كوفه پاسخ نداد و سوى آنان نرفت ؟ بـدون شـك اگـر امام (ع ) در مدينه و يا مكّه مى ماند و كشته مى شد، كوفيان و همين طور ديگر آحاد جامعه اين پرسش را در برابر ايشان قرار مى دادند كه چرا به خواست آن همه ياور پاسخ مثبت نداد؟
آوردگاه عشق و ايثار
پـس از گـفـت وگـوهـاى امـام حـسـين (ع ) با حرّ و فرمانى كه وى مبنى بر فرود آوردن آن حـضـرت در نـقـطـه اى بدون آب و آبادى از ابن زياد دريافت كرد، سپاه كوچك امام (ع ) در كربلا اردو زد. 
از آن سـوى عـبـيـداللّه زيـاد، عـمـر سـعـد را كـه بـا يك سپاه چهار هزار نفرى عازم دستبى بـراى جـنـگ تـرك و ديـلم بـود، مـاءمـور جـنـگ با حسين (ع ) كرد، و او در نخيله ـ نـزديـك كوفه ـ اردو زد. گروه هاى كمكى گروه گروه به او مى پيوستند. برخى گزارش ها حكايت از نارضايى نيروهاى اعزامى دارد، به طورى كه گفته شده است از هـر هزار نفر بيش از سيصد يا چهارصد نفر به مقصد نمى رسيدند. پس از اعـزام عـمـر سـعـد بـه كـربـلا نيز، عبيداللّه افراد را در گروه هاى بيست تا صد نفره از نخيله اعزام مى كرد. 
ايـن در حـالى بـود كـه تـنها اقدام امام (ع ) براى جلب نيروى كمكى ناموفق ماند. حبيب بن مـظـاهـر از حـضرت اجازه خواست كه برود و از يكى از طوايف بنى اسد، ساكن در نزديكى كـربلا، براى يارى آن حضرت دعوت كند. مردان قبيله نيز پذيرفتند و عازم پيوستن به اردوگاه حسينى گشتند. ولى سپاه عمر سعد راه را بر آنان بستند. تنها واكنش امام (ع ) در برابر اين واقعه اين بود كه فرمود: ((سپاس فراوان خداى را)). 
پـس از آن كـه دو سـپـاه رويـاروى گـشـتـند، امام (ع ) چندين نوبت با فرمانده سپاه اموى ، عـمرسعد، به گفت وگو پرداخت . متن اين گفت وگوها، از عمق فاجعه اى خبر مى دهد كه در تاريخ اسلام روى داده بود؛ و مسلمانان چنان فريفته دنيا شده بودند كه حاضر بودند ز براى رسيدن به مال و منال و پست و مقام دنيا، فرزند پيامبر خدا(ص ) را سر ببرند!!
امـام حـسـيـن (ع ) در نـخـسـتـيـن گـفـت وگوى خويش با عمرسعد از وى خواست با توجه به شـنـاخـتى كه از منزلت والاى ايشان دارد، از جنگ با او دست بردارد. ولى او عنوان كرد كه ممكن است عبيداللّه زياد خانه اش را ويران سازد. حسين (ع ) فرمود كه او خود برايش خانه مـى سـازد. عـمـر گـفـت كـه امـلاكش را مى گيرد و امام فرمود كه بهترش را به او مى دهد. گـويـا عـمـرسـعـد متقاعد شد كه از جنگ دست بردارد و در نامه اى خطاب به عبيداللّه زياد عـنـوان كـرد كه حسين (ع ) حاضر است به [حجاز] باز گردد و نيازى به درگيرى نيست . عبيداللّه نيز از اين قضيّه خشنود گشت ، ولى شمر كه نزد وى حاضر بود، هشدار دارد كه بايد تا حسين در دسترس قرار دارد كارش را يكسره كند، وگرنه چنانچه دور شود ديگر بر او دست نخواهد يافت . 
بـا ايـن پـيـشـنهاد شمر، عبيداللّه تغيير راءى داد و ضمن نامه اى خطاب به عمرسعد از او خـواسـت كـه يـا با حسين بجنگد و يا آن كه فرماندهى سپاه را به شمر واگذار كند. عمر سعد از نامه و پيغام شمر ناخشنود گرديد و او را نكوهش كرد. ولى شمر بار ديگر از او خواست كه يا با امام بجنگد و يا آن كه فرماندهى سپاه را بر عهده او نهد. عمرسعد كسى نـبـود كـه بـتـواند به آسانى از مقام كناره بگيرد و گفت كه او خود،


یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : alejandro calvo       

   

 این اسامی طبق حروف الفبا نوشته شده است .

1- ابا عبدالله ( ابو شهدا - حسین بن علی (ع) ) :

کنیه ابا عبدالله را رسول خدا (ص) از هنگام ولادت بر حضرت امام حسین نهادند .
امام حسین (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد . رسول خدا (ص) نام این فرزند زهرا (ع) را حسین نهاد . وی مورد علاقه شدید پیامبر (ص) بود و آن حضرت درباره او می فرماید : حسین منی و انا من حسین ...

وی در آغوش پیامبر بزرگ شد . هنگام رحلت رسول خدا ، شش ساله بود . در دوران پدرش علی بن ابی طالب (ع) نیز از موقعیت بالایی برخوردار بود ، علم ، بخشش ، بزرگواری ، فصاحت ، تواضع ، دستگیری از بینوایان ، عفو ، حلم و ... از صفات برجسته این حجت الهی بود .

پس از شهادت پدرش امامت به امام حسن بن علی (ع) رسید همچون سربازی مطیع رهبر و مولای خویش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پیمان صلح میان امام مجتبی (ع) و معاویه ، با برادرش و بقیه اهل بیت (ع) به مدینه آمدند . با شهادت امام حسن مجتبی (ع) در سال 49 یا 50 هجری بار امامت به دوش سید الشهدا قرار گرفت . با مرگ معاویه در سال 60 هجری یزید به والی مدینه نوشت که از امام حسین (ع) بیعت بگیرد . اما سید الشهدا که فساد یزید و بی لیاقتی او را می دانست ، از بیعت امتناع کرد و برای نجات اسلام از سلطه یزید که به زوال و محو دین می انجامید ، راه مبارزه را پیش گرفت . از مدینه به مکه هجرت کرد و در پی نامه نگاری های کوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت برای آمدن به کوفه ، آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامه هایی برای شیعیان کوفه و بصره نوشت و بادرسافت پاسخ کوفیان در بیعت شان با مسلم بن عقیل ، در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری از مکه به سوی عراق ، حرکت کرد .

پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل اوضاع عراق نامطلوب ساخت و سید الشهدا که همراه خانواده ، فرزندان و یاران به سوی کوفه می رفت ، پیش از رسیدن به کوفه در سرزمین کربلا در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت . تسلیم نیرو های یزیدی نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین مظلومانه و تشنه کام ، همراه فرزندان و اصحابش به شهادت رسید . از آن پس ، کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگی شد و کشته شدن وی ، سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدان های خفته گردید .

2- ابراهیم بن حصین ازدی :

از شهدای کربلا و اصحاب دلاور امام حسین (ع) بود ؛ از جمله کسانی که سید الشهدا (ع) در لحظات تنهایی ، نام برخی از یاران را می برده و صدا می زده است : " و یا ابراهیم بن الحسین ... " . وی بعد از ظهر عاشورا در کنار امام حسین (ع) به شهادت رسید .

3- ابوبکر حسن بن علی :

از شهدای کربلا ، فرزند امام حسن مجتبی (ع) . مادر او ام ولد بود . از مدینه همراه عمویش امام حسین (ع) به کربلا آمد و روز عاشورا پس از شهادت قاسم بن حسن ، خدمت سید الشهدا آمد و اجازه میدان طلبید و به میدان رفت و پس از نبردی دلاورانه به شهادت رسید .

4- ابو ثمامه صائدی :

از یاران سید الشهدا و شهید نماز ، که روز عاشورا به فیض شهادت رسید . وی از چهره های سرشناس شیعه در کوفه و مردی آگاه و شجاع و اسلحه شناس بود . مسلم بن عقیل در ایام بیعت گرفتن از مردم برای نهضت حسینی ، او را مسؤول دریافت اموال و خرید اسلحه قرار داده بود . نامش عمربن عبدالله بود . پیش از شروع درگیری های کربلا خود را از کوفه به کربلا رساند و به امام پیوست .

روز عاشورا ، که یاران امام به تدریج شهید می شدند و از تعدادشان کاسته میشد و این کاهش محسوس بود ابو ثمامه هنگام ظهر خدمت امام آمد و گفت جانم به فدای تو ! چنین می بینم که دشمنان به تو نزدیک شده اند . به خدا قسم تو کشته نخواهی شد مگر اینکه من پیش از تو کشته شوم دوست دارم این خدای خود را در حالی ملاقات کنم که این نماز که وقتش نزدیک است بخوانم . امام نگاهی به بالا افکند و فرمود : نماز را به یاد آوردی ، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد . آری ، اینک اول وقت نماز است . مهلتی از سپاه دشمن خواستند . آنگاه ابو ثمامه و جمعی دیگر ، با امام حسین (ع) نماز جماعت خواندند . وی جزء آخرین سه نفری بود که از یاران امام تا عصر عاشورا زنده مانده بودند . برخی گفته اند که در اثر جراحت های بسیار بر زمین افتاد ، خویشانش او را به دوش کشیده و از میدان به در بردند و مدتها بعد از دنیا رفت .

5- ابو عمرو نهشلی ( یا : خثعمی ) :

از شهدای کربلاست که به قولی در حمله اول و به قولی در نبرد تن به تن شهید شد . از شخصیت های کوفه و مردی متهجد و شب زنده دار بود .

6- اسلم ترکی :

یکی از شهدا کربلا . وی غلام سیدالشهدا و ترک زبان بود ، تیر انداز و کماندار و قاری قرآن و آشنا به عربی بود . وی دلاورانه جنگید و بر زمین افتاد . امام به بالین او آمد و گریست و چهره بر چهره او نهاد . اسم چشم گشود و امام حسین (ع) را بر بالین خود دید ، تبسمی کرد و جان داد .

7- امیة بن سعد طائی :

از شهدای کربلا به شمار آمده که خود را در کربلا به امام حسین (ع) رساند و روز عاشورا ، به نقلی در حمله اول شهید شد .

8- انس بن حارث کاهلی :

از شهدای کربلاست . وی از اصحاب رسول خدا (ص) ، از طائفه بنی کاهل از بنی اسد بود . پیرمردی سالخورده ، از شیعیان کوفه بود که موقعیتی والا داشت . شبانه خود را به کربلا رساند و روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسید .

9- بریربن خضیر همدانی :

از شهدای کربلاست . از اصحاب وفادار امام حسین (ع) و از انسان های شایسته و پرهیزگار که زاهد ، قاری قرآن و معلم قرآن و از شجاعان بزرگوار کوفه ، از قبیله همدان بود . وی در سال 60 هجری از کوفه به مکه رفت و به امام حسین (ع) پیوست و همراه او به کوفه آمد . شب عاشورا نیز از کسانی بود که برخاست و در حمایت و جانبازی یزای امام ، سخنانی ایراد کرد . روز عشورا به میدان رفت و خطاب به سپاه عمر سعد خطابه ای ایراد کرد و به نکوهش آنان پرداخت . بریر ، پس از حر به میدان رفت و جنگید تا شهید شد .

10- جابر بن حارث سلمانی :

از شهدای کربلاست . وی از شخصیت های شیعه در کوفه بود . در نهضت مسلم بن عقیل هم شرکت داشت و پس از شکست آن ، همراه گروهی به سوی حسین حرکت کردند و پیش از رسیدن آن حضرت به کربلا ، به او پیوستند .

11- جابر بن حجاج تیمی :

از شهدای عاشورا در حمله نخست است . وی از سوارکاران شجاع کوفه بود که در کربلا از سپاه عمر سعد به سپاه حسین (ع) پیوست . در نهضت مسلم بن عقیل نیز از بیعت کنندگان با وی بود .

12- جبلة بن علی شیبانی :

از شجاعان کوفه که در کربلا در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید . وی در صفین ، در رکاب امیرالمومنین (ع) حضور داشت و در قیام مسلم بن عقیل در کوفه همراه او بود . پس از شهادت مسلم نزد قبیله خود رفت و پنهان شد و انگاه که امام حسین (ع) به کربلا آمد خود را به آن حضرت رساند و در رکابش جنگید و شهید شد .

13- جعفر بن عقیل بن ابی طالب :

فرزند عقیل و عمو زاده سیدالشهدا بود . روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) شهید شد .

14- جعفر بن علی بن ابی طالب :

فرزند امیر المومنین وبدار ابوالفضل العباس بود که در کربلا شهید شد . هنگام شهادت 19 سال داشت .

15- جنادة بن کعب انصاری :

از شهدای کربلاست . از مکه همراه امام حسین (ع) به کوفه آمد و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید . پسرش ( عمر بن جناده ) هم در کربلا شهید شد .

16- جندب بن حجیر خولانی :

از شهدای کربلا در روز عاشور است . وی از چهره های بارز شیعه در کوفه و از یاران علی (ع) بود و قبل از رسیدن سپاه حر به کاروان امام حسین (ع) ، از کوفه بیرون آمد و به کاروان حسینی پیوسته بود . شهادتش را در حمله اول نوشته اند .

17- جون :

غلام سیاه ابوذر غفاری که در کربلا به شهادت رسید . جون بن حوی پس از شهادت مولایش ابوذر به مدینه برگشت و در خدمت اهل بیت در آمد . در سفر کربلا ، از مدینه همراه امام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد . چون به اسلحه سازی و اسلحه شناسی آشنا بود ، شب عاشورا هم در کربلا به کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت . با آنکه سن او زیاد بود ، ولی روز عاشورا از سید الشهدا (ع) اذن میدان طلبید . امام او را رخصت داد و آزادش کرد . ولی او با اصرار می خواست در روز های شادی و غم و راحتی و رنج از خاندان پیامبر جدا نشود . پس از نبرد وقتی بر زمین افتاد امام خود را بر بالین او رساند و چنین دعا کرد : خدایا ! رویش را سفید و بویش را معطر کن و او را با نیکان محشور گردان .

18- حبیب بن مظاهر :

از شهدای والا قدر کربلا بود . در هر سه جنگ صفین ، نهروان و جمل ، در رکاب علی (ع) شرکت داشت و در نهضت مسلم بن عقیل در کوفه ، از کسانی بود که در راه بیعت گرفتن برای مسلم بن عقیل ، کوشش فراوان می کرد . نیز از سران شیعه در کوفه محسوب می شد که به حسین بن علی (ع) دعوت نامه نوشت . نزد امام حسین موقعیت والایی داشت . در کربلا نیز او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خویش تعیین کرد .

حبیب بن مظاهر ، روز عاشورا از اینکه با شهادتش به بهشت خواهد رفت ، خوشحال بود و با بریر بن خضیر مزاح می کرد . شهادت او بر حسین (ع) بسیار سخت بود هنگام شهادتش 75 سال داشت . سر او نیز همراه سرهای شهدا در کوفه گردانده شد .

19 - حجاج بن مسروق جعفی :

از شهدای گرانقدر سید الشهدا (ع) . وی اهل کوفه و از یاران امیر المومنین (ع) بود . وقتی خبر هجرت امام حسین (ع) را از مدینه به مکه شنید خود را به آن حضرت رساند و همراه امام از آنجا به کربلا آمد . همواره ملازم سید الشهدا بود و در پنج وقت ، اذان می گفت . روز عاشورا به میدان رفت و جنگید و غرق خون خود نزد امام برگشت . پس از گفتگویی با سیدالشهدا بار دیگر به میدان رفت و شهید شد .

20- حر بن یزید ریاحی :

شهید والاقدر عاشورا ، حر از خاندان های معروف عراق و از روسای کوفیان بود . به درخواست ابن زیاد ، برای مبارزه با حسین (ع) فراخوانده شد و به سر کردگی هزار شوار برگزیده گشت . در منزل قصر بنی مقاتل یا شراف ، راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به سوی کوفه شد . کاروان حسینی را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و امام در آنجا فرود آمد . حر وقتی فهمید کار جنگیدن با حسین بن علی (ع) جدی است ، صبح روز عاشورا به بهانه آب دادن به اسب خویش ، از اردوگاه عمر سعد جدا شد به کاروان حسینی پیوست . توبه کنان کنار خیمه های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد ، سپس اذن میدان طلبید و پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید . حسین بن علی (ع) بر بالین حر حضور یافت و خطاب به آن شهید فرمود : تو همون گونه که مادرت نامت را حر گذاشته است ، حر و آزاده ای ، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت !

21- حلاس بن عمر راسبی :

از شهدای کربلاست که در حمله اول در روز عاشورا به شراف شهادت نائل شد .

22- حنظلة بن اسعد شبامی :

از شهدای کربلاست . حنظله از چهره های شیعی در کوفه و زبان آور شجاع و معلم قرآن بود . چون سید الشهدا به کربلا رسید ، وی به آن حضرت پیوست وی جزء شهدایی است که تا اواخر زنده بود و از جان حسین بن علی (ع) در مقابل تیر ها و نیزه های دشمن محافظت می کرد و گاهی هم با سخنانش به سپاه کوفه هشدار میداد و موعظه می کرد .

23- زاهر ، مولی عمرو بن حمق :

از شهدای عاشوراست . وی را از شخصیت های کوفه و مردی سالخورده از قبیله کنده دانسته اند . غلام عمرو بن حمق خزاعی ( از یاران ویژه امیر المومنین ) بود و در حرکت های انقلابی عمرو بن حمق ( که به دست معاویه شهید شد ) همدوش و همراه او و تحت تعقیب معاویه بود . در سال 60 هجری به مکه آمد و به حسین (ع) پیوست و در حمله نخست روز عاشورا به شهادت رسید .

24- زهیر بن قین بجلی :

از شخصیت های برجسته کوفه بود که در روز عاشورا ، افتخار یافت در رکاب حسین بن علی (ع) به شهادت برسد . وی در میدان های جنگ ، دلاوری های بسیاری نشان داده بود . در سال 60 هجری ( که سید الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود ) از سفر حج بر می گشت و دوست نداشت که با سید الشهدا برخورد کند و هم منزل شود . اما در یکی از منزلگاها به ناچار با فرود آمدن کاروان حسینی همزمان شد . امام کسی را نزد او فرستاد . زهیر نزد امام رفت . همسرش نیز همراه او آمد و به کاروان حسین (ع) پیوستند . شب عاشورا نیز ، از جمله کسانی بود که با نطقی پر شور ، مراتب اخلاص و حمایت جانبازی خویش را نسبت به امام ابراز کرد و گفت : اگر هزار بار هم کشته شوم ، و زنده گردم هرگز دست از یاری پسر پیغمبر برنخواهم داشت . روز عاشورا ، سید الشهدا فرماندهی جناح راست خویش را در میدان به زهیر سپرد . ظهر عاشورا هم او و سعید بن عبدالله جلوی امام ایستادند و سپر تیرها شدند تا امام نماز بخواند . پس از اتمام نماز به میدان رفت و شجاعانه نبرد کرد و با شمشیر از حسین (ع) دفاع کرد و جنگید و کشته شد . امام به مالین او آمد و او را دعا کرد و کشندگانش را نفرین کرد .

25- سالم بن عمرو :

از شهدای کربلاست . وی غلامی از طایفه بنی مدینه بود و در کوفه می زیست و از شیعیان اهل بیت به شمار می آمد سوارکاری نامدار بود . در نهضت حضرت مسلم شرکت داشت . پس از تنها ماندن مسلم بن عقیل او و جمعی دیگر از شیعیان دستگیر شدند ، اما سالم از جنگ دشمن گریخت و پنهان شد . چون شنید امام حسین (ع) به کربلا رسیده است ، خود را به آن حضرت رساند و روز عاشورا در حمله اول شهید شد .

26- سعید بن عبدالله حنفی :

از شهدای والاقدر کربلاست ، که ایمانی راسخ و شجاعتی فراوان داشت و هواداران سر سخت اهل بیت (ع) بود . شب عاشورا وقتی سیدالشهدا (ع) از افراد خواست که از تاریکی شب استفاده کرده و متفرق شوند ، یاران برخواستند و هر یک سخنانی گفتند . از جمله سعید بن عبدالله ایستاد و گفت : نه به خدا قسم ، تو را وا نمی گذاریم . اگر بدانم که کشته می شوم و سپس زنده می شوم ، آنگاه سوزانده می شوم ، و هفتاد بار با من چنین می کنند ، باز هم از تو جدا نمی شوم تا در راه تو فدا شوم . وی از انقلابیون پر شور کوفه به حساب می آمد . در نهضت مسلم بن عقیل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا روز عاشورا در مقابل امام حسین (ع) ایستاد تا آن حضرت نمازش را بخواند . او آنقدر تیر خورد که بر زمین افتاد و جان باخت .

27- سلمان بن مضارب بجلی :

از شهدای کربلاست . گفته شده وی پسر عموی زهیر بن قین بوده و همراه او ، پیش از رسیدن به کربلا ، به سپاه حسین بن علی (ع) پیوست و عصر عاشورا شهید شد .

28- سوار بن منعم :

از شهدای حادثه کربلاست . وی پس از رسیدن امام حسین (ع) به کربلا از کوفه آمد و به آن حضرت پیوست .

29- سوید بن عمرو خثعمی :

آخرین کشته کربلاست . وی پس از شهادت امام حسین (ع) شهید شد . یکی از دو مردی بود که همراه امام حسین بودند . او مجروحی افتاده در میدان ، میان زخمیان بود و رمقی در بدن داشت و در آن حال ، چون شنیو کوفیان شادی کنان می گویند حسین کشته شد ، به هوش آمد و با چاقو و شمشیری که داشت با همان حالت به جنگ پرداخت و شهید شد .

30- سیف بن حارث بن سریع جابری :

از شهدای جوان کربلاست . وی و پسر عمویش مالک بن عبدالله از کوفه آمده ، در کربلا به امام حسین (ع) پیوستند . روز عاشورا پس از شهادت حنظة بن قیس ، هنگامی که دشمن به خیمه گاه امام حسین نزدیک شده بود ، گریان خدمت امام آمدند و اذن میدان طلبیدند . سپس هردو با هم به میدان رفته ، جنگیدن تا شهید شدند .

31- سیف بن مالک عبدی :

از شهدای کربلاست . از بصره به کوفه آمد و از آنجا به کاروان امام حسین (ع) پیوست ، سپس همراه او به کربلا آمد . عصر عاشورا در نبرد تن به تن به شهادت رسید .

32- شوذب ، مولی شکر :

از شهدای کربلاست . وی غلام شاکر بن عبدالله همدانی بود و از شیعیان برجسته و از بزرگترین انقلابیون حماسی و مخلص به شمار می آمد که در کربلا ، در کهنسالی به شهادت رسید . از مکه همراه امام شد و به کربلا آمد . شهادت او بعد از ظهر عاشورا بود .

33- ضرغامة بن مالک :

از شهدای کربلاست . وی در کوفه میزیست و از شیعیان امام و بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل بود . چون مسلم شهید شد ، همراه سپاه کوفه به کربلا آمد ، اما در آنجا به یاران سید الشهدا (ع) پیوست و عصر عاشورا به شهادت رسید .

34- عابس بن ابی شبیب شاکری :

از شهدای کربلاست . عابس از رجال برجسته شیعه و مردی دلیر ، سخنور ، کوشا و تلاشگر ، شب زنده دار ، از طایفه بنی شاکر بود . از کسانی بود که وقتی مسلم بن عقیل نامه امام حسین (ع) را برای اهل کوفه خواند ، به پا خواست و اعلام هواداری و حمایت کرد و پس از بعت کوفیان با مسلم بن عقیل بعنوان پیک ، نامه ای از سوی آنان به امام حسین (ع) در مکه رساند . دلاوری های او در کربلا مشهور است . رشادت های وی چنان بود که سپاه کوفه از نبرد تن به تن با وی ناتوان بودند . به دستور عمر سعد ، از اطراف او را سنگباران کردند . او هم زره از تن بیرون آورد و کلاه خود از سر برداشت و لخت شد و با تیغ بر دشمن حمله کرد و یک تنه آنقدر جنگید تا در قلب میدان و محاصره دشمن به شهادت رسید .

35- عامر بن حسان بن شریح طائی :

از اصحاب امام حسین (ع) بود که از مکه همراه آن حضرت آمد و در کربلا در حمله اول به شهادت رسید . وی از شجاعان معروف و شیعیان خالص بود . پدرش نیز در جنگ جمل و صفین ، در رکاب حضرت علی (ع) جنگیده بود .

36- عامر بن مسلم عبدی :

از شهدای کربلا بود . عامر اهل بصره بود ، همراه غلامش سالم از بصره به مکه آمد و به سید الشهدا (ع) پیوست و از آنجا همراه امام تا کربلا آمد و روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید .

37- عباس بن علی (ع) :

فرزند امیر المومنین ، برادر سید الشهدا ، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا . مادرش فاطمه کلابیه بود که بعدها به ام البنین شهرت یافت . علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد . عباس و 3 پسر دیگر ثمره این ازدواج بود . ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود . و این چهار فرزند رسید همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند.

آن حضرت ، قامتی رسید ، چهره ایی زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را قمر بنی هاشم می گفتند . در حادثه کربلا ، سمت پرچمدار سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه ها اطفال و اهل بیت امام حسین را داشت و در رکاب برادر غیر از تهیه آب ، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیز بر عهده او بود و تا زنده بود دودمان امامت ، آسایش و امنیت داشتند .

روز عاشورا سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند . مقتی علمدار کربلا از امام حسین (ع) اذن میدان طلبید حضرت از او خواست تا برای کودکان تشنه و خیمه های بی آب آب تهیه کند . ابوالفضل به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمه ها که فرات را در محاصره داشتند در گیر شد و دست هایش قطع گردید و به شهادت رسید . عباس مظهر ایثار و وفاداری و گذشت بود .

وقتی به فرات وارد شد با اینکه تشنه بود ، اما به خاطر تشنگی برادرش آب نخورد . شهادت عباس برای امام حسین بسیار نا گوار و شکنند بود . پیکرش در کنار نهر علقمه ماند و سید الشهدا به سوی خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد . هنگام دفن شهدای کربلا نیز ، در همان محل دفن شد . از این رو امروز حرم ابوالفضل (ع) با حرم سید الشهدا فاصله دارد .

38- عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی :

از شهدای کربلاست از همراهان مسلم بن عقیل در کوفه بود . مردی بود شجاع ، موجه و محترم و تابعی . در مکه همراه امام شد و به کربلا آمد . گفته اند در حمله نخست به شهادت رسید .

39- عبدالرحمن بن عبد ربه انصاری خزرجی :

از شهدای کربلاست . وی از اصحاب رسول خدا (ص) بود و پس از رحلت آن حضرت نیز از کسانی بود که به امیر المومنین اخلاص داشت و از آن حضرت قرآن آموخته بود . روز تاسوعا با بریر شوخی می کرد . وقتی گفتند الان چه وقت شوخی است ؟ گفت چرا خوشحال نباشم ؟ میان ما و بهشت جز درگیری با این کافران و شهادت فاصله ای نیست .

40 و 41- عبدالرحمن بن عروه غفاری و عبدالله بن عروه غفاری :

عبدالرحمن و برادرش عبدالله که هر دو در کربلا شهید شدند ، از اشراف و شجاعان کوفه بودند و به خاندان پیامبر عشق می ورزیدند . این دو برادر با هم از کوفه به کربلا آمده بودند . هر دو با هم روز عاشورا از سیدالشهدا اذن پیکار گرفتند و با هم به میدان رفتند . در رفتن به میدان نبرد از هم سبقت می جستند . این دو برادر با هم نیز به شهادت رسیدند .

42- عبدالرحمن بن عقیل بن ابی طالب :

از شهدای کربلا و اولاد عقیل است .

43- عبدالله بن حسن بن علی (ع) :

نوجوان 11 ساله ، فرزند امام حسن مجتبی (ع) که در روز عاشورا ، وقتی دید سید الشهدا بر زمین افتاده ، برای دفاع از عموی به سوی میدان شتافت و در دفاع از عموی مظلومش جنگید و عده ای را کشت و به شهادت رسید . برخی هم نقل کرده اند حرمله ، با شمشیر ، دست او را که در آغوش عمویش حسین قرار گرفته بود قطع نموده همانجا شهیدش کرد .

44 و 45 - عبدالله بن عقیل بن ابی طالب :



ادامه مطلب ...


یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:35 ::  نويسنده : alejandro calvo       

  بازگشت گروهي از مؤمنان خالص و عدّه اي از منافقون فاجر پيش از رستاخيز به اين جهان «رجعت» ناميده مي شود.



اعتقاد به رجعت يكي از اعتقادات مسلّم و ترديدناپذير شيعه است، همه شيعيان اماميه در مورد رجعت اجماع كرده اند آيات فراواني در احاديث پيشوايان به آن تفسير شده احاديث بي شماري از پيشوايان موصوم در اين رابطه وارد شده تعداد اين احاديث خيلي بيش از تواتر است و ثبوت آن از ضروريات مذهب شيعه است.



اول كسي كه از امامان نور در دوران رجعت بر مي گردد حضرت سيدالشهدا عليه السلام است، كه با 75000 نفر از شيعيانش رجعت مي كند در اين رجعت هفتاد تن از شهداي كربلا نيز در محضر سالار شهيدان رجعت مي كنند.

دوران فرمانروايي امام حسين عليه السلام به قدري طولاني خواهد شد كه ابروهايش روي ديدگانش مي ريزد



بعد از امام حسين عليه السلام دوران فرمانروايي مولاي متقيان اميرمؤمنان فرا مي رسد، او نيز به مدت 44000 سال حكومت مي كند

بر اساس روايات فراوان، اميرمؤمنان عليه السلام رجعتهاي مختلف و متعدد دارد) يكي از اين رجعتها در عهد امام حسين عليه السلامو يكي ديگر در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله خواهد بود



امام صادق عليه السلام مي فرمايد:



هِيَ كَرَّةُ رَسوُلِ اللّهِ صلي الله عليه و آله فَيَكُونُ مُلكُهُ في كَرَّتِهِ خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ، وَيَمْلِكُ اَميرُالْمُؤمِنينَ عليه السلام في كَرَّتِهِ أَرْبَعا وَاَرْبَعينَ سَنَةٍ؛ منظور از آن (000/50 سال در آيه 4 از سوره معارج) رجعت رسول خدا مي باشد كه مدت حكومت آن حضرت در رجعت 000/50 سال است، و اميرمؤمنان در دوران رجعتش 44000 سال فرمانروايي مي كند



در روايات فراوان آمده است كه به هنگام رجعت اميرمؤمنان عليه السلام همه پيامبران رجعت مي كنند و تحت فرماندهي آن حضرت قرار مي گيرند



در آن روز رسول اكرم صلي الله عليه و آله پرچم را به دست با كفايت اميرمؤمنان مي دهد، همه مخلوقات تحت فرماندهي آن حضرت قرار مي گيرند.



اين ديدار شكوهمند رسول گرامي و مولاي متقيان در سرزمين وادي اسلام در بخشي به نام «ثويّه» رخ خواهد داد، چنانكه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق عليه السلام در تفسير آيه 85 از سوره قصص مي فرمايد:



«لا تَنْقَضِي الدُّنيا وَلا تَذْهَبُ حَتّي يَجْتَمِعَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَاَميرُالمُؤْمِنينَ عليه السلام بِالثَّوِيَّةِ، فَيَلْتَقِيانِ وَيَبنِيانِ بِالثَّوِيَّةِ مَسْجِدا لَهُ اِثنا عَشَرَ اَلْفَ بابٍ؛ دنيا سپري نمي شود و به پايان نمي رسد جز اينكه رسول خدا با اميرمؤمنان در سرزمين «ثويّه» گرد مي آيند، پس مسجدي در آنجا بنياد مي نهند كه 12000 در دارد».



علاوه بر تصريح علماي تاريخ بر اين كه «ثويه» بخشي از وادي السلام است، رسول گرامي اسلام با صراحت تمام از آن خبر داده، خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:



«أَنْتَ أَخي، وَميعادُ ما بَيْني وَبَيْني وَبَيْنِكَ وادِي السَّلامِ؛ تو برادر من هستي، وعده ديدار من و شما در وادي السلام است»



در همين رابطه حديث ديگري شيخ مفيد در كتاب «الاختصاص» از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه در آخرين فراز آن آمده است:



جبرئيل امين خطاب به رسول گرامي عرضه داشت:



«مَوْعِدُكُمُ السَّلامُ؛ وعده شما و علي بن ابي طالب با منافقان امت در سرزمين «سلام» مي باشد».



ابان بن تغلب پرسيد كه سرزمين سلام كجاست؟ امام عليه السلام فرمود: «يا اَبانُ! اَلسَّلامُ مِنْ ظَهْرِ الكُوفَةِ؛ اي ابان سرزمين سلام بخشي از پشت كوفه است».



از ديگر جلوه هاي زيباي وادي السلام در يوم اللّه رجعت، بازگشت 27 تن از ياران خاص حضرت بقيّة اللّه(عج) در سرزمين وادي السلام است، چنانكه امام صادق عليه السلام مي فرمايد:



«يُخرِجُ القائِمُ عليه السلام مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعَةً وَعِشرينَ رَجُلاً...؛ حضرت قائم عليه السلام تعداد 27 تن (از ياران خاص خود) را از پشت كوفه بيرون مي آورد، كه 15 تن از آنها از امت حضرت موسي عليه السلام است، 7 تن از آنها اصحاب كهف مي باشند، 5 نفر ديگر عبارتند از: يوشع بن نون، سلمان، ابودجانه انصاري، مقداد و مالك اشتر. اين 27 تن ياران حضرت قائم(عج) و فرماندهان امت به فرمان او مي باشند».



مرحوم كليني با سلسله اسناد خود در ضمن يك حديث طولاني از امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه شيعيان و دوستان اميرمؤمنان عليه السلام چگونه مورد عنايت حق تعالي قرار مي گيرند، با جامه هاي بهشتي پوشانيده مي شوند، از نعمتهاي بهشتي متنعّم مي شوند، در مجالس اهلبيت شركت مي كنند، به هنگام قيام حضرت مهدي عليه السلام خداوند منان آن ها را بر مي انگيزاند، تا دسته دسته به ياري آن حضرت بشتابند و ندايش را لبيك گويند.



آنگاه در مقام بيان اينكه از كجا بر انگيخته مي شوند، امام صادق عليه السلام مي فرمايد:



و لذا رسول خدا خطاب به اميرمؤمنان فرمود:



«تو برادر من هستي، وعده ديدار من و شما در وادي السلام مي باشد»



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:31 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 رجعت امام حسين ( عليه السلام )

اعتقاد به رجعت، يكي از ويژگيهاي مكتب اهل بيت و تشيع است كه برخاسته از آيه هاي نوراني قرآن مجيد و احاديث ائمه معصومين عليهم السلام مي باشد . طبق اين اعتقاد، خداوند متعال انبيا و جانشينان آنان و پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام را با گروهي از مومنان و پاكان و برخي از ستمگران و جنايتكاران مخصوصا ظلم كنندگان به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و سيد الشهدا عليه السلام را پس از مرگ دوباره قبل از روز قيامت زنده مي كند و به اين دنيا بر مي گرداند تا بندگان شايسته خداوند و مومنين از اين ستمگران كه دشمنان خداوند مي باشند پيش از عذابي كه در آخرت بر اياشان مهيا شده در همين دنيا انتقام بگيرند. 
زمان اين رجعت با ظهور سرور آفرين حضرت بقيت الله الاعظم حجت بن الحسن المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شروع مي شود و اول كسي كه به دنيا بر مي گردد امام حسين عليه السلام مي باشد التبه مناسب است پيش از آنكه رجعت حسيني عليه السلام كه موضوع اين فصل است را مطرح كنيم در رابطه با اصل رجعت و بعضي از زواياي آن نكاتي را متذكر شويم . 
1_ مراد از رجعت آن است كه قبل از معاد و پيش از روز قيامت، بدن هايي كه روح از آنها جدا شده است، دو مرتبه روح به همان بدنها بر گردد و آن فرد مرده با همان بدني كه قبلا در او روحش بوده زنده شود لذا اعتقاد به رجعت با مساله حلول و تناسخ فرق دارد زيرا تناسخ و حلول عبارت است از وارد شدن روح در بدن انسان ديگر يا حيواني و ما اين را رجعت نمي گوئيم . 2_ رجعت يك امر ممكن بوده و كسي كه امكان او را انكار كند، قدرت بي پايان خداوند را محدود كرده، و منكر توانايي پروردگار است، لذا مي گوئيم خداوندي كه قدرت دارد كه در روز قيامت همه ما را زنده كند مي تواند در همين دنيااشخاص مرده را دو مرتبه زنده كند و به آن حيات ببخشد (أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى) آيا او (خداوند) توانايي زنده كردن مرده را ندارد؟
3_ علاوه بر ممكن بودن برگشت روح به بدن، اين مطلب در امتهاي گذشته به شهادت قرآن مجيد واقع شده است، قرآن در چندين آيه مباركه جرياناتي را بيان فرموده كه حاكي بر وقوع رجعت بوده است . و اساسا مگر مهمترين معجزه حضرت عيسي عليه السلام زنده كردن مردگان نبوده است؟ !! پس برگشت روح به بدن قبلي خود، هم ممكن بوده و هم به وقوع پيوسته است.
4_ علاوه بر احاديثي كه رجعت را بيان فرموده در قرآن مجيد نيز راجع به زنده شدن بعضي از انسانها پيش از روز قيامت نيز مطلب آمده كه به عنوان نمونه در آيه مباركه 83 سوره نمل چنين مي خوانيم (وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ) يعني روزي كه از هر امتي گروهي را محشور مي كنيم.
در روايت آمده كه شخصي به امام صادق عليه السلام عرض مي كند كه عامه اين آيه را در رابطه با روز قيامت مي دانند، حضرت صادق عليه السلام بدين مضمون به او فرمودند: آيا خداوند در روز قيامت از هر امتي تنها گروه و عده اي را محشور مي كند و بقيه را رها نموده و محشور نمي كند؟! نه، اين چنين نيست، بلكه اين آيه مربوط به رجعت بوده كه تنها بعضي محشور مي شوند اما آيه اي كه در مورد روز قيامت است فرمايش ديگر خداوند متعال است كه در آيه اي از قرآن مي فرمايد (و حشرنا هم فلم نغادر منهم احدا) يعني آنان را محشور كرده پس احدي رادر اين محشور شدن ترك نمي كنيم و همه را زنده مي كنيم.
5_ رجعت براي همه انسانها نبوده بلكه بعضي در رجعت به دنيا بر مي گردند:
در روايتي امام صادق عليه السلام فرموده اند: كه ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة يعني كه رجعت عمومي نيست بلكه عده اي در رجعت باز مي گردند.
6_ اصل رجعت از روايات معتبره ثابت مي شود گرچه در خصوصياتش مطالبي است كه از حوصله اين مقاله و موضوع آن خارج است.
بعد از اين نكات زمان آن رسيده كه وارد بحث شويم و رجعت حسيني را به صورت دسته بندي و شماره گذاري بيان نمائيم: 
1_ خبر دادن خداوند تولد و شهادت و رجعت امام حسين را قبل از تولد به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم . 
در روايتي آمده كه خداوند پيش از آنكه امام حسين عليه السلام متولد شوند، به پيامبر اكرم بشارت تولد آن وجود مبارك را داد، و خبر داده كه نسل امامت تا روز قيامت از امام حسين عليه السلام مي باشد، آنگاه پيشامدهاي ناگوار و شهادت، امامت را در فرزندان و نسل او قرار داده در دنبال اين مطالب روايت اين گونه آمده كه و اعلمه انه يقتل ثم يرده الي الدنيا و ينصره حتي يقتل اعداءه و يملكه الارض يعني خداوند متعال پيامبر اكرم را آگاه ساخت كه بعد از شهادت امام حسين را دوباره به اين دنيا بر مي گرداند و او را ياري كرده تا حضرتش دشمنان خود را بكشد و از بين ببرد و مالك تمام زمين شده و بر سراسر آن فرمانروائي كند. 
2_ امام حسين عليه السلام نخستين كسي كه رجعت مي كند
از بررسي چندين روايت كه در مورد رجعت آمده استفاده مي شود كه اولين كسي كه به اين دنيا باز مي گردد و رجعت مي كند امام حسين عليه السلام است . امام صادق فرمودند اول من تنشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي عليه السلام يعني نخستين كسي كه زمين از براي وي شكافته مي شود و به دنيا بر مي گردد امام حسين عليه السلام است. 
3_ گفتگوي امام حسين عليه السلام با اصحاب با وفايش در رابطه با شهادت و رجعت خود 
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: پيش از آنكه امام حسين شهيد شوند به اصحاب خود فرمودند: رسول خدا به من فرمودند: يا بني انك ستساق الي العراق و انك تستشهد و يستشهد معك جماعة من اصحابك يعني اي فرزندم همانا تو را به عراق روانه مي كنند و تو در آنجا با گروهي از ياران و اصحاب شهيد مي شوي . در دنباله همين روايت در فراز ديگري از آن دارد كه قال امكث ما شاء الله فاكون اول من تنشق عنه الارض يعني بعد از شهادت تا مدتي كه خدا بخواهد مي مانم سپس اولين كسي هستم كه زمين براي او شكافته مي شود و (رجعت مي كنم) 
4_ رجعت امام حسين عليه السلام با اصحاب با وفايش 
امام صادق عليه السلام فرمودند: امام حسين با هفتاد تن از ياران و اصحابشان كه با حضرت در كربلا شهيد شده بودند به دنيا بر مي گردند و رجعت مي كنند. 
5_ رجعت امام حسين عليه السلام با 75 هزار نفر 
امام صادق عليه السلام فرمودند: اول من ينغض عن راسه التراب الحسين بن علي عليه السلام في خمسة و سبعين الفا نخستين كسي كه سر از خاك بر مي دارد حسين بن علي عليه السلام است كه با هفتاد و پنج هزار نفر رجعت مي كند البته در بحار همين روايت را از كتاب ديگري نقل نموده كه در آنجا به جاي 75 هزار نفر 95 هزار نفر را ذكره نموده. 
6 _ رجعت امير المؤمنين با امام حسين عليه السلام براي انتقام گرفتن از دشمنان 
امام باقر عليه السلام فرمودند: ان لعلي عليه السلام الي الارض كرة مع الحسين يقبل برايته حتي ينتقم من بني امية و معاوية و آل معاوية يعني براي امير المؤمنين عليه السلام رجعتي است كه با امام حسين عليه السلام بر مي گردد كه با پرچم امام حسين مي آيد تا از بني اميه و معاويه و آل معاويه انتقام بگيرد. 
7_ رجعت يزيد پليد و اصحابش براي انتقام گرفتن از اين پليدها 
امام صادق عليه السلام فرمودند: ان اول من يكر الي الدنيا الحسين بن علي و اصحابه و يزيد بن معاويه و اصحابه فيقتلهم حذو القدة بالقذة يعني اولين كسي كه به دنيا بر مي گردد امام حسين عليه السلام و اصحاب او، و يزيد بن معاويه و اصحاب اوست، آنگاه او (حسين) همه آن دشمنان را مي كشد. 
8_ طولاني بودن عمر امام حسين عليه السلام در رجعت 
امام صادق در ابتداي سوره اسرا مي فرمايند: ان اول من يكر في الرجعة الحسين بن علي يمكث في الارض اربعين الف سنة حتي يسقط حاجباه علي عينيه من كبره يعني اول كسي كه در رجعت بر مي گردد حسين عليه السلام است، چهل هزار سال در اين رجعت در زمين مي ماند تا اينكه از كثرت طول عمر، ابروهاي حضرت به روي چشمهايش مي افتد. 
9_ امام حسين عليه السلام امام زمان عليه السلام را غسل مي دهد و كفن مي نمايد و به خاك مي سپارد: 
در يك فراز ار روايتي امام صادق عليه السلام مي فرمايند: فاذا استقرت المعرفة في قلوب المؤمنين انه الحسين عليه السلام جاء الحجة الموت، فيكون الذي يغسله و يكفنه و يحنطه و يلحده في حفرته الحسين بن علي عليهما السلام و لا يلي الوصي الا الوصي يعني هنگامي كه حضرت امام حسين عليه السلام در رجعت به مومنين معرفي شده و ديگر ترديدي در مورد آن حضرت باقي نماند كه او امام حسين است، اجل حضرت حجت بن الحسن عليه السلام مي رسد و ديده از جهان مي بندد، آن گاه امام حسين آن حضرت را غسل داده و كفن و حنوط مي نمايد و به خاك مي سپارد و هرگز امام را غير از امام غسل نمي دهد. 

__________________________________________________________________________
تفسير برهان 
بحار الانوار 
الايقاظ من الهجعه 
تفسير قمي



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:26 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 آنتوان بارا 

اشاره
رود خوني كه از شهيدان كربلا بر صحراي طف جاري شد، فرات حقيقتي گشت كه جرعه نوشان عزت و آزادگي را ازهر مذهب و مسلك و هر دين و آيين به قدر تشنگي سيراب كرد. در اين مسير از نخستين مسيحي حق جويي كه روياروي يزيد در كاخ سبز بر او شوريد تا در عصر ما، كم نيستند مسيحياني چون «جرجي زيدان»، «جرج جرداق» و دهها مسيحي حق جوي ديگر كه حقيقت ناب همه اديان راستين را در «اهل بيت پاك پيامبر(ص)»، در «محراب شهادت علي(ع)» و در «صحراي خونين كربلا» يافته اند و در اين باره آثاري پديد آورده اند.
«آنتوان بارا»، آن مسيحي عاشقي است كه سال هاي بسيار از دوران جواني خود را صرف تحقيق و بررسي پيرامون زندگي و قيام امام حسين(ع) كرده است تا حقايق مربوط به اين شخصيت عظيم تاريخ را از زاويه نگاه خود و از زبان انجيل و پيامبر الهي، عيسي(ع) بيان كند. او پس از ساليان بسيار پژوهش و مطالعه در منابع مختلف تاريخ اسلام، دست به نگارش كتابي زده است كه در نوع خود و از زبان يك مسيحي بي نظير است. وي در اين پژوهش تطبيقي- به نام «حسين در انديشه مسيحيت» - كه رويكردي تحقيقي، ادبي و عاطفي دارد، با استفاده از نظريات اسلام و مسيحيت و بامهارتي ستودني، زندگي و شهادت حضرت عيسي از ديدگاه مسيحيت و زندگي و شهادت امام حسين(ع) از ديدگاه اسلام را مقايسه كرده است. در اين تحليل ها نكات جالب و بديعي به چشم مي خورد كه براي هر مسلمان منصفي شگفت انگيز و خواندني است.

 آنتون بارا کیست؟
كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» اولين بار در سال 1978 به رشته تحرير درآمد اما نويسنده از آن تاريخ به بعد و در اثر مطالعات بيشتر، اضافات و ملحقات زيادي به آن افزود و چاپ چهارم آن را در ماه هاي اخير منتشر كرد، اين كتاب تاكنون به 17 زبان ترجمه شده و در 5 دانشگاه نيز براي دوره هاي تكميلي كارشناسي ارشد و دكتري مورد تأييد قرار گرفته است و قرار است چاپ چهارم آن بزودي به فارسي ترجمه و منتشر شود.
آنتوان بارا كه سوري الاصل و ساكن كويت است خود نويسنده اي توانا واديبي باذوق است و علاوه بر كتاب فوق 15جلد كتاب ديگر نيز به رشته تحرير درآورده كه بيشتر آنها در حوزه ادبيات و رمان و داستان مي باشد. وي همچنين روزنامه نگاري است حرفه اي كه اخيراً چهل و يكمين سال فعاليت مطبوعاتي اش را آغاز كرده ، او در مجلات و روزنامه هاي معروف و مختلف فعاليت داشته و در حال حاضر سردبير هفته نامه شبكه الحوادث كويت است.
«آنتوان بارا» تشيع را بالاترين درجات عشق الهي معرفي مي كند و امام حسين(ع) را فقط متعلق به شيعه يا مسلمانان نمي داند بلكه متعلق به همه جهانيان مي داند و او را با عبارت «حسين گوهر اديان» معرفي مي كند و در پايان، سخنش را با اين عبارت به انتها مي رساند كه «حسين عليه السلام در قلب من است».
وي تاكنون 25بار نهج البلاغه را به طور كامل خوانده و هربار نكات جديدي از آن كشف كرده است و من با خود مي انديشم كه علي(ع) چقدر در ميان ما شيعيان مظلوم است كه اكثر ما حتي يك بار هم نهج البلاغه را به طور كامل مرور نكرده ايم!!
آنچه در پي مي آيد بخشی از گفت وگوي روزنامه کیهان با «آنتوان بارا» است :
 ویژگیهای کتاب " حسین (ع) در اندیشه مسیحیت" :
ويژگي اين كتاب در اين خلاصه مي شود كه شيوه و طرز نگاه آن متفاوت از آن چيزي است كه تاكنون توسط مسلمانان و مستشرقان نوشته و پرداخته شده است. بسياري اذعان داشتند كه اين كتاب بي طرفانه نوشته شده است.
از ويژگي هاي مهم كتاب اين است كه من در آن به مقايسه شخصيت حسين و عيسي بن مريم عليهماالسلام و نظرات، مواضع، اقدامات، سخنان و كيفيت شهادت آن دو بزرگوار و نحوه استقبال بي محابا از مرگ در راه عقيده پرداخته ام ]بر طبق عقيده مسيحيان، حضرت عيسي مصلوب و شهيد شده است كه البته اين نظر با ديدگاه قرآني ما انطباق ندارد[ من شباهت فراواني ميان شخصيت حسين(ع) و شخصيت عيسي به عنوان يك شهيد و نه يك پيامبر، يافتم. من در انجيل و كتابهاي ديگر مربوط به زندگي و مقتل حسين(ع) تحقيق زياد كردم و دريافتم تشابه بسيار زياد و باورنكردني در رفتارها و اقدامات و سخنان و نحوه ابراز عقيده و كيفيت حفظ عقيده ميان عيسي و حسين(ع) وجود دارد كه چيز جديدي بشمار مي رفت من اين موضوع را به تفصيل تحليل كردم كه آن دو عزيز چرا با ميل و خواست خود مرگ را پذيرا شدند و بخصوص حسين شهيد(ع) در شرايطي كه زمينه رسيدن به مال و منال و پست و مقام دنيوي فراهم بود و او اگر اندكي از خود انعطاف نشان مي داد و خواسته معاويه و يزيد را اجابت مي كرد، مي توانست جان خود را از كشته شدن نجات دهد. اما او براساس آيه: «انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله (همگي به سوي ميدان جهاد) حركت كنيد، سبكبار باشيد يا سنگين بار و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد كنيد» (توبه/41)، به حركت شگفتي دست يازيد. او به هيچ يك از امتيازات و تطميع ها توجه نكرد حال آنكه دنياپرستي و حب مال و جاه و مقام همه جا بيداد مي كرد. او همه اينها را ترك كرد و رو به شهادت گذارد و خاندان و عترت را به سوي شهادت برد در حالي كه مي دانست همه اينها در راه عقيده است.
 تعریف و ذهنیت آنتوان بارا از امام حسین (ع)
تعريف من از حسين همان عبارات كوتاه و مشخصي است كه درباره حسين«ع» در كتاب آورده ام. من او را به عنوان گوهر جاودانه و هميشگي اديان توصيف كرده ام. او را به عنوان شهيدي معرفي نموده ام كه داراي جاه و جبروت فرعون و كسري نبود اما متواضع بود و براي حفظ دين و حركت در مسير جدش حركت خود را آغاز كرد. او ابتدا از گفت وگو با معاويه و يزيد شروع كرد اما روش گفت وگو براي هدايت دشمنان مؤثر واقع نشد. او با اينكه مي دانست كشته مي شود اما خويشتن را در راه عقيده به خطر انداخت و با سپاهي 70 نفري در برابر سپاه 70 هزار نفري عبيدالله- به تصريح منابع تاريخي- به سمت كوفه خارج شد تا حركت و جنبشي در بدنه جامعه ايجاد كند.
حماسه حسين«ع» تنها مختص سني و شيعه و مسلمان نيست بلكه متعلق به هر مومني است چنانكه در حديث آمده «ان لقتل الحسين حراره في قلوب المومنين لاتبرد ابدا» در اين حديث نگفته في قلب المسلم. بلكه هر انسان آزاده اي كه به راه و رسم حسين ايمان دارد را شامل مي شود و لذا جهانيان و انديشمندان وقتي از سيره حسين آگاه مي شوند شيفته آن مي گردند. همانطور كه شيفته راه و مسلك علي ابن ابيطالب«ع» شده اند.
دلایل آنتوان بارا در خصوص حضرت مسيح«ع» از آمدن حسين«ع» به كربلا
استنادات و دلايل من همه برگرفته از انجيل است. برطبق آنچه در تاريخ آمده مسيح از كربلا ديدار كرد و به بني اسرائيل فرمود هركس كه حسين«ع» را دريابد به ياري اش برخيزد عده اي در اين روايت تاريخي تشكيك دارند اما ما هيچ شكي در آن نمي بينيم زيرا حضرت عيسي«ع» داراي معجزاتي بود و مرده را زنده مي كرد و بيماران صعب العلاج را شفا مي داد و لذا آيا برايش دشوار بود كه درباره آينده پيشگوئي كند و بگويد شهيد پس از خودش كيست؟
  ارزشمند تربن بُعد شخصیت امام حسین(ع) از دیدگاه آنتوان بارا
من در مورد زندگي و حركت حسين(ع) بيشتر به بعد انقلابي شخصيت ايشان شيفته شده ام. آن حضرت در مرامنامه قيام خود اعلام مي كند "اني لم اخرج اشراً ولا بطراً و لامفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي" ؛ من از روي هوسراني و خوشگذراني و براي افساد و ستمگري قيام نكرده ام بلكه قيام من براي اصلاح در امت جدم و براي امر به معروف و نهي از منكر و حركت براساس سيره جد و پدرم است. اين روح انقلابي مي تواند كار معجزه آسا بكند اگر هر انساني در هر زمان و مكان از آن برخوردار باشد و ما در سالهاي پيروزي انقلاب و عزت و افتخارات اخير در ايران شاهد بوديم مردم و رهبران اين كشور براساس اين فلسفه حركت خود را آغاز و با ظلم و استكبار مخالفت كردند و با تمام قدرت در برابر آن قيام نمودند.
بعد ديگر شخصيت امام حسين«ع» كه مرا شيفته خود كرده، تواضع ايشان در كنار روح انقلابي است اين دو خصيصه نمي تواند در يك شخص جمع شود. تواضع از صفات و ويژگي هاي برگزيدگان خداست او در عين احساس عزت و آزادگي و سرافرازي در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. اين بعد عظيمي است كه از ويژگي امام بشمار مي رود.



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 امام حسین علیه السلام بناى قیام خود را بر فداکارى در راه حق گذاشت و از همان آغاز این حقیقت را اعلام کرد و پیوسته بر آن تاکید نمود، چنانکه در وصیتنامه خود به محمد بن حنفیه چنین نوشت:

همانا من به منظور تباهگرى و خودخواهى، و فساد و ستمگرى قیام نکرده ام، و تنها براى اصلاح امت جدم محمد صلى الله علیه و آله قیام کرده ام. من مى خواهم به خوبى ها سفارش و از زشتى ها جلوگیرى کنم، و به سیره جدم محمد صلى الله علیه و آله و سیره پدرم على بن ابى طالب علیه السلام رفتار کنم. پس هر که مرا و هدف مرا به حق و راستى پذیرا شود و در این راه فداکارى نماید، البته خداند به حق و راستى سزاوارتر است، و هر که راه مرا نپذیرد و مرا تنها گذارد، من به تنهایى با صبر و استقامت راه خود را پیش خواهم برد تا خداوند میان من و این چنین مردمان به حق داوریکند و میان من و آنان حکم نماید که او بهترین حاکمان است.
منزلت بردگان شهید در زیارت ناحیه مقدسه
ـ خداوند متعال علاوه بر شرافت شهادت بردگان و توفیق جانبازى در رکاب سرور و سالار شهیدان حسین بن على علیه السلام در کربلا شرافت دیگرى بر افتخارات غلامان شهید افزوده است و آن اینکه در زیارت ناحیه مقدسه منسوب به آخرین حجت خدا حضرت بقیة الله الاعظم(عج) به این پروانگان بال و پر سوخته گرد شمع امت سلام و درود فرستاده است و مى فرماید:
ـ السلام على سلیمان مولى الحسین بن امیرالمؤمنین و لعن الله قاتله سلیمان بن عوف الحضرمى
ـ السلام على قارب مولى الحسین بن على علیه السلام 
ـ السلام على منحج مولى الحسین بن على علیه السلام 
ـ السلام على جون بن حوى مولى ابى ذرالغفارى
ـ السلام على سالم مولى عارم بن مسلم
ـ السلام على سعید مولى عمرو بن خالد الصیداوى
ـ السلام على زاهر (زاهد) مولى عمرو بن حمق الخزائى
ـ السلام على سالم مولى نبى المدینة الکلبى
ـ السلام على شوذب مولى شاکر

منبع )(www.sibtayn.com)



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 کی از مهم ترین اسباب بقا و رشد تشیع، عاشورا و حماسه ی قیام حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام است. وجود عوامل عقلانی و احساسی در این حادثه، هم باعث استواری شیعیان بر مذهب شان است و هم موجب گرایش پیروان دیگر مذاهب و ادیان به تشیع.

از سوی دیگر، واقعه ی عاشورا، پرده از ماهیت افرادی برمی دارد که در لباس دین و به نام خلافت خاتم المرسلین صلوات الله علیه وآله، سودای قدرت را در سرمی پروراندند. کسانی که با تکیه بر ابزارهای گوناگون، تا جایی که توانستند، اسلام را دچار انحراف نمودند و تعالیم آن را مطابق تمایلات خود، تغییر دادند.
هرقدر عظمت و تاثیرگذاری حادثه ی عاشورا، جلوه ی بیشتری می یابد، تلاش افزون تری در مخالفت با آن نمودار می گردد. این تلاش ها در قالب مطالبی مانند خرافه خواندن عزاداری و اعتقاد شیعیان درمورد حضرت سیدالشهدا علیه السلام، شیعیان را عامل شهادت ایشان دانستن، تبرئه ی خلیفه ی وقت یزید بن معاویه، معرفی انگیزه های غیر الهی در نهضت عاشورا و… .

روشن است که پاسخ هریک از موارد بالا، نگارش کتابی را می طلبد- همان طور که کتب فراوانی در موضوعات یاد شده، نوشته شده است- اما برای آشکار شدن حقیقت، اموری را یادآوری می کنیم.
اعتقاد شیعیان درباره ی حضرت امام حسین علیه السلام، تنها مستند به کتب شیعه نیست؛ بلکه منابع اهل سنت نیز حقایق بسیاری برای آگاهی حق طلب دربردارد.
بنابه نقل کتب انبوهی از معتبرترین منابع اهل سنت، حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله فرمودند:
حسن و حسین (علیهماالسلام) سرور جوانان اهل بهشت اند، هرکس آن دو را دوست بدارد، همانا مرا دوست داشته است، و هرکس نسبت به آن دو بغض و دشمنی داشته باشد، همانا با من بغض و دشمنی داشته است. (1) 
براساس این حدیث شریف، کسانی که با سنگدلی تمام، حضرت امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند، دشمن شخص رسول الله علیه وآله السلام محسوب می شوند و جایگاه چنین گروهی، نیازی به بیان ندارد!

یکی دیگر از عقاید شیعه، اوج مصیبتی است که با شهادت مظلومانه ی حضرت امام حسین علیه السلام، تمام عالم خلقت را فراگرفت. گرچه در این زمینه، روایات فراوانی در منابع شیعی، نقل شده؛ اما جالب است که بدانیم در منابع اهل سنت نیز مطلب به وفور وجود دارد، برای نمونه ای بسیار اندک:
ام سلمه می گوید: شنیدم که جنیان بر حسین بن علی (علیه السلام) نوحه می کردند. (2)
سیصد سال پیش از بعثت پیامبر اکرم علیه وآله السلام، سنگی یافت شد که برآن نگاشته شده بود: آیا امتی که حسین را بکشد، در روز قیامت به شفاعت جدش امیدوار است؟! (3)
در آن شب که علی بن ابیطالب و حسین بن علی (علیهمالسلام) را شهید کردند، صبح آن، در بیت المقدس هر سنگی را که از جای برمی داشتند، از زیر آن خون تازه برمی آمد. (4)
اما به راستی این مصیبت عظمی ریشه در چه مسئله ای دارد؟ آیا اگر سقیفه اتفاق نیفتاده بود، اگر معاویه از سوی عمر بن خطاب به امارت شام منصوب نمی شد، اگر معاویه یزید را جانشین خود نساخته بود، چنین واقعه ای رخ می داد؟ این جاست که یکی از آخرین کلمات حضرت امام حسین علیه السلام، پیش از شهادت، خواندنی است، آن هم زمانی که بدانیم ناقل از اهل سنت است: 
حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آخرین لحظات فرمودند:… تا روز قیامت به همین حال خون آلود و … خواهم بود تا جدم محمد را ملاقات کنم در حالی که محاسن به خون خضاب کرده ام، و به ایشان خواهم گفت: یا رسول الله! فلانی و فلانی مرا به قتل رساندند. (5)
آن دو نفر که این نویسنده ی سنی مذهب، با عنوان فلان از آنان یاد کرده، چه کسانی اند؟ مسبب اصلی رخ دادن وقایع دلخراش تاریخ اسلام را جز در انحراف مسیر جانشینی رسول خدا علیه وآله السلام می توان جست و جو کرد؟
منبع : سايت بياييد بیشتر بدانیم nazer110.wordpress.com



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:22 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 درباره ي علم امام (عليه السلام)

مقاله ای از مرحوم علّامه طباطبائی  (ره)


سؤال : آيا حضرت سيّدالشهداء(ع) در مسافرتی که از مکّه به سوی کوفه می‌کرد، می‌دانست که شهيد خواهد شد يا نه؟
و به عبارت ديگر : آيا آن حضرت به قصد شهادت رهسپار عراق شد يا به قصد تشکيل يک حکومت عادلانة صد در صد اسلامی؟
جواب : سيّدالشهداء(ع) ـ به عقيدة شيعة اماميّه ـ امام مفترَض الطّاعه، و سوّمين جانشين از جانشينان پيغمبر اکرم(ص)، و صاحب ولايت کلّيّه می‌باشد.
و علم امام(ع) به اعيان خارجيّه و حوادث و وقايع ـ طبق آنچه از ادلّة نقليّه و براهين عقليّه در می‌آيد ـ دو قسم و از دو راه است :
قسم اوّل از علم امام
امام(ع) به حقائق جهان هستی ـ در هر گونه شرائطی وجود داشته باشند ـ به اذن خدا، واقف است؛ اعم از آنها که تحت حسّ قرار دارند، و آنها که بيرون از دائرة حسّ می‌باشند مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقايع آينده.
دليل اين مطلب
از راه نقل : روايات متواتره‌ای است که در جوامع حديث شيعه ـ مانند کتاب «کافی» و «بصائر» و کتب صدوق و کتاب «بحار» و غير آنها ـ ضبط شده.
به موجب اين روايات ـ که به حدّ و حصر نمی‌آيد ـ امام(ع) از راه موهبت الهی (نه از راه اکتساب) به همه چيز واقف و از همه چيز آگاه است، و هرچه را بخواهد، به اذن خدا، به ادنی توجّهی می‌داند.
البتّه در قرآن کريم، آياتی داريم که علم غيب را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدّس او قرار می‌دهد؛ ولی استثنائی که در آية کريمة ﴿عالم الغيب فلايُظهِر علی غيبه أحداً إلاّ مَن ارتضی مِن رسول﴾ (سورة جنّ ، آية 26) وجود دارد، نشان می‌دهد که اختصاص علم غيب به خدای متعال به اين معنی است که: غيب را مستقلاً و از پيش خود (بالذّات) کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است پيغمبران پسنديده، به تعليم خدائیّ بدانند. و ممکن است پسنديدگانِ ديگر نيز به تعليمِ پيغمبر، آن را بدانند؛ چنانکه در بسياری از اين روايات، وارد است که پيغمبر و نيز هر امامی، در آخرين لحظاتِ زندگیِ خود، علم امامت را به امامِ پس از خود می‌سپارد.
و از راه عقل : براهينی است که به موجب آنها ، امام(ع) «به حسب مقام نورانيّتِ خود» کامل ترين انسانِ عهد خود و مظهر تامّ اسماء و صفات خدائی و بالفعل به همه چيز عالِم و به هر واقعة شخصیّ آشنا است؛ و «به حسب وجودِ عنصری خود» به هر سوی توجّه کند، برای وی، حقائق روشن می‌شود. (ما تقرير اين براهين را، نظر به اينکه به يک سلسله مسائلِ عقلیِ پيچيده، متوقّف، و سطح آنها از سطح اين مقاله بالاتر است ، به محلّ مخصوصِ آنها احاله می‌دهيم).

تأثير علم امام در عمل ، و ارتباط آن با تکليف
نکته‌ای که بايد به سوی آن عطفِ توجّه کرد اين است که: اينگونه علمِ موهبتی ـ به موجبِ ادلّة عقلیّ و نقلیّ که آن را اثبات می‌کند ـ قابل هيچگونه تخلّف نيست، و تغيير نمی‌پذيرد، و سر مويی به خطا نمی‌رود، و به اصطلاح : علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است؛ و آگاهی است از آنچه قضای حتمیِ خداوندیّ به آن تعلّق گرفته.

و لازمة اين مطلب اين است که :
هيچگونه تکليفی به متعلَّقِ اينگونه علم (از آن جهت که متعلَّقِ اينگونه علم است و حتمیّ الوقوع می‌باشد) تعلّق نمی‌گيرد.
و همچنين قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پيدا نمی‌کند.
زيرا «تکليف» همواره از راهِ «امکان» به فعل تعلّق می‌گيرد؛ و از راهِ اينکه «فعل و ترک» هردو در اختيار مکلَّف‌اند فعل يا ترک، خواسته می‌شود. و اما از جهت ضروریّ الوقوع و متعلَّق قضاءِ حتمیّ بودنِ آن، محال است موردِ تکليف قرار گيرد.
مثلاً صحيح است خدا به بندة خود بفرمايد : فلان کاری که فعل و ترکِ آن، برای تو ممکن است و در اختيارِ توست، بکن [يا مکن  ظ] . ولی محال است بفرمايد : فلان کاری را که به موجبِ مشيّت تکوينیّ و قضای حتمیِ من البتّه تحقّق خواهد يافت و برو برگرد ندارد، بکن يا مکن ؛ زيرا چنين امر و نهيی لغو و بی اثر می‌باشد.
و همچنين انسان می‌تواند امری را که امکانِ شدن و نشدن دارد، اراده کرده، برای خود مقصد و هدف قرار داده، برای تحقّق دادنِ آن به تلاش و کوشش بپردازد. ولی هرگز نمی‌تواند امری را که بطور يقين (بی تغيّر و تخلّف) و بطور قضاء حتمیّ، شدنی است، اراده کند و آن را مقصدِ خود قرار داده، تعقيب کند؛ زيرا اراده و عدم اراده، و قصد و عدم قصدِ انسان، کمترين تأثيری در امری که به هر حال شدنی است و [واو ظاهراً زائد است] از آن جهت که شدنی است ندارد ؛ (دقّت شود).

از اين بيان روشن می‌شود [که  ظ] :
1ـ اين علم موهبتیِ امام(ع) اثری در اعمال او و ارتباطی با تکاليف خاصّة او ندارد. و اصولاً هر امر مفروض، از آن جهت که متعلَّق قضاءِ حتمی و حتمیّ الوقوع است متعلَّق امر يا نهی يا اراده و قصدِ انسانی نمی‌شود.
آری، متعلَّقِ قضاءِ حتمیّ و مشيّتِ قاطعة حقّ متعال، موردِ رضا به قضاء است؛ چنانکه سيّدالشهداء(ع) در آخرين ساعتِ زندگی، در ميان خاک و خون می‌گفت : «رِضیً بقضائک و تسليماً لأمرک، لا معبود سواک». و همچنين در خطبه‌ای که هنگام بيرون آمدن از مکّه خواند فرمود : «رِضَی الله رضانا أهل البيت».

2ـ حتمیّ بودنِ فعل انسان از نظر تعلّق قضاء الهی، منافات با اختياریّ بودنِ آن از نظر فعاليّتِ اختياریِ انسان ندارد؛ زيرا قضاءِ آسمانیّ، به فعل، با همة چگونگی‌های آن، تعلّق گرفته است، نه به مطلقِ فعل. مثلاً خداوند خواسته است که انسان، فلان فعلِ اختياریّ را «به اختيارِ خود» انجام دهد؛ و در اين صورت تحقّقِ خارجیِ اين فعلِ اختياری، از آن جهت که متعلَّقِ خواست خدا است، حتمیّ و غير قابل اجتناب است، و در عين حال، اختياریّ، و نسبت به انسان، صفتِ «امکان» دارد ؛ (دقّت شود).

3ـ اينکه: ظواهرِ اعمالِ امام(ع) را که قابل تطبيق به علل و اسباب ظاهری است، نبايد دليلِ نداشتنِ اين علمِ موهبتی، و شاهدِ جهل به واقع گرفت؛ مانند اينکه گفته شود : اگر سيّدالشهداء(ع) علم به واقع داشت چرا «مسلم» را به نمايندگیِ خود، به کوفه فرستاد؟ چرا توسّطِ «صيداویّ» نامه به اهل کوفه نوشت؟ چرا خود را به هلاکت انداخت، و حال آنکه خدا می‌فرمايد : ﴿و لاتلقوا بأيديکم إلی التهلکة﴾ ؟ (سورة بقره ، آية 195) چرا ؟ [و خ‌ل] چرا؟ . . .
پاسخ همة اين پرسش‌ها، از نکته‌ای که تذکّر داديم روشن است و نيازی به تکرار نيست.

قسم دوّم از علم امام ، علم عادیّ
پيغمبر(ص) به نصّ قرآن کريم و همچنين امام(ع) «از عترت پاک او» ، بشری است همانند سائر افراد بشر؛ و اعمالی که در مسير زندگی انجام می‌دهد ـ مانند اعمال سائر افراد بشر ـ در مجرای اختيار و بر اساس علم عادیّ قرار دارد.
امام(ع) نيز ـ مانند ديگران ـ خير و شرّ، و نفع و ضررِ کارها را از روی علم عادیّ تشخيص داده، و آنچه را شايستة اقدام می‌بيند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد؛ در جايی که علل و عوامل، و اوضاع و احوالِ خارجیّ موافق می‌باشد به هدف اصابت می‌کند، و در جايی که اسباب و شرائط مساعدت نکنند از پيش نمی‌رود.
و اينکه امام(ع) به اذن خدا به جزئيّات همة حوادث ـ چنانکه شده و خواهد شد ـ واقف است، تأثيری در اين اعمال اختياریِ وی ندارد، چنانکه گذشت.
امام(ع) ـ مانند سائر افراد انسانی ـ بندة خدا و به تکاليف و مقرّرات دينی مکلّف و موظّف می‌باشد، و طبق [وظيفة  ظ] سرپرستی و پيشوايی که از جانب خدا دارد، با موازين عادیِ انسانی بايد انجام دهد، و آخرين تلاش و کوشش را در احياء کلمة حق و سر پا نگهداشتنِ دين و آيين بنمايد.

نهضت سيّدالشهداء (ع) و هدف آن
با يک سير اجمالی در وضع عمومی‌آن روز، می‌توان نسبت به تصميم و اقدام سيّدالشهداء(ع) روشن شد؛
تيره ترين و تاريک ترين روزگاری که در جريان تاريخ اسلام به خانوادة رسالت و شيعيانشان گذشته، دورة حکومت بيست سالة «معاويه» بود.
معاويه پس از آنکه خلافت اسلامی را با هر نيرنگ بود بدست آورد و فرمانروای بی قيد و شرطِ کشور پهناور اسلامی شد، همة نيروی شِگِرف خود را صرف تحکيم و تقويتِ فرمانروايیِ خود و نابود ساختنِ اهل بيت رسالت می‌نمود. نه تنها در اينکه آنان را نابود کند، بلکه می‌خواست نام آنان را از زبان مردم، و نشان آنان را از ياد مردم، محو کند.
جماعتی از صحابة پيغمبر(ص) را که مورد احترام و اعتماد مردم بودند، از هر راه بود با خود همراه، و با ساختن احاديث به نفع صحابه و ضرر اهل بيت به کار انداخت. و به دستور او در منابر اسلامی در سرتاسر بلاد اسلامی، به امير المؤمنين (عليه السلام) ـ مانند يک فريضة دينی ـ سبّ و لعن می‌شد.
بوسيلة ايادی خود مانند «زياد بن ابيه» و «سمرة بن جندب» و «بسر بن ارطاة» و امثال ايشان، هر جا از دوستان اهل بيت سراغ [پيدا ظ] می‌کرد، به زندگيش خاتمه می‌داد، و در اين راه‌ها از زر، از زور، از تطميع، از ترغيب، از تهديد، تا آخرين حدّ ِ توانايی استفاده می‌کرد.
در چنين محيطی طبعاً کار به اينجا می‌کشد که عامّة مردم از بردن نام علیّ و آل علیّ نفرت کنند، و کسانی که از دوستی اهل بيت رگی در دل دارند، از ترس جان و مال و عِرضِ خود، هرگونه رابطة خود را با اهل بيت قطع کنند.
واقع امر را از اينجا می‌توان بدست آورد که امامت سيّدالشهداء(ع) تقريباً ده سال طول کشيد که در همة اين مدّت (جز چند ماه اخير) معاصر معاويه بود؛ در طول اين مدّت از آن حضرت ـ که امام وقت و مبيّن معارف و احکام دين بود ـ در تمام فقه اسلامی حتّی يک حديث نقل نشده است (منظور روايتی است که مردم از آن حضرت نقل کرده باشند که شاهد مراجعه و اقبال مردم است، نه روايتی که از داخل خاندان آن حضرت ـ مانند ائمّة بعدی ـ رسيده باشد).
و از اينجا معلوم می‌شود که آن روز، درب خانة اهل بيت (عليهم السلام) بکلّی بسته شده، و اقبال مردم به حدّ صفر رسيده بوده است.
اختناق و فشار روز افزون که محيط اسلامی را فرا گرفته بود، به امام حسن(ع) اجازة ادامة جنگ يا قيام عليه معاويه را نداد و کمترين فائده‌ای هم نداشت؛ زيرا :
اولاً معاويه از وی بيعت گرفته بود، و با وجود بيعت، کسی با وی همراهی نمی‌کرد.
ثانياً معاويه خود را يکی از صحابة کبار پيغمبر(ص) و کاتب وحی و مورد اعتماد و دست راست سه نفر از خلفاء راشدين به مردم شناسانيده بود و نام «خال المؤمنين» را به عنوان لقبی مقدّس بر خود گذاشته بود.
ثالثاً با نيرنگ مخصوص به خودش، به آسانی می‌توانست حضرت امام حسن(ع) را به دست کسان خودش بکُشد و بعد به خونخواهی وی برخيزد و از قاتلين وی انتقام بکشد و مجلس عزا نيز برايش برپا کند و عزادار شود !
معاويه وضع زندگی امام حسن(ع) را به جايی کشانيده بود که کمترين امنيّتی حتی در داخل خانة شخصی خودش نداشت. و بالاخره نيز وقتی که می‌خواست برای يزيد از مردم بيعت بگيرد آن حضرت را به دست همسر خودش مسموم کرده و شهيد ساخت.
همان سيّدالشهداء(ع) که پس از درگذشت معاويه، بی درنگ عليه «يزيد» قيام کرد و خود و کسان خود ـ حتی بچة شيرخوارة خود ـ را در اين راه فدا کرد، در همة مدّت امامت خود که معاصر معاويه بود، به اين فداکاری نيز قادر نشد؛ زيرا در برابر نيرنگ‌های صورتاً حق به جانبِ معاويه و بيعتی که از وی گرفته شده بود، قيام و شهادت او کمترين اثری نداشت.
اين بود خلاصة وضع ناگواری که معاويه در محيط اسلامی بوجود آورد و درب خانة پيغمبر را بکلّی بسته، اهل بيت را از هر گونه اثر و خاصيت انداخت.

در گذشت معاويه و خلافت يزيد
آخرين ضربة کاری معاويه که به پيکر اسلام و مسلمين وارد ساخت، اين بود که خلافت اسلامی‌را به سلطنت استبدادیِ موروثی تبديل نمود و پسر خود يزيد را به جای خود نشانيد، در حالی که يزيد هيچگونه شخصيّت دينی «حتی به طور تزوير و تظاهر» نداشت و همة وقت خود را علناً با ساز و نواز و باده‌گساری و شاهدبازی و ميمون‌رقصانی می‌گذرانيد و احترامی به مقرّرات دينی نمی‌گذاشت.
و گذشته از همة اينها، اعتقادی به دين و آيين نداشت؛ چنانکه وقتی که اسيران اهل بيت و سرهای شهداء کربلا را وارد دمشق می‌کردند و به تماشای آنها بيرون آمده بود، بانگ کلاغی به گوشش رسيد، گفت:
نَعبَ الغرابُ فقلتُ صِحْ أو لاتَصِحْ            فَقَدِ اقْتَضَيْتُ مِنَ الرسولِ دُيونی
[[به نقل «آلوسی» در جزء 26 تفسير روح‌المعانی ص 66 ، از تاريخ ابن‌الوردی و کتاب وافی‌الوفيات]]

و همچنين هنگامی که اسيران اهل بيت و سر مقدّس سيّدالشهداء را به حضورش آوردند ابياتی سرود که يکی از آنها اين بيت بود:
لَعِبـَتْ هـاشِـمُ بِالْمـُلکِ فـَلا        خَبَـر جـاء و لا وحـی نـَزَل

زمامداری يزيد که توأم با ادامة سياست معاويه بود تکليف اسلام و مسلمين را روشن می‌کرد؛ و از جمله، وضع رابطة اهل بيت رسالت را با مسلمانان و شيعيانشان (که می‌بايست به دست فراموشی مطلق سپرده شود و بس) معلوم می‌ساخت.
در چنين شرائطی، يگانه وسيله و مؤثّرترين عاملی [عامل ظ] برای قطعيّت يافتن سقوط اهل بيت و در هم ريختن بنيان حق و حقيقت، اين بود که سيّدالشهداء با يزيد بيعت کند و او را خليفه و جانشين مفترض‌الطاعة پيغمبر بشناسد.
سيّدالشهداء(ع) نظر به پيشوايی و رهبریِ واقعی که داشت، نمی‌توانست با يزيد بيعت کند و چنين قدم مؤثّری در پايمال ساختنِ دين و آيين بردارد، و تکليفی جز امتناع از بيعت نداشت، و خدا نيز جز اين از وی نمی‌خواست.
از آن طرف، امتناع از بيعت، اثری تلخ و ناگوار داشت؛ زيرا قدرت هولناک و مقاومت ناپذيرِ وقت، با تمام هستیِ خود، بيعت می‌خواست (بيعت می‌خواست يا سر) و به هيچ چيز ديگر قانع نبود؛ و از اين رو کشته شدن امام(ع) در صورت امتناع در [از : صح] بيعت، قطعی و لازم لاينفکّ امتناع بود.
سيّدالشهداء(ع) نظر به رعايت مصلحت اسلام و مسلمين، تصميم قطعی بر امتناع از بيعت و کشته شدن گرفت و بی محابا مرگ را به زندگی ترجيح داد، و تکليف خدايیِ وی نيز امتناع از بيعت و کشته شدن بود.
و اين است معنی آنچه در برخی از روايات وارد است که رسول خدا در خواب به او فرمود: خدا می‌خواهد تو را کشته ببيند. و نيز آن حضرت به بعضی از کسانی که از نهضت منعش می‌کردند فرمود: خدا می‌خواهد مرا کشته ببيند.
و به هر حال مراد، مشيّت تشريعی است نه تکوينی؛ زيرا چنانکه سابقاً بيان کرديم مشيّت تکوينیِ خدا تأثيری در اراده و فعل [ارادة فعل : ظ] ندارد.

زندگی ننگين نه ، مرگ سرخ آری
آری سيّدالشهداء(ع) تصميم بر امتناع از بيعت و (در نتيجه) کشته شدن گرفت و مرگ را به زندگی ترجيح داد.
و جريان حوادث نيز اصابت نظر آن حضرت را به ثبوت رسانيد؛ زيرا شهادت وی با آن وضع دلخراش، مظلوميّت و حقّانيّت اهل بيت را مسجّل ساخت؛ و پس از شهادت، تا دوازده سال نهضت‌ها و خونريزی‌ها ادامه يافت؛ و پس از آن، همان خانه‌ای که در زمان حيات آن حضرت،کسی درب آن را نمی‌شناخت، با مختصر آرامشی که در زمان امام پنجم بوجود آمد، شيعه از اطراف و اکناف مانند سيل، به درِ همان خانه می‌ريختند؛ و پس از آن، روز به روز به آمار شيعيان اهل بيت افزود، و حقّانيّت و نورانيّتشان در هر گوشه و کنار جهان، به تابش و تلألؤ پرداخت؛ و پاية استوار آن، حقّانيّتِ توأم با مظلوميّتِ اهل بيت می‌باشد؛ و پيشتازِ اين ميدان، سيّدالشهداء(ع) بود.
حالا مقايسة وضع خاندان رسالت و اقبال مردم به آنان در زمان حيات آن حضرت، با وضعی که پس از شهادت وی در مدّت چهارده قرن، پيش آمده و سال به سال تازه‌تر و عميق‌تر می‌شود، اصابتِ رأیِ آن حضرت را آفتابی می‌کند؛ و بيتی که آن حضرت (بنا به بعضی از روايات) انشاد فرموده اشاره به همين معنی است :
وَ مـَا إنْ طِبـُّنـَا جُبْنٌ وَ لکِنْ        مَنَايـَانـَا وَ دَوْلـَة آخَرينـَا

و به همين نظر بود که معاويه به يزيد اکيداً وصيّت کرده بود که اگر حسين بن علی از بيعت با وی خودداری کند او را به حال خود رها کند و هيچگونه متعرّض وی نشود. معاويه نه از راه اخلاص و محبّت اين وصيّت را می‌کرد، بلکه می‌دانست که حسين بن علی بيعت کننده نيست، و اگر به دست يزيد کشته شود، اهل بيت مارکِ مظلوميّت به خود می‌گيرند؛ و اين برای سلطنت امویّ خطرناک؛ و برای اهل بيت، بهترين وسيلة تبليغ و پيشرفت است.

امام به وظيفة خود اشاره می‌کند
سيّدالشهداء(ع) به وظيفة خدايیِ خود ـ که امتناع از بيعت بود ـ آشنا بود، و بهتر از همه به قدرت بی‌کران و مقاومت ناپذير بنی اميّه و روحية يزيد پی برده بود، و می‌دانست که لازمِ لاينفکّ ِ خودداری از بيعت، کشته شدنِ اوست، و انجام وظيفة خدايی، شهادت را در بر دارد؛ و از اين معنی در مقامات مختلف با تعبيرات گوناگون کشف می‌فرمود:
در مجلس حاکم مدينه که از وی بيعت می‌خواست فرمود: «مثل من با مثل يزيد بيعت نمی‌کند».
هنگامی‌که شبانه از مدينه بيرون می‌رفت، از جدّش رسول اکرم(ص) نقل فرمود که در خواب به وی فرموده: «خدا خواسته (يعنی به عنوان تکليف) که کشته شوی».
در خطبه‌ای که هنگام حرکت از مکّه خواند، و در پاسخ کسانی که می‌خواستند آن حضرت را از حرکت به سوی عراق منصرف سازند، همان مطلب را تکرار فرمود.
در پاسخِ يکی از شخصيّت‌های اعراب که در راه، اصرار داشت که آن حضرت از رفتن به کوفه منصرف شود وگرنه قطعاً کشته خواهد شد، فرمود: «اين رأی بر من پوشيده نيست، ولی اينان از من دست بردار نيستند و هر جا باشم مرا خواهند کشت».
برخی از اين روايات، اگرچه معارض دارد يا از جهت سند، خالی از ضعف نيست، ولی ملاحظة اوضاع و احوال روز، و تجزيه و تحليل قضايا، آنها را کاملاً تأييد می‌کند.

اختلاف روش امام در مدّت قيام خود
البته مراد از اينکه می‌گوييم «مقصد امام(ع) از قيامِ خود، شهادت بود، و خدا شهادتِ او را خواسته بود»، اين نيست که خدا از وی خواسته بود که از بيعت يزيد خودداری نمايد، آنگاه دست روی دست گذاشته، به کسانِ يزيد اطّلاع دهد که بياييد مرا بکُشيد ! و بدين طريقِ خنده‌دار وظيفة خود را انجام دهد و نام «قيام» روی آن بگذارد.
بلکه وظيفة امام(ع) اين بود که عليه خلافتِ شومِ يزيد قيام کرده، از بيعت با او امتناع ورزد، و امتناع خود را که به شهادت منتهی خواهد شد، از هر راهِ ممکن به پايان رسانَد.
از اينجا است که می‌بينيم روش امام(ع) در خلال مدّت قيام، به حسب اختلاف اوضاع و احوال، مختلف بوده؛
در آغاز کار که تحت فشارِ حاکم مدينه قرار گرفت شبانه از مدينه حرکت کرده، به مکّه ـ که حرم خدا و مأمنِ دينی بود ـ پناهنده شد و چند ماهی در مکّه در حال پناهندگی گذرانيد.
در مکّه تحت مراقبت سرّیِ مأمورينِ آگاهیِ خلافت بود؛ تا تصميم گرفته شد توسط گروهی اعزامی، در موسم حجّ کشته شود، يا گرفته شده، به شام فرستاده شود.
و از طرف ديگر، سيلِ نامه از جانب عراق به سوی آن حضرت باز شده، در صدها و هزارها نامه، وعدة ياری و نصرت داده، او را به عراق دعوت کردند.
و در آخرين نامه که صريحاً به عنوان اتمام حجّت (چنانکه بعضی از مورّخين نوشته‌اند) از اهل کوفه رسيد، آن حضرت تصميم به حرکت و قيام خونين گرفت؛ اول به عنوان اتمام حجّت، «مسلم بن عقيل» را به عنوان نمايندة خود فرستاد، و پس از چندی، نامة «مسلم» مبنی بر مساعد بودن اوضاع نسبت به قيام، به آن حضرت رسيد.
امام(ع) به ملاحظة دو عامل که گفته شد (يعنی ورود مأمورين سرّی شام به منظور کشتن يا گرفتن وی و حفظ حرمت خانة خدا ، و مهيّا بودنِ عراق برای قيام) به سوی کوفه رهسپار شد.
سپس در اثناء راه که خبر قتلِ فجيعِ «مسلم» و «هانی» رسيد، روشِ قيام و جنگِ تهاجمی را، به قيامِ دفاعی تبديل فرموده، به تصفية جماعتِ خود پرداخت؛ و تنها، کسانی را که تا آخرين قطرة خون خود از ياریِ وی دست بردار نبودند، نگهداشته و رهسپارِ مصرعِ خود شد.
محمد حسين طباطبائی
قم ـ ربيع الاول 1391 هـ

--------------------------------------------------
اين مقاله در کتاب «بررسی های اسلامی» ج 2  ص 167 ، و نيز کتاب «معنويّت تشيّع» ص 213 ،  ضمن مقالات ديگری از مرحوم علاّمه ، به چاپ رسيده است.



 دکتر عصام العماد گفت : همه روزه بر تعداد افرادی که با مطالعه، تحقیق و بررسی به اسلام و تشیع گرایش پیدا می کنند، افزوده می شود و مکتب عاشورا و امام حسین(ع) یکی از علل مهم گرایش جهانیان به این مذهب است.
دکتر عصام العماد، وهابی شیعه شده و متخصص علم رجال، حدیث و تاریخ در نشست ویژگی های مکتب اهل بیت(ع) که در نمایشگاه توانمندی های هیئت های مذهبی استان قم برگزار شد، گفت: عظمت روز عاشورا و مظلومیت و حقانیت امام حسین(ع) مردم آزاداندیش جهان را به خود جذب می کند.
وی خاطر نشان کرد: مکتب تشیع ویژگی هایی دارد که منحصر به فرد است و در دیگر مکاتب نمونه آن یافت نمی شود.
دکتر عصام العماد تصریح کرد: در هیچ مکتبی چون شیعه برای ارتباط با خدا دلایل روشن و منطقی وجود ندارد و مکاتب برای ارایه مطلبی هیچ دلیل راسخ و متقنی ارایه نمی کنند.
وی اضافه کرد: هر روزه بر تعداد افرادی که با مطالعه، تحقیق و بررسی به اسلام و تشیع گرایش پیدا می کنند، افزوده می شود.

دکتر عصام العماد تصریح کرد: اکثر کسانی که به شیعه گرویده می شوند از قشر فرهیخته و نخبه جامعه خود محسوب می شوند بگونه ای تعداد افراد شیعه شده از میان اساتید دانشگاه، ائمه جمعه، نویسندگان، هنرمندان و دانشجویان هستند.
وی بیان داشت: مکتب عاشورایی در افراد عشقی خدایی ایجاد می کند و باعث می شود پیروان آن از همه زندگی و جان و مال خود در راه هدف و عشقی الهی بگذرند.
عصام العماد در ادامه بر اهمیت مقوله مهدویت و حضرت مهدی(عج) اشاره کرد و گفت: این امام عصر خود دلیل مشخصی برای حقانیت شیعه است بگونه ای که حتی در کتب پایه اهل سنت و وهابیت بر وجود و ظهور ایشان تاکید شده است.
وی حضرت ولی عصر(عج) را بزرگترین مبلغ دین و مکتب اهل بیت(ع) دانست و افزود: نه در هیچ کتاب اهل سنت و وهابیت و همچنین کتب دیگر ادیان و مکان بر وجود چهار خلیفه بعد از پیامبر(ص) اشاره نشده است.
وی تاکید کرد: این در حالی است که حتی در دو کتاب اصلی وهابیت و اهل سنت به صراحت بر وجود 12 معصوم بعد پیامبر (ص) به تصریح اشاره شده است.

عصام العماد بیان داشت: امروزه سرسخت ترین دشمنان شیعه وهابون هستند اما وهابیت به گونه ای ناخواسته مبلغان مکتب شیعه هستند و این از معجزات خداوند است که دین را حفظ و حراست می کند.
وی به اهمیت واقعه عاشورا اشاره کرد و گفت: اهل بیت و امام حسین(ع) مصداق کامل آیه تطهیر و موددت هستند و قرآن بدون کربلا و کربلا بدون قرآن شناخته و معنا نخواهد شد.

منبع : شبستان



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:16 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 اعمال ماه محرم

 

پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام مي‌دانست و ترك مخاصمه مي‌كرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماه‌هاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نمي‌شود مي‌توان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع مي‌شد به آن محرم گفتند.

اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه‌ جاودان كربلاست.

اين ماه، يادآور دلاورمردي‌هاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاري‌هاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه‌ اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبه‌ها و شعارهاي آگاهي‌بخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه‌ غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.

اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.

آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.

محرم

محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)

شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:

«وقتي محرم فرا مي‌رسيد، پدرم خندان ديده نمي‌شد، حزن و اندوه تا پايان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)

همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره‌ عاشورا مي‌فرمايد:

«كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه‌اش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

 

اعمال شب اول ماه محرم

1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:

دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره‌ توحيد خوانده شود.

در فضيلت اين نماز چنين آمده است:

«خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)

2ـ احياي اين شب.(6)

3ـ نيايش و دعا.(7)

 

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت مي‌كند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)

دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:

«اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو مي‌خواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.

 

روز دوم محرم

در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)

 

روز سوم محرم

از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:

«هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)

در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

 

روز چهارم محرم

بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

 

روز هفتم محرم

روزه گرفتن مستحب است.

 

روز نهم محرم

تاسوعاي حسيني، روز محاصره‌ امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)

 

اعمال شب عاشورا

1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:

چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحيد خوانده مي‌شود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)

2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)

3ـ دعا و نيايش. (15)

عاشورا

روز عاشورا

1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:

هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواسته‌هايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)

2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)

3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)

4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)

5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)

6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)

7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)

 

روز دوازدهم محرم

ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

 

روز بيست و يكم محرم

1ـ روزه‌ اين روز مطلوب است. (23)

منبع)(www.tebyan.net)



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:11 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 مقرر گرديده بود تا مقاله اي در باره ي تاثيرات ماه محرم و واقعه پر سوز و گداز و جانسوز عاشوراي دهه 61 هجري در زمان حال و اثراتي كه اين واقعه مهم تاريخي در روند زندگاني روزمره ما گذاشته است تقرير نمايم.

با خود فكر مي كردم كه آيا اين تاثيرات بعد از 1400 سال در زندگاني و جامعه ما منشا اثر شده يا نه ؟ كه به زودي دريافتم تاثير خون شهيدان كربلا و قهرمانان واقعي دشت نينوا از همان ساعتي كه رئوس مبارك ايشان وارد شهر كوفه گرديد اثر گذار بود. گرچه گروهي نابخرد به ظاهر شادي و پايكوبي مي كردند ولي خبر نداشتند كه اين خوشي آرامش قبل از طوفان است. طوفاني كه بعد از چندي طومار ظالمان و مستكبران را در هم پيچيد، وآنها نيز مانند ساير ستمگران تاريخ در قعر زباله داني تاريخ فروخواهند افتاد.


آيا تاثيرات گفتار و خطابه هاي حضرت زينب (س) در بارگاه شام يزيد او را رسوا نكرد؟ آيا به گفته تاريخ نويسان زنان و اهالي حرم يزيد بن معاويه تحت تاثير كلام پر شور حضرت زينب كبري (س) قرار نگرفتند؟
همه به خوبي مي دانيم كه پايه هاي ظلم يزيد بن معاويه از همين زمان به لرزش در آمد و سپس فرو ريخت. اين اثر گذاري در اوايل تاريخ اسلام و مخصوصاً تاريخ شيعه هميشه با تابش پرتو خونهاي مظلومين كربلا پشتيبان و حمايت كننده رهروان حضرت حسين بن علي (ع) بوده است.
همه به خوبي مي دانيم كه در طول تاريخ جنگهاي بزرگي اتقاق افتاده است. انسانهاي بي شماري كشته شده و خانه هاي بسياري ويران گشته اند. چه بسا در اين جنگها نيز انسانهاي كوچك و بزرگ و زنان و مردان بي گناه طعمه آتش پر لهيب جنگ ها گشته اند. مثال هاي قابل فهم در زمان معاصر جنگ هاي اول و دوم جهاني بوده است كه طي ان بيش از 30 ميليون نفر از مردم كشورهاي مختلف و با زبان هاي مختلف به كام مرگ فرو رفته اند ولي آيا شنيده ايد كه در هيچ جايي از جهان براي اين انسانها مراسم و ياد بود هايي همچون يادبود شهداي كربلا به پا دارند؟ حرف در اين مورد بسيار است ولي بهتر آن است كه به اثرات اين واقعه مهم در زمان حال كشور عزيزمان ايران كه داعيه پيروي و رهروي از اين شهيدان را در سرلوحه عقايد خود دارند، و درسي كه ما بايد از اين واقعه بگيريم پرداخته و اثرات آن را بازگو كنيم. 
سالهاي نه چندان دور در كشور ايران انقلابي رخ داد همه مي دانيم كه انقلابهاي جهان براي خود تئوري هاي تعريف شده اي دارند كه رهبري، بسيج مردم، ايدئولو‍‍ژي و عقايد انقلابي .... از اهم آن مي باشند.
غرض از بيان اين نكته اين است كه رهبري اين انقلاب با اتكا به ايدئولوژي و تفكر عاشورايي و استقامت از شهداي عاشورائي مردم اين كشور را به صورت امت واحده در آورده و كاخ ستمشاهي را كه از حمايت همه جانبه استكبار جهاني بر خوردار بود، به قعر سياهي ها بفرستد. البته سخن گفتن از پيروزي اين انقلاب شكوهمند در چند سطر ظلم به تاريخ است ولي مقصود ما اين است كه انقلابهاي بسياري در جهان اتفاق افتاده كه يا به علت دارا نبودن ايدئولوژي مناسب و وصل نبودن به يك چشمه زلال الهي و نداشتن تفكري همچون تفكر شيعي يا به كودتا تبديل گشته اند يا ناكام شده اند. 
به برهه ي ديگر از زمان بر مي گرديم بعد از پيروزي انقلاب دشمنان قسم خورده به جان كشور اسلامي ايران مي افتند تا او را از پاي درآورند ولي در فكر و ذهن خود به اين تفكر نرسيده اند كه با شروع جنگ عليه كشوري كه متصل به تفكر شيعي و تفكر عاشورائي مي باشد نمي توانند مقابله بكنند. تمام دنيا در يك طرف با كليه ي امكانات و تجهيزات و عده و عده بسيج مي شوند و در طرفي ديگر كشوري با ايدئولوگ هاي خود با امام حسين (ع) شجاع و قهرمانش با ابوالفضل(ع) جوانمردش با علي اكبر (ع) نوجوان خود با جواناني همچون جوانان بني هاشم و زينب (س) ام المصائبش مادر و الگوي صبر و استقامت. آيا بهتر نيست مقايسه اي حتي كوچك بين جوانان ومردم زمان حال با آن گروه اندك مظلوم و شجاع كربلا انجام دهيم تا بگوئيم تاثيرات آنها بر اين مردم چگونه بوده است آيا بزرگسالاني كه زن و فرزند و تمام علايق دنيوي خود را رها كردند و عاشقانه به صف شهادت طلبان شتافتند. الگويي بجز حسين(ع) داشتند؟ جوانان برومندي كه واژه جوانمردي و فتوت را از سرورشان آقا ابوالفضل(ع) ياد گرفته بودند چگونه دين خود را به رهبر و امام خويش به اثبات رساندند.
آنهائيكه حتي از پيدا شدن اجساد خود احتراز مي كردند و مي خواستند گمنام و بي نام و نشان در ميان گل و لاي هاي جزيره مجنون و يا كوههاي سر به فلك كشيده كردستان دفن گردند. آيا حالات جواناني كه اينك نيز از تلويزيون مي بينيم در شب حمله به دشمن با حالات شب قبل از شهادت حضرت علي اكبر(ع) و حضرت قاسم شباهتهايي ندارند؟ آيا اين جوانان نيز كشته شدن در راه هدف و خداوند را اهلاء من العسل نمي دانند؟ آنهايي كه شبهاي قبل از عمليات با گريه و زاري و دعا از خدا رسيدن به وصال را خواستار بودند.
آيا حالات و احوال اين مادران و زنان و خواهران كه با مقاومت و صبر و همياري خويش، با حضرت زينب(س) كمي مشابهت ندارد؟ آياد ختران و زناني كه در ايام قبل از سقوط خرمشهر در كنار شوهران و برادران خويش اسلحه بر كف داشتند و يا مرهم بر زخم آنها مي گذاشتند و نيز پشتيباني آنها از رزمندگان شباهتهايي يه اوضاع و احوال زينب(س) ندارد؟
كمي به جلوتر مي آييم شايد 8 سال دفاع مقدس در نظر بعضي ها در زمان و مكان مخصوصي اتفاق افتاده باشد ولي در زماني نه چندان دور در آنطرف درياي مديترانه در كشوري كه اقوام مختلف با گرايشهاي مختلف زندگي مي كنند فقط يك گروه شيعي به نام حزب الله لبنان با استعانت از خداوند متعال و الگو گرفتن از رهبر شهيد خود حسين بن علي(ع) تنواسته اند لرزه بر اندام گروه وحشي و خشن صهيونستها بياندازند.
انها بعد از اخراج صهيونيستها از كشورشان در يك جنگ 33 روزه دنيا را به حيرت واداشتند در حاليكه تمام كشور هاي عربي كه در طول دوران مختلف با رژيم غاصب صهيونيستي مقابله كرده اند هميشه دست از پا دراز تر شكست خورده و سرزمينهاي خويش را به دست آنها سپرده اند. صحراي سينا در مصر و بلندي هاي جولان در سوريه ،قسمتي از خاك اردن شاهدان اين مثال مي باشند. تمام اين مسائل مربوط به تاثير گذاري تفكر عاشورا و محرم است كه بحث بيشتر درباره انها در اين مقال نمي گنجد.
حال كه از تاثيرات عاشورا و تفكر عاشورائي در ابعاد دفاعي سخن به ميان امد بهتر است كمي هم درباره ابعاد اجتماعي و اخلاقي كه بايد بر زندگي ما جاري و ساري باشد سخن به ميان بياوريم. 
متاسفانه در سالهاي اخير با توجه به رسوخ فرهنگ غربي در كشور هاي مختلف و خود باختگي بعضي از كشورها و ملل درباره هويت خويش نقش مذهب كم رنگ تر شده و يا به نوعي تحت تاثير عوامل تاثير گذار فرهنگ وارداتي گرديده است.
اين موضوع در كشور ما هم به چشم مي خورد و ان هم نوعي سطحي نگري نثبت به مسائل مهمي همچون عاشورا و تفكر عاشورائي ميباشد و عمق و جان مسئله متاسفانه دچار نوعي فراموشي شده است. همگان اعتقاد بر اين يافته ايم كه فقط گريه بر شهيدان عاشورا و محرم در جهت محترم شمردن راه انها كافي است و ياد كردن از انها را فقط در اين دهه محرم بسنده كرده ايم. ايا كساني كه با رشادت و شهادت خود اينگونه بر تاريخ جهان تاثير گذاشته اند فقط گريه مي خواهند يا اينكه ما بايد هدف اصلي قيام انها را بررسي و تحليل كنيم؟ ايا اين گروه اندك فقط براي اب جنگيدند؟ مگر در سرزمين خويش اب . نان و موقعييت نداشتند؟ و يا اينكه اين گروه براي به دست اوردن قدرت چند روزه اينچنين به خاك و خون افتادند؟اگر چنين بود حتماً به حكمراني يك منطقه نائل مي شدند و ساكت و آرام در گوشه اي حكومت مي كردند. آري هم و غم اين گروه براي آب و نان و رسيدن به مسند حكومت نبود، بلكه ايشان با عمل خويش مكتب شيعه را براي هميشه بيمه كردند و چراغي افروختند كه هميشه زمان روشنگر راه انسانهاي واقعي گرديدند. آنها جمله اِن الحيات عقيده و الجهاد را به مفهوم كامل معني نمودند.
 

 


حال وظيفه ما آيا گريه كردن بر آنهاست يا الگو قرار دادن تك تك آن شهيدان؟ آيا ما در زندگي روزمره خود تا چه حد از اين تفكر تبعيت مي كنيم؟ به مبارزه با استكبار و ظلم و ستم عليه ملتها چگونه فكر مي كنيم؟ با امر به معرف و نهي از منكر چه ديدگاهي داريم؟ براي ياري ستمديدگان چه فكري كرده ايم؟ آيا يار و ياور مظلومان جهان هستيم؟ در رابطه با اجراي اصول و فروع دين چه كرده ايم؟
اينها سوالاتي است كه بايد امروزه به آنها جواب داده و مقايسه اي با عملكرد خود و تفكرات شيعه داشته باشيم و از سوي ديگر هم جنبه هاي مثبت را از ياد نبرد.جامعه كنوني ما بعد از انقلاب اسلامي الگوي خود را بر اساس تفكرات شيعي و عاشورايي قرار داده است. مبارزه با كشورهاي غاصب و ستمگر و قدرتهاي زورگويي همچون امريكا و اسرائيل در راه سياست هاي جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته است. ايران امروز ديگر ايران زمان گذشته نيست كه با اخم كردن يك وزير خارجه امريكايي خود را ببازد. امروز در سايه تفكر زندگي يعني عقيده و جهاد، كشورهايي همچون امريكا با شكست مواجه شده اند و چنان افتضاحي بر آنها مستولي گرديده است كه گفتگو درباره آنها در اين مقاله نيست .
امروزه ايران با حمايت از ستمديدگان و محرومان جهان چشم و چراغ و اميد محرومان كل جهان گرديده است. اين كشور با وجود تحريم هاي بين المللي از سوي كشورهاي مختلف توانسته است در عرصه هاي مختلف با پايداري و مقاومت و ابراز عقيده موفقيت هايي بدست آورد. روز با روز بر هزيمت و نابودي قدرتهاي جهان افزوده مي شود. در اين ميان در نظر بعضي ها ممكن است كه تنگناهايي نيز وجود داشته باشد . مثلاً بساط عيش و نوش و خوشگذراني و تجمل گرايي آنها به راه نباشد و يا مشكلاتي از قبيل گراني و تورم و مسائل روز كه ناشي از مشكل تراشي دشمنان نيز مي باشد بوجود آيد ، ولي بايد به ياد داشته باشيم كه مبارزه هزينه مي خواهد و اگر تمام ملت بر اين مشكلاتِ مبارزه آگاهي داشته باشند بزودي به نتايج مطلوب خواهند رسيد.
ما به عنوان پيروان تفكر محرم و عاشورا امروز بايد با الهام گيري از حركت آن عزيزان در همه جنبه هاي زندگي خود بتوانيم به اهداف عاليه انساني و اسلامي نائل گرديم. با شجاعت و مبارزه در راه عقيده و جانبازي و شهادت در راه اعتقادات خويش ، با دستگيري و حمايت از محرومين و ستمديدگان ، با صبر و استقتمت در راه مبارزه، انشاءالله آينده روشني در پيش روي ما خواهد بود.


28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       

یا ابا صالح مدد مولا اباصالح مدد

گفتم ای زیبا صنم یارم شوی گفتا که نه

از وفا شمع شب تارم شوی گفتا که نه

گفتمش از جان و دل ای گل خریدارت شوم

یک زمان آیی خریدارم شوی گفتا که نه

گفتمش زار و پریشان سر زلف توام

آگه از دل زارم شوی گفتا که نه

گفتمش بیمار و مست از چشم بیمار توام

دلبرا یک شب پرستارم شوی گفتا که نه

گفتمش در سر کوی تو هواخواه توام

از وفاداری هوادارم شوی گفتا که نه

گفتمش این دل بیچاره گرفتار تو شد

یک دم ای زیبا گرفتارم شوی گفتا که نه

گفتمش تیر غمت از پا درآورده مرا

مردم از غصه که غمخوارم شوی گفتا که نه

با همه جور و جفا دیدم که از دل با من است

گفتمش راضی به آزارم شوی گفتا که نه



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       
بام بر بام یار باید رفت تاسرانجام كار باید رفتباید ازسرگذشت چون میثم تابه بالای دار باید رفت

تابه دارالمنار خلقت یار بادلی بی قرار باید رفت

ره به جایی نمیبرد هوشیار مست و دیوانه وار باید رفت

حـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسین

كی شود یاریار من باشد مونس شام تار من باشد

زچه از من كناره میگیرد كی شود در كنار من باشد

مسجد نشناسم من حسین رسوای خراباتم

نه بنده ی تسبیحم نه شیخ مناجاتم

من عاشق می خوارم محو رخ دلدارم

نه دعوی دیدارم نه اهل كراماتم

من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد

در كوی علی موتم(مردم) بر روی علی ماتم

این حال عجب بنگر هم موتم و هم ماتم

در كوچه ی مشتاقی مستم از می باقی من

مانده ام ساقی فانی شده حاجاتم

حــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسین

ذریه زهرا را دارم به دل و جان دوست

هم غلام حسین هستم هم چاكر ساداتم

كار گلزار شود گر تو به گلزار آیی

مشتری سر بدهد گر سر بازار آیی

به تماشای قدت دست و دل از كار كشند

گر تو سرمست و خرامان به سر كار آیی

به در قصر تو از شوق دربان شده ام

تا تو را بنگرم آن دم كه به دربار آیی

مشتری گر دو جهان بر سر راهت ریزند

حیف باشد كه تو برچشم خریدار آیی

مور را رخصت دربار سلیمان نبود

مگرم از ره لطفی تو به دیدار آیی



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       

صفحه ای از عشق را در دل تجسم میکنم

در خیالم بر رخی زیبا تبسم میکنم

مردمان دیوانه ای دانند من را

چون که من گه گاهی تا سحر با شب تکلم میکنم

در کنار چشمه ی جوشان اشک بی کسی

زیر لب شعر حضورش را ترنم میکنم

بر سر مرغ دلم دست نوازش می کشم

چون دلم تنهاست بر او ترحم میکنم

در غروب غربت دل می نشینم روزها

یاد از آن یار پر ناز و تنعم میکنم

چرخ گردون خاک هجران بر سر دل ریخته

روز و شب با خاک تنهایی تیمم میکنم

چشم مولا بین من کور است کور

چون که تنها می شوم با دل میان غصه ها

شکوه از این زندگی پر تالم میکنم

چرخ گردون خاک هجران بر سر دل ریخته

صدای پای یار مهربان از ره می آید

سر اومد غصه ی هجران یار آن مه می آید

عزیزم کی می آیی امان از این جدایی

سرکوی تو غم روی تو زد آتش به جان گل نرگس کجایی

خدا داند که من جز آن صنم یاری ندارم

به غیر از انتظار وصل او کاری ندارم

خدایا پرده بگشا ناز ناز اندازه دارد

بیا ای دلنوازم ناز ناز اندازه دارد

خوش آن روزی که آن رخسار زیبا را ببینم

ز فردوس نگاه دل فریبش گل بچینم

میگن یک خال زیبا بر رخ آن نازنین است

که شاید چشم من آن خال زیبا را ببیند

شنیدم آن کمان ابرو چو من در انتظاره

به درگاه خدا می ناله و راهی نداره

سر اومد عمر من آن دلبر نیومد

دل مجنون صفت ویران شد و لیلا نیومد

دل من هر نفس در عشق او جان می سپارد

مپندارد کسی لیلای من مجنون ندارد

عزیزم کی می آیی امان از این جدایی



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       
سخت است درجوانی دل از جهان بریدن

            چشم انتظار مهدی درقبر آرمیدن

 من بنده حسینم نامم جوادذاکر

                                                  زیباست حال فقدان با ابجد آوریدن   

گفتم برات بمیرم، مُردم که زنده گشتم

این است کام شیرین از دام دل رهیدن

همسایه رسولم  آن عاشق حسینی

                       گفتن خوش است درمن، از شَه براوشنیدن

درباغ آرزو ها یک آرزو به دل ماند

          با محنت رقیه درخارها دویدن

 



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       

در سینه ام ولای حسین جا گرفته است

این هدیه را زه حضرت زهرا گرفته استغوغای حسینم شیدای حسن

محشر به نام فاطمه غوغا گرفته استهر توبه گر كه حور ریاحی نمی شود

حور از حسین فاطمه امضاء گرفته استهر چند با زوان علی را كسی نداشت

اما خیبر به نام ام ابیها گرفته است

اب بقا كه خضر نبی شود مست ازاو .................. از دست با كفایت سقا گرفته است

یوسف كه در ملاحت او نیست هیچ شبه ای ................... او هم نمك زه ابره لیلا گرفته استعاشقان با نام او شیدا شوند .............. با همین نام است بی پروا شوندمی خوران(می دنیای)سر مست كه از می كی شوند. ................. مست از نام حسین كی میشوند

مستی انان فقط دنیای است ............ مستی ما از خم زهرای است

مستی ما از لبان اصغر است ............. مستی ما از دو زلف اكبر است.

مستی ما تا عبد دهر تا یك یا علی گفتیم

جام ماپر نقش از نام علیست .............. عالم امكان سرا پا حیدریست

جام ما دست علی موسی الرضاست ............ چون كه او شاهنشه این خاك ماست

تا عبد لعنت بران زات خبیث ........... شعر را با نام او كردم كثیف

جام ما جام تولای علیست ............... جام ما لبریز بغض دومیست

بلكه جام ما در سقا خانه است ............. لیك از ان جام در صحن اینه است



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       
سید جواد ذاکر (ره)

كليپ هاي صوتي (مخصوص موبايل ، با فرمت 3GP)

نام فايل                                        حجم فايل                          دانلودفايل


دیدم جهان را سر به سر                   ۶۸۱ KB                                دانلود


خدا اين قرعه را بر نام من زد              ۳۷۷ KB                                دانلود


یا حضرت علی اکبر (ع)                      ۵۱۵ KB                               دانلود


اي نسيم سحر                                ۶۸۵ KB                                دانلود


شد محرّم                                       ۲۶۶ KB                                دانلود


ابی عبدالله ابی عبدالله ثارالله             ۲۵۹ KB                                دانلود


اگه دیوونه ندیده ای                           ۴۹۰ KB                                دانلود


آقا جون دلم گرفته                              ۳۲۵ KB                               دانلود


آقام حسین (ع)                                 ۱۹۵ KB                               دانلود


پرچم سرخ گنبدت دل منو خون می کنه   ۱۶۱ KB                              دانلود


یا ابالفضل (ع) یا ابالفضل (ع)                 ۱۹۱ KB                              دانلود


به عشق تو بی قرار و اسیرم                  ۱۹۲ KB                             دانلود


یا حسین غریبِ مادر، تويي ارباب دل من     ۳۸۳ KB                           دانلود


یا امام رضا (ع)                                       ۱۴۲ KB                           دانلود


يا اميرالمومنين (ع)                                  ۲۸۵ KB                          دانلود


سیّد العشّاق يعني حسين (ع)                  ۲۱۱ KB                          دانلود


ناد علياً مظهر العجايب                                ۳۸۰KB                         دانلود


بیا بیا ای چاوش  بخوان به آهنگ غم            ۱.۲۰mb                       دانلود




28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       

همه فایلها با پسوند mp3 است
اباالفضل                                                 download
انا کلب رقیه                                            download
ای دل بگیرو دامن سلطان اولیا                      download

اومدم تا سحر سرای                                  download

اگر چه شهره هستم                                 download

 این حسین کیست خدایا                            download

بین تموم شاها                                         download

بیا در کشتی نجات                                    download

پرچم سرخ گنبدت                                      download

تمام آیه قرآن همین است(حتمان دانلود کنید)    download

چی میشه یبن فاطمه                                 download

تن دادم اورا جان شدم                                download

همه جا رسم بر اینه                                   download

دورم از خویش مکن                                    download

دیوانه ام دیوانه ام                                      download

 نظر بر دله پر امیدم کن(دکلمه)                     download

زینب ای گلواژه فرهنگ عشق                        download

ساکنان نه فلک                                         download

چو در دل دارم تمنای                                   download

کربلا خواهی اگر                                        download

عمریه مجنون توام                                       download

گوش بکنین داره میاد                                   download

میخوام امشبو بخونم                                    download

هماره بر لبم                                              download

یاحسین غریب مادر                                     download

یه رفیق دارم که نامش حسینه                       download

من حسینم که جهان                                   download

برای شادی روح آسید جواد فاتحه بخونین و صلوات بفرستین
اللهم صلی اله محمدو وآل محمد



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       
این روضه ها در رمضان سال 1382 توسط سید خوانده شده است

الی ای تیرگیها(19 رمضان 82)                                 download

روضه (27 رمضان 82)                                            download

باد از سر لطف تو (27 رمضان 82)                              download

ساقیا امشب (27 رمضان 82)                                  download

روضه (27 رمضان 82)                                            download

آه لیلا (27 رمضان 82)                                           download

اربعین شهادت مولل موحدین حیدر کرار سال 1382

روضه(1380)                                                      download

روضه(1380)                                                      download

مناجات های سید جواد ذاکر(ره)

مناجات 1                                                          download

مناجات 2                                                          download

مناجات 3                                                          download

مناجات 4                                                          download

مناجات 5                                                          download

مناجات 6                                                          download

مناجات 7                                                          download

مناجات 8                                                          download

مناجات با امام زمان(عج)

مناجات با امام زمان 1                                          download

مناجات با امام زمان 2                                          download

مناجات با امام زمان 3                                          download

مناجات با امام زمان 4                                          download

مناجات با امام زمان 5                                          download

مناجات با امام زمان 6                                          download

مناجات با امام زمان 7                                          download

مناجات با امام زمان 8                                          download

مناجات با امام زمان 9                                          download

مناجات با امام زمان 10                                        download

مناجات با امام زمان 11                                        download

مناجات با امام زمان 12                                        download

گلچین روضه ها

من اسیر                                                         download

بارلاها                                                            download

اگر ساقی حسین است                                      download

یه روز بی بی ام البنین                                        download

روضه حضرت  رقیه (ص)                                      download

روضه حضرت زینب و رقیه (ص)                              download

روضه رقیه (ص)                                                download

روضه (1)                                                        download

روضه (2)                                                        download

روضه (3)                                                        download

روضه (4)                                                        download

روضه (5)                                                        download

روضه (6)                                                        download

روضه (7)                                                        download

روضه (8)                                                        download

برای شادی روح آسید جواد فاتحه بخونین و صلوات بفرستین
اللهم صلی اله محمدو وآل محمد




28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       
بی معرفتی ما نسبت به حضرت صاحب (عج) متن کامل در ادامه مطلب


چگونه است که

 نشسته ایم و صبح و شب به مولای عظیم الشانی که

 همهء عالم ٬فرشتگان و آسمانیان و همهء هستی دست به سینه

 ایستاده اند و آمادهء خدمت کردن به او هستند و فقط وجود مقدس

 اوست که به همه امر می کند و مظهر تامُ اولی الامرست٬ می گوئیم :


 آقــــا بـیـــــــا ٬ آقـــا بـیـــــــــا !!!!!

بیا تا تورا ببینیم!!!

 اللــــــــــــــــــــه اکبـــــــــــــــــــر از این همه بی معرفتی...

 یک نفر محض رضای خدا بگوید :

 چرا او بیاید؟؟؟!!!

 چرا ما نمیرویم؟؟؟!!!

 آیا تا به حال شده است که ما یک قدم به طرف حضرتش برویم؟؟؟!!!

 آیا تا به حال شده است که یک بار فقط یکبار در تمام عمر ما برویم

 تا رخسار وجه اللهی او را ببینیم!!!؟؟؟

 دلمان خوش است جمکران میرویم!!!

 همین کافی ست!!!؟؟؟ خب چقدر رفتیم و چند بار اورا دیدیم؟؟؟!!!



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       

دل به زيارت تو اوج مى گيرد
اى رضا!
مى آيم به سوى تو
تو اى عشق بى نهايت!
و تو
عاشقانه عقده هاى دلم را مرحمى مى شوى
و هاى هاى اشكهايم
به زيارت تو
از ديدگانم جارى مى شود
تو جام مرا پر از شراب معنويت مى سازى
و من
عاشقانه نامت را فرياد مى زنم:
اى امام هشتمين!
اى ضامن آهوان رميده!

تو امامى !
هستى با تو قيام مى كند
درختان به تو اقتدا مى كنند
كائنات به نماز تو ايستاده
و مهربانى
تكبيرگوى توست
عشق
به نماز تو
قامت بسته است
و در اين نماز
هر كس مأموم تو نيست
(مأمون) است !
درست نيست
شكسته است.
تاريخ چون به تو مى رسد
طواف مى كند.

شتر از مسلخ
به فولاد تو مى گريزد
آهن تو
پيوند جماد و نبات و حيوان
بخشش تو ،
اعطاى خداى سبحان است
وقتى تو مى بخشى
دست مريخ نيز
به سوى سقاخانه ات
دراز است.
ناهيد و كيوان و پروين ،
ديروز ، صف در صف
در كنار من و آن مرد روستا ،
در مضيف خانه تو
كاسه در دست
به نوبت آش
ايستاده بوديم.

كاش ( ايستاده) بوديم !
تو ايستاده زيستى
هر چند
با ميوه درختى گوژ و نشسته
مسمومت كردند.
اما ،
شهادت
تو را ايستاده ، درود گفت.
و اينك جايى كه تو خوابيده اى
همه كائنات به احترام ايستاده است.

عشق،
پنجره فولادت را معنا مى كند
و دل به زيارت تو اوج مى گيرد
اى ضريح سراسر نور!
با دلى آكنده از صداقتهاى تو
با جامى تهى از عشق
و چشمانى بر گل نشسته
به سوى تو مى آيم
و پرندگان حرمت
عروجت را معنا مى كنند
و عاشقانه دانه از لانه نور برمى چينند
و تو را مى ستايند
اى بزرگ ترين واژه كلام!
تو عروج آسمانى كرده اى
و تمامى زائران ضريحت را
به سوگ عشق نشانده اى
كه همه سينه ها و همه جانها
تو را مى طلبد
اى غريب الغربا!



پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:love,lovly,rap,hichkas, :: 19:22 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 به نام آنکه بر وجود انسان دمید

و به نام آنکه دل را آفرید
تا پدیده ای چون عشق را معلول آن کند
پس به نام پروردگار عشق و
به نام پروردگار هستی
سلام به همه دوستان عزیز...
هدف از ساخت این تاپیک زدن حرف دلــــــــــــه. پس اهل دلاشــــــو عشقـــــــــــــه جانم!

˙·٠•●♥♥●•٠·˙˙·٠•●♥♥●•٠·˙
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.
˙·٠•●♥♥●•٠·˙˙·٠•●♥♥●•٠·˙
مفهوم عشق چیست؟
عشق که از یک قلب (در وسط) تشکیل شده که حاوی «کشش»،«احساس» یا «تفاهم» است و یک احساس با ارزش را تداعی می‌کند.
اگر چه تعریف دقیق کلمه«عشق» کار بسیار سختی است و مستلزم بحث‌های طولانی و دقیق است، اما جنبه‌های گوناگون آن را می‌توان از طریق بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه«نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (وشکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولا درنقطه مقابل تنفر (یا بی احساسی محض) قرار می‌گیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتیکه یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمه‌های رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار می‌گیرد ؛ با وجود آنکه در برخیاز تعاریف «عشق» بروجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافت‌های خاص تاکید دارد.
«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولا نوعی توجه واهمیت دادن به یک شخصیا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمی شود (مفهوم خودشیفتگی ). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای وجود عشق را نفی می‌کنند. عده‌ای همان را یک مفهوم انتزاعی جدید می‌دانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسان‌ها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن می‌دانند که این نظر باگنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است. [۳] . عده دیگری هم می‌گویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی هم نیست، اما نمی‌توان آن را تعریف کرد و در واقع کمیتی معنوی و متافیزیک است. برخی از روان‌شناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن«مرزهای خودی» یا « حب نفس » به دیگران است. عده‌ای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوه‌های آن در زندگی امروزی تعریف نمایند.
تفاوت‌های فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای عمومی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریبا ناممکن ساخته‌است. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده ، عشق به یک قانون یا موسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و یا عشق به انواع مفاهیم دیگر مد نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز می‌دهند.عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار ساده تر از توصیفش است. به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولا بحث درمورد آن به کلیشه‌های ذهنی خلاصه می‌شود و درمورد این کلمه ضرب المثل‌های زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل یعنی «عشق همه جا را تسخیر می‌کند» گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی « همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است »
˙·٠•●♥♥●•٠·˙˙·٠•●♥♥●•٠·˙
بغض...
به چه میخندی تو؟؟؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟؟
به چه چیز؟؟؟
به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟
به چه میخندی تو؟
به نگاهم که چه عاشقانه تو را باور کرد؟
یابه افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد...
به چه میخندی تو؟؟؟
به دل ساده ی من میخندی؟؟؟که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟؟؟
خنده دار است....
بخند...!!!
˙·٠•●♥♥●•٠·˙˙·٠•●♥♥●•٠·˙
دل نوشته...
کاش آسمان میدانست!!!
درد من چیست
کاش میدانست نیاز من چیست
کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم ...
کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست
دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است
عاشقم ولی یک عاشق تنها یک عاشق بی کس !
عاشقی که معشوقش در کنارش نیست ....
کاش دریا میدانست کویر چیست !
راز درون دریا رویایی است محال برای همان کویر تنها !
دلم مثل کویر آرزوی دیدن دریا را دارد اما دریایی نیست تنها یک خواب است و بس !
کاش باران میدانست معنی انتظار چیست ...
منی که همان کویر تشنه و بی جانم سالهاست که انتظار یک قطره باران را می کشم اما افسوس که این انتظار بیهوده است ...
و ای کاش آسمان میدانست درد دل این کویر خسته و تشنه چیست...
˙·٠•●♥♥●•٠·˙˙·٠•●♥♥●•٠·˙
چقدر دوست داشتم یک نفراز من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود ...
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...
آری با تو هستم ...!
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یک بار هم نپرسیدی،
چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
اگه وقتی میخنده خوشگل تر میشه...
اگه لباساش خیلی بهش می اومدن
اگه صداش بی نظیره....
اگه خندیدنش محشره
اگه بهتون آرامش میده...
اگه میتونه غافلگیرتون کنه
اگه دوست دارین سربه سرش بذارید که بهتون بگه دیوونه
اگه بهش میگید رفتم که نرو گفتنش رو بشنوید
اگه ازش میپرسید دوستم داری تا قربون صدقه تون بره و بگه آره
اگه مهربونه... اگه ماهه... اگه خوبه.... اگه دست هاشو دوست دارید بهش بگید

بهش بگید قبل از اینکه دیر بشه



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
همیشه سکوتم به معنای پیروزی تو نیست. . . . . . .

گاهی سکوت می کنم تا بفهمی چه بی صدا باختی. . . . . .

http://t1.ftcdn.net/jpg/00/05/06/02/400_F_5060287_0D8rbIStFFJ376ZSJ3fxfulV9Itc5HLv.jpg



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
دانـــــــا ...
نـــــــــادان را .... می شناسد ...
چرا که خـــــود .... زمانی نـــادان بوده است ...
اما نــــــادان ...
دانــــا را ... نمی شناسد ...

چرا که هــــرگز ... دانـــا نبوده است

http://f10.mb-content.com/pictures/995/13/8/813995_HFVQBCOWPRMGEAR.jpg



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
طرف نوشته بود که:

من یه گوگل واسه مغزم لازم دارم یه آنتی ویروس هم واسه دلم

یکی کامنت گذاشته بود:

پس یه فتوشاپ هم واسه قیافت بذار!



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
دلم برای ریاضی تنگ شده، درس شیرین ریاضی. یه دبیر ریاضی داره درس میده و چقدر  شیرین صحبت میکنه (شبکه آموزش)...
حد، دنباله، بی نهایت، بی کران...
و من وسط این همه مسئله ریاضی به تو فکر میکنم که
چه بی حد دوستت دارم...

تا بی نهایت، تا بی کران...

http://imgs.xkcd.com/comics/useless.jpg



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
امروز تو خیابون دست یه نفر یه قناری دیدم

پرسیدم : فروشیه؟

گفت : نه ؛ رفیقمه



.

.

.



به سلامتی همه اونایی که رفیقاشونو نمیفروشن



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم

 
بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم 

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم 

کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود 

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش 

را از نگاهش می توان خواند 


درج در ادامه مطلب



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
می دانی؟

یک وقت هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است

و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت

... ... باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
دختره نوشته: يه نارنگي خوردم، كال بود،١١٣ تا لايك گرفته بود،يه ٦٠،٧٠ تا هم كامنت هايي از قبيل:
...بگو باغبونش كي بوده سرشو ببرم وواي عشقم خوبي يا نه
حالا اينا به كنار...
واقعا اون ١٥ تا share ذهنم رو مشغول كرده



22 آبان 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       
باورت بشود یا نه ... !؟

روزی می رسد ؛ که دلت برای هیچ کس ، به اندازه من تنگ نخواهد شد !

بــــرای نگـــاه کردنـــم ,خندیـــدنم ,اذیـــت کردنم ....

برای تـــــمام لحظـــــــاتى که در کنـــــــارم داشتی !

روزی خواهــــــد رسید که در حســـــرت تکـــــرار دوبــــــاره مــــن خواهی بود ....

مـــی دانم روزی که نبـــــاشــــم هیچکس تــکرار من نــــخواهد شد ... !!!

http://youthvoices.net/sites/default/files/image/6363/apr/love.jpeg


سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 20:50 ::  نويسنده : alejandro calvo       

  rap



سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 20:26 ::  نويسنده : alejandro calvo       

4/3 درصد امريكايي‌ها همجنس‌گرا هستند

 4/3 درصد امريكايي‌ها همجنس‌گرا هستند

 
ورلد نت ديلي: يك نظرسنجي گالوپ كه در نوع خود بزرگ‌ترين نظرسنجي در اين مورد است، نشان مي‌دهد كه ۴/۳ درصد بزرگسالان امريكايي خودشان را همجنس‌گرا، دوجنسيتي يا فراجنسيتي معرفي كرده‌اند.
شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۰۰
يافته‌هاي اين نظرسنجي كه روز پنج‌شنبه منتشر شد، حاصل مصاحبه با ۱۲۱ هزار نفر است. گالوپ گفته است كه اين بزرگ‌ترين بررسي انجام شده براي محاسبه جمعيت همجنس‌گرايان امريكايي است.‌گري گيتز، مسئول ارشد انجام اين مطالعه كه خود يك جمعيت‌شناس است، دانش آموخته مؤسسه «ويليام» است. او مي‌گويد: «رسانه‌هاي معاصر فكر مي‌كنند كه همجنس‌گرايان اغلب افراد سفيدپوست، مردان، شهرنشينان و البته ثروتمندان هستند در حالي كه همجنس‌گرايان بخش بزرگ‌تري از مردم (امريكا) هستند كه لزوماً اكثرشان ثروتمند هم نيستند.» 

بر اساس اين نظرسنجي كه بين ماه‌هاي ژوئن تا سپتامبر انجام شده، ۶/۴ درصد امريكايي‌هاي آفريقايي‌تبار خودشان را همجنس‌گرا ابراز كرده‌اند. اين ميزان در بين لاتين‌تباران ۴ درصد، بين آسيايي‌ها ۲/۳ درصد است. در كل، يك‌سوم كساني كه خودشان را همجنس‌گرا ابراز كرده‌اند، غيرسفيدپوست هستند. 

اندكي تفاوت جنسي در اين‌باره نيز ديده مي‌شود و در حالي كه ۶/۳ زنان خودشان را همجنس‌گرا معرفي كرده‌اند، اين ميزان در بين مردان ۳/۳ درصد است. همچنين ميزان همجنس‌گرايي در بين جوانان ۱۸ تا ۲۹ سال بيشتر از ساير رده‌هاي سني بزرگسالان است. در اين‌باره يك تفاوت فاحش بين زنان و مردان امريكايي ديده مي‌شود. در حالي كه ۳/۸ درصد زنان امريكايي بين ۱۸ تا ۲۹ سال خودشان را همجنس‌گرا معرفي كرده‌اند، اين ميزان بين مردان همين رده سني، ۶/۴ درصد است. 

برخلاف مطالعات قبلي (البته با دامنه كوچك‌تر)، مطالعه جديد نشان مي‌دهد كه ابراز همجنس‌گرا بودن در بين امريكايي‌هايي كه با تحصيلات بسيار پايين هستند، بيشتر است. در بين كساني كه تحصيلاتشان در حد دبيرستان يا پايين‌تر است، ۵/۳ درصد خودشان را همجنس‌گرا ابراز كرده‌اند در حالي كه اين ميزان در بين كساني كه تحصيلات دانشگاهي دارند، ۸/۲ درصد و كساني كه فارغ‌التحصيل دانشگاهي هستند، ۲/۳ درصد است. در مورد سطح درآمدي نيز موضوع به همين منوال است. بيش از ۵ درصد كساني كه درآمد آنها كمتر از ۲۴۰۰ دلار است، خودشان را همجنس‌گرا ابراز كرده‌اند در حالي كه اين ميزان بين كساني كه درآمدشان بيش از ۶۰ هزار دلار در سال است، ۸/۲ درصد است. 

درخصوص وضعيت خانوادگي، ۲۰ درصد افراد همجنس‌گرا گفته‌اند كه ازدواج كرده‌اند و ۱۸ درصد ديگر نيز گفته‌اند كه با يك شريك زندگي مي‌كنند. اين در حالي است كه تعداد امريكايي‌هاي ازدواج كرده ۵۴ درصد و امريكايي‌هايي كه با شريك خودشان زندگي مي‌كنند، ۴ درصد است. مطالعه گالوپ نشان مي‌دهد كه ۳۲ درصد زنان همجنس‌گرا، فرزند زير ۱۸ سال در خانه دارند. در مقابل، ۱۶ درصد مردان همجنس‌گرا فرزند زير ۱۸ سال در خانه دارند. اين قابل مقايسه است با اين آمار كه ۳۱ درصد مردان غيرهمجنس‌گرا فرزند زير ۱۸ سال در خانه دارند. 
توزيع جغرافيايي همجنس‌گرايان نيز در امريكا قابل ملاحظه هست. اين ميزان در شرق ۷/۳ درصد، در غرب ۶/۳ درصد، در غرب ميانه ۲/۳ درصد و در جنوب ۲/۳ درصد است. 


سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 20:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 متهم نظامی امریکا به کشتار غیرنظامیان افغان در ماه مارس اعتراف کرده است

روبرت بيلز در «مرکز ملي آموزش» در «فورت اروين» کاليفرنيا
 

 
 
يکي از نظاميان امريکايي که در کشتار ماه مارس غيرنظاميان افغان در جنوب افغانستان شرکت داشته است، براي نخستين بار در دادگاه نظامي امريکا به جرم خود اعتراف کرده است. 


گروهبان دوم روبرت بيلز Robert Bales ، که در قتل ۱۶ روستايي افغان از جمله ۹ کودک در استان قندهار در ۱۱ مارس ۲۰۱۲ دخالت داشت، به اتهام ۱۶ فقره قتل، شش مورد سوء قصد، هفت مورد حمله، ۲ مورد استفاده از مواد مخدر و يک مورد نوشيدن مشروبات الکلي هنگام انجام وظيفه، محاکمه شده است.

بيلز تنها سرباز امريکايي است که در پرونده کشتار غيرنظاميان افغان در ۱۱ ماه مارس، محاکمه شده است. اين درحالي است که شاهدان و منابع گروه حقيقت ياب افغان گفته‌اند، دست‌کم ۲۰ نظامي امريکايي در اين کشتار دخالت داشته‌اند.

دادگاه بيلز روز دوشنبه (۵ نوامبر، ۱۵ آبان) آغاز شده است و انتظار مي‌رود تا ۲ هفته ادامه يابد.

بعد از اعتراف به جرم متهم، دادستان ژوزف مورس به نقل از بيلز گفت: « بد بود، واقعا بد بود.»

مورس با اشاره به اعتراف متهم در دادگاه، وي را «شفاف، منطقي و پاسخگو » دانست.


سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 20:15 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 

usa

ملت آمریکا برای پشتیبانی دولت کشورشان از رژیم اسرائیل چه هزینه‌ای را پرداخت کرده‌اند؟تنها حمله به نیروی دریایی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم چگونه و توسط چه کسانی انجام گرفته است؟ چگونه حمایت از اسرائیل آمریکا را در بحران نفتی فرو برد؟ برای رازگشایی از این سؤالات با گزارشی ویژه از سایت مشرق همراه شوید.
بسیاری از خطرات بسیار بزرگی که هم‌اینک آمریکایی‌ها با آن مواجه گشته‌اند از "رابطه ویژه" این کشور با اسرائیل نشأت می‌گیرد.

حمایت‌های گسترده آمریکا از رژیم غاصب صهیونیستی باعث گشته میلیاردها دلار هزینه بر مالیات دهندگان آمریکایی تحمیل شود. این امر وجهه اخلاقی آمریکا را در جهان به شدت تخریب نموده، باعث کاهش آزادی‌های داخلی در این کشور گشته و آن را در معرض خطرات فزاینده‌ای قرار داده است. بخش اعظمی از مردم آمریکا – و همچنین کارشناسان دیپلماتیک و نظامی این کشور – مخالف استمرار این رابطه منحصر بفرد هستند. با این حال، لابی اسرائیل به نفوذ منحصر بفرد خود بر عرصه سیاسی آمریکا ادامه داده و خط‌مشی‌های مد نظر خود را در این کشور پیاده می‌سازد.

اتحاد شوم بین آمریکا و اسرائیل تاکنون تنها تأمین کننده منافع صهیونیست‌ها بوده است

در گزارش حاضر به بررسی بخشی از هزینه‌هایی می‌پردازیم که رژیم صهیونیستی و حامیان آن در آمریکا برای پیشبرد اهداف اسرائیل در منطقه بر مردم و دولت آمریکا تحمیل کرده‌اند.


ارتش اسرائیل را مالیات دهندگان آمریکایی تجهیز می‌کنند

از جنگ اکتبر 1973 تاکنون، واشنگتن کمک‌های بلاعوض گسترده‌ای در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده است. این رژیم بزرگترین دریافت کننده کمک‌های سالیانه اقتصادی و نظامی آمریکا از سال 1973 تاکنون و بزرگترین دریافت کننده مجموع کمک‌های اقتصادی و نظامی از جنگ جهانی دوم تاکنون بوده است. مجموع کمک‌های مستقیم آمریکا به اسرائیل در سال 2003 بالغ بر 140 میلیارد دلار بود. اسرائیل هر سال 3 میلیارد دلار به صورت کمک خارجی مستقیم دریافت می‌کند. این رقم تقریبا برابر با یک پنجم کمک‌های خارجی آمریکا است. از نظر سرانه، آمریکا به هر اسرائیلی سالیانه 500 دلار اهداء می‌کند. این در حالی است که هم‌اکنون اسرائیل یک کشور پیشرفته با در آمد سالانه بالا و تقریبا برابر با کره جنوبی و اسپانیا محسوب می‌گردد.

مقایسه کمک روزانه آمریکا به اسرائیل و فلسطین در سال مالی 2009

در گزارش سالیانه "سرویس تحقیقات کنگره" آمریکا با عنوان "کمک‌های مالی خارجی آمریکا به اسرائیل" [برای دانلود گزارش اینجا کلیک کنید] چنین عنوان گشته: "در 20 سال گذشته، آمریکا به تدریج کمک مالی اقتصادی به اسرائیل را تبدیل به کمک‌های فزاینده نظامی نموده است. در سال 2007، آمریکا کمک نظامی را به میزان 150 میلیون دلار افزایش داد. در سال مالی 2012، ما سالیانه 3/09 میلیارد دلار به اسرائیل کمک مالی ارائه کرده‌ایم (به طور میانگین روزانه 8/5 میلیون دلار) و کمک‌های نظامی به این کشور را تا سال 2018 به همین منوال ادامه خواهیم داد."

دلارهای مالیاتی آمریکا در حال تأمین یکی از قدرتمندترین ارتش‌های جهان هستند. بر اساس گزارش "سرویس تحقیقات کنگره": "کمک‌های نظامی آمریکا بالغ بر 18/2 درصد از مجموع بودجه دفاعی اسرائیل را تشکیل می‌دهند." برای دریافت گزارش "سرویس تحقیقات کنگره" در مورد کمک های آمریکا به اسرائیل اینجا کلیک کنید.

دلارهای مالیات دهندگان آمریکایی در حال تقویت یکی از مجهزترین ارتش‌های جهان هستند


پیشرفت صنایع تولیدی تسلیحاتی اسرائیل در سایه کمک‌های آمریکا

برخلاف خط‌مشی عادی آمریکا، اسرائیل در حدود 25 درصد از این کمک‌های اقتصادی را صرف خرید تجهیزات از کارخانجات تسلیحاتی اسرائیلی می‌نماید. بر اساس گزارش سرویس تحقیقات کنگره، "هیچ یک از دریافت کنندگان کمک‌های مالی آمریکا از چنین مزایایی برخوردار نیستند". صنایع تسلیحاتی اسرائیل، به لطف کمک‌های آمریکا، تبدیل به یکی از بزرگترین صنایع تسلیحاتی جهان شده‌اند. "بین سال‌های 2001 تا 2008، اسرائیل یکی از بزرگترین صادرکنندگان تسلیحات در جهان بوده و در مجموع بالغ بر 9/9 میلیارد دلار صادرات تسلیحاتی داشته است."

کمک‌های نظامی آمریکا به اسرائیل (به میلیون دلار)


هزینه واقعی اسرائیل برای مالیات دهندگان آمریکایی

اگرچه به صورت رسمی آمریکا سالیانه بیش از 3 میلیارد دلار کمک مالی در اختیار رژیم صهیونیستی قرار می‌دهد اما این رقم تنها به مانند بخش روی آب یک کوه یخ است. تحقیقاتی که در سال 2002 انجام گرفتند نشان دادند که مجموع هزینه مالی اسرائیل برای آمریکا در آن زمان بالغ بر 3 تریایون دلار بوده است.

در سال 2002، توماس استافر با اندکی محاسبات ریاضی نشان داد که اسرائیل تا آن زمان 3 تریلیون دلار برای مالیات‌دهندگان آمریکایی هزینه در بر داشته است

توماس استافر (Thomas R. Stauffer) یک مهندس و اقتصاددان واشنگتن و استاد دانشگاه واشنگتن‌دیسی با محاسبات خود ثابت کرد اگر چه آمریکا سالانه ۳میلیارد دلار به اسرائیل پول می‌دهد اما عملا ۳ تریلیون هزینه روی دست ایالات متحده می‌گذارد. او پیشنهاد کرد برای نجات مردم آمریکا دولت این مشکل را حل کند. این استاد اقتصاد گفت بودجه رفاه همگانی فقط معادل۶۰ درصد هزینه پرداخت شده برای اسراییل است. بر اساس آمار اقتصاد آمریکا برای اسرائیل به طورمستقیم ۱ تريلیون و ۷۰۰۰ دلار و به طور غیرمستقیم ۱تريلیون و ۳۰۰۰ دلار از طریق بالا رفتن قیمت نفت می‌پردازد. بر اساس آمار، حقوق ۲۷۵ هزار متخصص آمریکايی مساوی کمک سالانه به اسرائیل است. ریچارد نیکسون در زمان حضورش در کاخ سفید گفت ما ۶۰۰ میلیارد دلار در جنگ اسرائیل تولید نا‌خالص ملی را از دست دادیم و ۴۵۰ میلیارد اضافه پرداخت برای واردات نفت داشتیم و هزینه‌های اضافی برای مالیات‌دهندگان بین ۷۵۰ میلیارد تا یک تریلیون دلار بود.[1]


دو نمونه تاریخی از هزینه‌ها و خیانت‌های اسرائیل به آمریکا

کمک‌های نظامی آمریکات به اسرائیل منجر به تحریم نفتی این کشور شدند

"در جنگ موسوم به "یوم کیپور" بین اعراب و اسرائیل، آمریکا طی یک عملیات پنهانی و استراتژیک هوایی با عنوان "عملیات نیکل گراس" (Operation Nickel Grass)، شروع به انتقال تسلیحات نظامی به اسرائیل نمود. از 14 اکتبر تا 14 نوامبر سال 1973، فرماندهی هوابرد نظامی نیروی هوایی ارتش آمریکا در حدود 22/325 تن انواع تانک، توپخانه و مهمات را با استفاده از هواپیماهای ترابری "سی-141 استار لیفتر" (C-141 Starlifter) و "سی-فایو گلکسی" (C-5 Galaxy) به ارتش اسرائیل تحویل داد.

هواپیمای سی-5 گلکسی در حال باراندازی تانک ام-60 در جریان عملیات نیکل گراس

این در حالی است که کشورهای عرب عضو سازمان اوپک هشدار داده بودند اگر کشوری در این جنگ از اسرائیل حمایت نماید تحت تحریم نفتی قرار خواهد گرفت. پس از وعده آمریکا در مورد پشتیبانی گسترده از اسرائیل در 19 اکتبر، کشورهای عرب صادر کننده نفت نیز به هشدار اعلام شده خود عمل نموده و از نفت به عنوان "سلاح" استفاده نمودند. بدین ترتیب آمریکا تحت تحریم‌های نفتی قرار گرفته و برخی کشورهای دیگر نیز مشمول محدودیت‌هایی گشتند. این امر در کنار شکست مذاکرات تعیین قیمت و تولید بین صادرکنندگان و شرکت‌های بزرگ نفتی باعث شد آمریکا دچار کمبود سوخت گشته و در بحران نفتی سال 1973 فرو رود.[2]

در بحران نفتی ناشی از کمک‌های آمریکا به اسرائیل وضعیت چنان وخیم شده بود که مردم آمریکا برای جلوگیری از سرقت سوخت اتومبیل‌هایشان دست به اسلحه برده بودند.

این تحریم‌ها باعث گردید برخی کشورهای اروپایی و ژاپن تصمیم به فاصله گرفتن از سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه بگیرند. "شوک نفتی" سال 1973 در کنار سقوط بازار سهام در سال 1973 و 1974 به عنوان اولین رخدادهایی قلمداد می‌گردند که از زمان "رکود اقتصادی بزرگ" تأثیرات اقتصادی پایداری داشته‌اند.[3] این بحران در نهایت پس از عقب‌نشینی اسرائیل از برخی نواحی صحرای سینا و نیز برخی سرزمین‌های متعلق به سوریه پایان یافت.


حمله اسرائیل به کشتی جاسوسی آمریکا

در 8 ژانویه 1967 و طی جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، کشتی تحقیقاتی-جاسوسی یو‌اس‌اس لیبرتی (USS Liberty) مورد حمله هواپیماهای جنگی و همچنین قایق‌های اژدرافکن اسرائیلی قرار گرفت. در نتیجه این حملات 34 نفر از خدمه کشتی شامل افسران و ملوانان کشتی، دو تفنگدار دریایی و یک غیرنظامی کشته شده و 170 نفر از خدمه نیز زخمی شدند. کشتی نیز متحمل خسارت‌های سنگینی گشت. در زمان حمله، کشتی در آب‌های بین‌المللی در شمال شبه‌جزیره سینا قرار داشت.[4]

تصاویری از آثار حمله به کشتی یو‌اس‌اس لیبرتی

مقامات اسرائیل و آمریکا تحقیقاتی را در این باره انجام داده و هر دو کشور اعلام داشتند که این حمله به صورت اشتباهی و به علت سردرگمی نیروهای اسرائیلی در مورد هویت کشتی یواس‌اس لیبرتی رخ داده است. این در حالی است که بسیاری دیگر، منجمله نجات یافتگان کشتی،‌ این نتیجه‌گیری را رد نموده و اعلام داشتند که کشتی یقینا به صورت تعمدی مورد حمله قرار گرفته است.[5]

سوراخ‌های کنار کشتی به علت انفجار اژدرهای اسرائیلی

اما واقعیت از چه قرار است؟ در آن زمان اسرائیل سرگرم جنگ سوم خود با اعراب بود و همزمان با نیروهای مصری، سوری و اردنی می‌جنگید. مقامات آمریکا نگران از حمله اسرائیل به سوریه متحد شوروی و احتمال واکنش شوروی در صورت حمله اسرائیل به سوریه، تلاش می‌کردند تا از طریق ارسال ناو جاسوسی یو‌اس‌اس لیبرتی که قابلیت شنود تمامی مکالمات راداری، خطوط تلفی و بی‌سیمی و رمز گشایی آنها در شعاع 500 مایلی را داشت، نسبت به تصمیم احتمالی اسرائیل در مورد حمله به سوریه اطلاعات کسب کنند تا در صورت لزوم بتوانند جلوی عواقب ورود شوروی به جنگ را بگیرند. موشه دایان وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی با اطلاع از ماموریت ناو آمریکایی، دستور هدف قرار دادن ناو را صادر می‌کند.

معترضین در مقابل کاخ سفید

(از خدمه یو‌اس‌اس لیبرتی که توسط اسرائیل کشته شده و آمریکا نیز به آنها خیانت نموده،‌ حمایت کنید)


7500 مقام آمریکایی در راستای منافع رژیم صهیونیستی فعالیت می‌کنند

فرانکلین لمب (Franklin Lamb)، تحلیلگر مسائل سیاسی، در مقاله‌ای که در وب‌سایت پرس‌تی‌وی منتشر شد، اعلام داشت در تحقیقی که توسط جامعه اطلاعاتی آمریکا در اوایل سال جاری انجام گرفته، چنین نتیجه‌گیری شده که منافع ملی آمریکا در تضاد عمیق با منافع اسرائیل صهیونیستی قرار دارد.

به نوشته لمب، "این گزارش یک تحلیل 82 صفحه‌ای با عنوان "آمادگی برای خاورمیانه‌ای بدون اسرائیل" است که در آن اعلام شده، ... اسرائیل هم‌اکنون بزرگترین تهدید در برابر منافع ملی آمریکا است زیرا ماهیت و رفتار این رژیم از برقراری روابط عادی بین آمریکا و جهان عرب و اسلام و همچنین، به صورت فزاینده‌ای، جامعه بین‌المللی جلوگیری می‌کند."


به گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا منافع این کشور در تضادی عمیق با منافع اسرائیل قرار دارد

در این گزارش به وضوح اعلام شده که اسرائیل از طریق جاسوسی و نیز انتقال غیرقانونی تسلیحات آمریکایی در امور داخلی این کشور دخالت می‌کند. "این امر شامل پشتیبانی از 60 سازمان و در حدود 7500 مقام آمریکایی است که در راستای منافع اسرائیل حرکت نموده و سعی در تطمیع و ارعاب رسانه‌ها و سازمان‌های آمریکا دارند."

بنا بر این گزارش، جامعه اطلاعاتی آمریکا معتقد است که رهبری اسرائیل، با برخورداری از پشتیبانی 700/000 شهرک‌نشین غیرقانونی کرانه باختری "به صورت فزاینده‌ای از واقعیت‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی خاورمیانه دور می‌شود."

به گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا اسرائیل محکوم به سرنوشتی مشابه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی است

در گزارش همچنین چنین قید شده است که به علت خط‌شمی اشغالگرایانه و تهاجمی اسرائیل "نمی‌توان از نابودی آن، به مانند آنچه بر سر رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی آمد، اجتناب ورزید."[6]


نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که بخش اعظمی از آمریکایی‌ها خواهان قطع حمایت بی‌قید و شرط آمریکا از اسرائیل هستند

نظرسنجی‌های متعددی که انجام گرفته‌اند نشان می‌دهند که اکثریت مردم آمریکا خواهان بی‌طرفی کشورشان در مناقشه بین اسرائیل و فلسطین هستند:

بر اساس نظرسنجی مؤسسه بروکینگز، دوسوم مردم می‌خواهند "آمریکا جانب هیچکدام از طرفین را نگه ندارد."[7]

نظرسنجی مؤسسه "افکار عمومی جهان" (World Public Opinion) نشان می‌دهد که 71 درصد مردم مخالف جانبداری آمریکا از اسرائیل هستند.[8]

بر اساس نظرسنجی شبکه ‌سی‌ان‌ان و شرکت نظرسنجی تحقیقات افکار عمومی، 65 درصد آمریکایی‌ها خواهان عدم جانبداری این کشور هستند.[9]

نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که مردم آمریکا خواهان توقف حمایت کشورشان از اسرائیل هستند

در گزارشی در مورد جمع بندی نظرسنجی‌ها چنین اعلام شده است:

"از دسامبر 1998، مؤسسه گالوپ و چندین سازمان دیگر بارها از پاسخ دهندگان پرسیده اند که آیا آمریکا باید طرف اسرائیل را بگیرد، جانب فلسطین را نگه دارد یا بی‌طرف باقی بماند. بخش اعظمی از پاسخ دهندگان خواستار بی‌طرف ماندن آمریکا هستند. در جولای 2000، 74 درصد آمریکایی‌ها از این موضع حمایت می‌کردند. اندکی پس از 11 سپتامبر 2001، این رقم به 63 درصد کاهش یافت ... سپس در اوایل نوامبر به 70 درصد افزایش یافت (20 درصد خواهان حمایت از اسرائیل بودند). اقدامات نظامی اسرائیل در آوریل 2002 تأثیر اندکی بر این دیدگاه اکثریت گذارد. در ماه آوریل نظرسنجی‌های سی‌ان‌ان/یو‌اس‌ای‌تودی/گالوپ نشان دادند که 71 درصد خواهان بی‌طرفی آمریکا هستند."[10]

علی‌رغم این نظرسنجی‌ها و مخالفت بخش اعظمی از آمریکایی‌ها، دولت این کشور همیشه در حال حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی بوده است. لابی‌‌گری‌های گسترده و کمک‌های مالی نظام‌مند لابی اسرائیل در زمان انتخابات باعث شده تا کنگره و دولت آمریکا حمایت بی‌قید و شرطی از اسرائیل به عمل آورند.



 

منبع : مشرق نیوز



سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 20:12 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 



سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 20:9 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 

دکتر ابراهیم فیاض:در سفر اندونزي،در جمع تحصيل‎كردگان دانشگاه، كسي به من گفت اخيرا كتابي خوانده مبني بر اين كه سال 2012 سال جنگ جهاني آخرالزمان است و سبب آن هم اين است كه فلسطيني‎‎هاي مي‎خواهند جهان را به جنگ بكشانند و دنيا مجبور است با آن‎‎ها بجنگد. و آن جنگ نهايي در خاورميانه به وقوع مي‎پيوندد. همه مردم جهان درگير و مورد تهديد هستند. مقدمه آن هم با يك فيلم 2012 شروع شده است

مقدمه آن هم با يك فيلم 2012 شروع شده است تا به‎صورت رواني، افكار عمومي را براي جنگ نهايي در 2012 آماده كنند. اين جنگ در منطقه‎اي به نام آرماگدون (عربي آن اِرمجدون است) كه در 15 كيلومتري مرز لبنان در فلسطين اشغالي يا اسراييل واقع شده است، به وقوع مي‎پيوندد؛ يعني همان جنگي كه وعده داده شده است. به‎عبارت ديگر، جنگ معلوم است، مكانش معلوم است، سيستم توليدش معلوم است و حتي در ارباب حلقه‎‎ها هم بحث را مطرح كرده‎اند. 
آن‎چه در اين بحث حائز اهميت است، اين‎كه آيا اين همه يك تقدير است يا يك سياست‎گزاري؟ بحث اساسي ما در اين‎جا مشخص كردن همين است. اگر كسي اين را تقدير بداند؛ بايد بداند تقدير خدا، شدني است و هيچ‎كس نمي‎تواند از وقوع آن جلوگيري كند؛ و هركس با خدا بجنگد شكست مي‎خورد. زماني‎كه خواب‎گزار فرعون گفت همه پسر‎ها را بايد بكشيد، فرعون تمام پسران بني‎اسراييل را كشت تا آن‎كه موسي به دنيا آمد و در كاخ خود فرعون بزرگ شد و نهايتا فرعون به‎دست همو نابود شد. يعني اگر خدا تقديري را بنا گذاشته باشد، دشمنش در كاخ خود فرعون بزرگ خواهد شد و او را نابود خواهد كرد. داستان اسراييل هم همين‎طور است. دشمن اسراييل در كشور خودش بزرگ خواهد شد و او را نابود خواهد كرد و حتي نظام اقتصاد جهاني مبتني بر يهود و صهيونيسم جهاني را هم از بين خواهد برد؛ و نظام فرهنگي اي نيز كه بر آن بنا كرده‎اند به همين سرنوشت دچار خواهد شد. نظام فرهنگي صهيونيسم يعني همان گلوباليزيشن كه بد ترجمه شده است و هرگز ترجمه‎اش جهاني شدن نيست، بلكه كروي ساختن زمين و به‎صورت كره آموزشي در آوردن زمين است؛ يك كره دست‎آموز كه بشود در آن كاملا دخالت كرد. همه نابود خواهد شد. اما آن‎چه به‎عنوان تفكر غالب در جهان حكم‎فرماست، اين نيست. بنابراين آنان تقدير را قبول ندارند. تفكر حاكم، نشأت گرفته از افكار فراماسونري است. 
پس فراماسونري امروز به‎عنوان مغز يك حركت جديد عمل مي‎كند. يعني مي‎تواند با حركت‎‎هاي معنوي، خدا را مقهور كند آن هم دم صبح! و مي‎تواند در تقدير خدايي و قضاي الهي دخالت كند و اين بزرگترين كاربردش است. همه اين عرفان‎‎هاي مجازي كه امروز مشاهده مي‎شود، عرفان‎‎هاي فرقه‎اي، همه ساختار فراماسونري دارند. تمام شيطان‎پرستي هم ساختار فراماسونري دارد. همه از فراماسونري منشعب مي‎شوند و شاخه‎‎هاي آن هستند براي آن‎كه جهان را به‎وسيله همين عرفان‎‎ها شكل دهند تا بتوانند دنيا را تغيير دهند و در كار خدا دخالت كرده و خدا را مقهور كنند. شيطان‎پرستي و كليساي شيطاني و ساير مباحث همه بر اين مبناست، كه مي‎شود با خدا مبارزه كرد و خدا را مغلوب ساخت و اين آقا بالا سر را از بين برد. همان كاري كه در گذشته با كليسا كردند و خداي كليسا را مقهور كردند و مباحث ماترياليستي را به وجود آوردند. حالا دوباره دارند اين مباحث را دنبال مي‎كنند. بنابراين اين فراماسونري است كه در دنيا به جنگ خدا مي‎رود و تقدير و قضاي الهي را عوض مي‎كند؛ اين بزرگ‎ترين بحث تئوريكش است. 
حال اين‎كه چه كار خواهد كرد بحث مهم ديگري است كه در آن از فقاهتي عرفاني استفاده مي‎كند كه غالبا ريشه در مسيحيت دارند. يعني نمي‎تواند از خود يهود كه كاملا عقلاني است، استفاده كند مخصوصا فقهش. از طرف ديگر هم يهود تنها حدودا نيم‎درصد جمعيت جهان را داراست بنابراين نمي‎تواند جنگ جهاني آينده را به راه بيندازد. بلكه بايد جنگي مثل جنگ صليبي راه بيندازد و مسيحيت را در مقابل اسلام قرار دهد و در جايي مثل بيت‎المقدس كشت و كشتار به راه بيندازد. و اگر موفق نشد به سبك مغول‎‎ها عمل كند. (مغول‎‎ها به جهان اسلام حمله كردند و تا پاي بيت‎المقدس آمده و جهان اسلام را نابود كردند.) پس به سبك آن‎‎ها عمل مي‎كند، با يك حمله صليبي. اين قصه بار‎ها در تاريخ تكرار شده است. پس به‎سراغ فرقه‎‎هاي مسيحيت خواهد رفت، چون آن‎‎ها توان جنگيدن دارند. با وجود انحرافات عرفاني و فرقه‎اي كه دارند مي‎توانند به جهان اسلام حمله كنند و همين را الان از عرفاني‎ترين قسمت جهان مسيحيت يعني ارتدوكس روسيه شروع كرده‎اند. يعني بحث‎‎هايي كه روس‎‎ها هم‎اكنون مبدع آن هستند براي به‎دست آودن صحنه جهاني. اگر با آمريكا همراهي كنند، مي‎توانند سهميه جهاني‎شان را در قدرت‎طلبي‎شان به دست آورند. آمريكا نيز الان در حال تحريك آن‎هاست تا در مقابل خاورميانه بايستد. مثل قصه‎اي كه اخيرا در ايران رخ داد و رييس‎جمهوري‎‎هاي سه كشور برزيل و تركيه و ايران سعي كردند قدرت جهاني جديدي تشكيل دهند. اين‎جا بود كه روسيه به‎شدت پرخاش كرد و به كمك آمريكا رفت و مقابل اين حركت ايستاد تا مبادا منطقه‎اي ايجاد شود غير از منطقه‎اي كه آن‎‎ها بتوانند بر سرش چانه بزنند. 
پس جنگ آينده، جنگ اسلام و مسيحيت و مسيحيت عرفاني و اسلام با يهوديسم جهاني در خاورميانه است، براي به‎دست آوردن صحنه جهاني. البته اين ساختاري است كه آن‎‎ها به‎شدت دنبالش هستند و هر حركتي را كه توسط ديگران انجام شود، به‎شدت سركوب مي‎كنند. پس جنگ خواهد شد بر سر يك جهاني كه هرمي است، جهاني كه از بالا تا پايين واقع شده است، بالاي هرم يك چشم است كه چشم دجال است. در فراماسونري هم همين چشم وجود دارد؛ نمادش را هم در آمريكا، در واشنگتن و جا‎هاي ديگر ساخته

منبع: سایت دانشکده صدا و سیما قم



 سلام دوستان

از فراماسونری چیزی میدونید؟!

آیا میدونید که در پشت صحنه خیلی از وقایع جهانی ِ چند قرن اخیر ، این گروه از شیطان پرستها قرار دارن؟؟

میدونید بزرگترین آرزو و هدف فراماسونرها این هست که در آخرالزمان ، شیطان و تباهی رو بر زمین حاکم کنند؟؟

 

 

آیا میدونستید که  تمام رؤسای جمهور آمریکا به غیر از سه نفرشون، عضوی از این تشکیلات بودند؟

 

چند مثال از روسای جمهور ماسونی:

 

 

جمهوریخواه: جرج بوش پدر, جرج بوش پسر                     دموکرات : لیندون جانسون, بیل کلینتون

(هر دو عضو گروه اسکلت و جمجمه بوده اند.)

 

 

روسای جمهور ضد ماسونی:

 


آبراهام لینکلن                                        اولیسس گرانت                            جان.اف.کندی

 

نکته ی مهم و بحث برانگیزی که جلب توجه می کنه، این  هست  که  چرا  از  بین  3 رئیس جمهور ضد ماسون ، 2 نفرشون ترور شدند ، در  حالی که از بین اینهمه روسای جمهور ماسونی کسی ترور نشده است؟!

 

 


پوسته ای که ظاهرآ برای محرم و عاشورا طراحی شده، اما یکی از معروفترین نمادهای فراماسونری دقیقآ در وسط اون قرار داده شده!!

متأسفانه برخی از دوستان هم به خاطر بی اطلاعی یا کم توجهی ، دارن از این پوسته استفاده میکند...

قسمت بالایی ِ پوسته که نماد معروف فراماسونرها در اون قرار داره، این هست:

 


متوجه نماد "ستاره شش گوش" در وسط طرح شدید؟!

 

 

 

جهت اطلاعتون ، مطلبی در مورد « ستاره ی شش گوش » ، نماد بحث برانگیز  فراماسونرها:

 

 


مراسم ماسونی افراد رده پایین لژ (به دو علامت ستاره 6 گوشه در بالای در ورودی لژ توجه فرمایید.)


این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی  مصر باستان  ساخته  شده  است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های  ماه و خورشید  و.... است.  البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر  مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. نکته ی  مهم این  است که این تفکر تعادل عالم خلقت، متفاوت با دیدگاه اسلام است.  در اسلام نیز مفهوم تعادل وجود دارد، اما در دیدگاه  اسلامی،  این تعادل مخلوق خداوند یکتاست.  امّا در  مکاتب شرک آمیز نامبرده، این تعادل را خدایان مختلفی با کمک هم  ایجاد  کرده اند.  برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایان Isis  و Osiris ، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است.


 
ستاره 6 گوشه : نماد تعادل خلقت از دیدگاه مکاتب شرک آمیز

 


نکته ی عجیبی که وجود دارد، این است که  شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می دانند و از  آن  در  مراسم  شیطانی  خود  استفاده  می نمایند.  در  کتاب «Web of Darkness : شبکه ی تاریکی»  اثر Sean Sellars  (شیطان پرست معروف) در زیر این علامت نوشته شده است :

 

 


« این   علامت، قوی ترین  علامت در شیطان پرستی است.  ستاره ی شش گوشه  از شش ضلع، شش گوشه (زاویه) و شش مثلث کوچک درست شده است که معرّف عدد  666 می باشد. »  این  عدد  در  بین  مسیحیان و  نیز شیطان پرستان عددی ویژه   و  خاص  است  و نشان دهنده ی  دجال یا   Antichrist می باشد.

هدف اصلی شیطان پرستان و فراماسونها به حکومت رساندن Antichrist  است؛  به همین دلیل است  که ستاره ی شش گوش، بهترین و قوی ترین  نمادشان  محسوب می شود.

 در ادامه  در  کتاب  نوشته  شده  است  که  حتی  کلمه ی  « hex »   که  در  زبان انگلیسی به معنی  نفرین  و  تلاش  برای  آسیب رساندن می باشد، از کلمه ی « HEXAGRAM :  ستاره ی  شش گوش » گرفته شده است. » (منبع این مطلب)


خب حالا که کمی با این نماد آشنا شدید ، به نظر شما هدفشون از قرار دادن این نماد در پوسته ای که ظاهرآ برای محرّم هست چیه؟؟

چرا باید نمادهای الحادی رو در بین نمادهای مقدس ما و مسئله عاشورا قرار بدهند؟!!

بهتره بدونید که این کار فراماسونرها ، چیز جدیدی نیست! چرا که تابحال نشون دادند که در قرار دادن ِ نمادهای ماسونی در طرح ها و نمادهای مهم فرهنگها و مکتب های مختلف، بناهای مهم و ... ، تبحر خاصی دارن!!

ماسونها یکی دیگه از معروفترین نمادهاشون که "چشم جهان بین" هست رو سالهای سال هست که بر روی طرح دلار آمریکا قرار دادند!!

 

 

 

 

یا بارز ترین نماد شیطان _ همون چیزی که در مناسک حج صدها سال هست که حجّاج باید بهش سنگ بزنند _ رو با شکوه خاصی در جاهایی مثل واشنگتن یا پارک مرکزی نیویورک و دیگر شهرهای بزرگ جهان ساختند!!

 

Obelisk پارک مرکزی نیویورک            بنای یادبود ماسونی جرج واشنگتن             Obelisk مقبره یکی از فراعنه

 

ابلیسک(obelisk) ، واشنگتن


البته ناگفته نماند که دولت سعودی چندی پیش ، خیلی بی سر و صدا این بنای باستانی که اصلی ترین نماد شیطان بود رو به یه دیوار تبدیل کرد!! (بدین ترتیب ، دیگه به نماد شیطان سنگ زده نمیشه...)

 


خب! پس نباید از اینکه فراماسونرها دست از سر عاشورا هم بر ندارن تعجب کنیم! می بینیم که حتی  اومدند و برامون دارن پوسته محرّم طراحی میکنند!!!

و خیلی استادانه، نمادهای الحادی خودشون رو با فرهنگ و نمادهای مذهبی ما خلط میکنند!

حرف راجع به این موضوع خیلی زیاد هست! مدارک و شواهد بسیار زیادی راجع به نفوذ گسترده فراماسونرها در دنیا و اهداف شومشون هست!! که اگه بخوام این موارد رو بگم  نیاز هست که چندین لاگ طولانی ایجاد کنم!!

پس فعلآ هر کسی که اطلاعات و سند و مدرکهای بیشتری راجع به این چیزهایی که گفتم میخواد ، به سایت "وعدۀ صادق" بره و خوب و با دقت ، مطالبش رو بخونه!!

حجم انبوهی از اطلاعات دقیق ، همراه با سند و مدرکهای متعدد ، در این سایت منتظر کسانی هست که جویای حقیقت باشن :

http://www.alvadossadegh.com/fa/article/42-freemasonry/61-1388-05-14-11-19-45.html


به هر حال ، اگه دیدید کسی چنین پوسته ای داره حتمآ بهش تذکر بدید و میتونید برای اینکه آگاه بشه بگید بیاد این مطلب رو بخونه.

کلّا مراقب باشید و اگه نمادهای این گروه شیطان پرست رو در جایی دیدید ، مخصوصآ در مکانهای مذهبی و فرهنگی ، دقت به خرج دیدید و بی تفاوت از کنارش نگذرید!!



سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 19:57 ::  نويسنده : alejandro calvo       
از موسيقي تا جادو
شيطان پرستي در ايران
جام جم آنلاين: شيطان‌پرستي در ايران موضوعي است كه به ويژه در سالهاي اخير سخنان بسياري درباره آن مطرح شده و اخبار زيادي از دستگيري طرفداران آن انتشار يافته است اما واقعيت چيست؟، آيا ما شيطان‌پرستي داريم؟ و اصولا، شيطان‌پرستها چه مي‌گويند و چه مي‌خواهند؟ گزارشي را كه پيش رو داريد در ويژه‌نامه «سراب» ضميمه رايگان روزنامه جام‌جم كه امروز سه‌شنبه انتشار يافت، به چاپ رسيده است.

 از ابتداي پيدايش انسان تا به حال شيطان‌پرستي به شكل‌ها و گونه‌هاي مختلف وجود داشته است. به همين خاطر محققان براي تفكيك خصوصيات و ويژگي‌هاي آنها انواع مختلفي از آن را با نام‌هاي شيطان‌پرستي ديني، شيطان‌پرستي گوتيك، شيطان‌پرستي فلسفي و ... برشمرده‌اند.

شيطان‌پرستي رايج در دنيا در حال حاضر منسوب به تفكرات شخصي به نام آنتوان زندورلاوي است كه كليساي شيطان را در سال 1966 بنيان نهاده است.

در حال حاضر شيطان‌پرستي در دنيا توسط 3 دروازه يا بهتر بگوييم 3 عامل يا حامل وارد كشورها مي‌شود:

1 - كليساهاي شيطاني

2 - جادوگري

3 - موسيقي بلك متال

ما در ادامه به توضيح يك يك آنها مي‌پردازيم و خواهيم گفت كه شيطان‌پرستي توسط كدام يك از آنها به كشور ما وارد شده است و چه خصوصياتي دارد.

كليساي شيطان

اولين كليساي شيطاني را آنتوان زندورلاوي تاسيس كرد. در افكار و عقايد او انسان‌محور و مركز عالم هستي است و اين انسان است كه خدا را مي‌سازد. او به ولايت كسي يا چيزي با نام شيطان اعتقاد نداشته و انسان را حاكم بر خدا و شيطان مي‌داند.

اصول شيطان‌پرستي آنتوان لاوي

1 - در شيطان‌پرستي خدايي وجود ندارد و هر انساني خود يك خداست.

2 - عدم پرستش شيطان (ابليس)‌، زيرا شيطان جسم نيست و وجود خارجي ندارد.

3 - ضد مذهب بودن، خصوصا مذهبي كه اعتقاد به زندگي پس از مرگ دارند.

4 - اعتقاد به لذت بردن در حد اعلاي آن زيرا تمام لذات در خوشي دنيايي است و اين خوشي‌ها خصوصا لذات جنسي پتانسيل لازم را براي كارهاي روزانه آماده مي‌كنند.

او قواعد 11گانه و نيز گناه‌هاي 9گانه‌اي را براي شيطان‌پرستان تنظيم كرده است ولي آنچه مردم بعدها از شيطان‌پرستان در جهان مي‌بينند به هيچ‌وجه با اين قوانين و گناه‌ها سازگار نبوده بلكه بر ضد آنها است.

مثلا در مورد قتل، تجاوز، قرباني‌كردن، حيوان‌آزاري، كودك‌آزاري و...، آنتوان لاوي آن را قبول نداشته و در فرامين خود آنها را رد كرده است. ولي در حال حاضر مراسم شيطان‌پرستي چيزي به جز انجام اين اعمال نيست.

همه اينها نشان از تناقض‌گويي‌هاي آنتوان لاوي و پيروانش دارد. (در شيطان‌پرستي افكار و عقايد و نظرات در حال تغيير و از نسبيت برخوردار هستند.) البته همه آنها اين خصوصيت خود را قبول داشته و به آن معتقد هستند. آنها معتقدند كه چون ما خودمان خدا هستيم پس هر كاري بخواهيم انجام مي‌دهيم و اين مسخره است كه يك شيطان‌پرست به قانون يا مقرراتي پايبند باشد.

ولي جاي تعجب دارد كه اگر آنها خود را خدا و آزاد از هر چيز مي‌دانند پس چرا قوانين و مقررات و گناهاني براي پيروان خود ايجاد ايجاد كرده‌اند. تيم برتون جمله جالبي درباره شيطان‌پرستان دارد: شيطان‌پرستي آنارشي احمق‌هاست.

اين اختلافات و تناقضات زمينه‌ساز بروز مشكلات زيادي در بين رهبران و پيروان شيطان‌گرايي شده است به شكلي كه در سال 1975 شخصي به نام مايكل آكينو از كليساي شيطان جدا شد و معبدي را با نام معبد ست‌ بنيان نهاد. او برخلاف آنتوان لاوي به خدايي با نام شيطان اعتقاد داشت.

جادوگري

جادوگري قرن‌هاست كه در غرب (اروپا و آمريكا)‌ طرفداران زيادي داشته است. جادوگران غربي كه تنها عده كمي از آنها اصلا گرايشات شيطاني ندارند، در تلاش هستند تا با ارتباط با ارواح مردگان، اجنه يا شياطين، به قدرت‌هاي ماورايي شيطاني دسترسي يابند. در قرون وسطي عده بسيار زيادي از جادوگران توسط كليسا سوزانده شدند چرا كه كليسا معتقد بود آنها در پي ارتباط با شياطين قادر به دخالت در امور مادي و دنيوي هستند و نيروهاي غيرمادي خود را از منابع پليد به دست مي‌آورند. در عصر حاضر جادوي سياه يا همان بلك‌مجيك يكي از اركان و مراسم اصلي شيطان‌پرستان است و در كشورهايي چون انگلستان و آمريكا علاقه‌مندان بسياري دارد. جادي سياه به غير از كليساي شيطان توسط اساتيد خبره در دوره‌هاي آموزشي و كلاس‌هايي به علاقه‌مندان آموزش داده مي‌شود.

در حال حاضر علت اصلي ورود عده‌اي از جوانان به گروه‌هاي شيطان‌پرست يادگيري بلك‌مجيك (جادوي سياه)‌ است. جادوي سياه از مراسم آييني آفريقاييان به آمريكا آمده و در حال حاضر بيش از همه جا در كليساهاي شيطاني تعليم و تحصيل مي‌شود. بيشتر وردها و ابزار و مراسمات اين نوع جادو داراي علائم و نشانه‌هاي شيطاني هستند.

در دهه‌هاي بعد از جنگ جهاني اول فضاي اجتماعي اروپا و آمريكا به انواع تبليغات و ابزار و حتي بازي‌هاي جادوگري مانند ويجي‌برد آلوده است.

ويجي‌برد كه يك وسيله پيشگويي است در مراسم احضار ارواح استفاده مي‌شد تا سال 1967 فروش ويجي‌برد از مناپلي كه پرفروش‌ترين اسباب‌بازي بود بيشتر شد. اين خود نشان از استقبال مردم غرب به جادوگري است كه در سالهاي اخير مصداق آن را در كتاب و فيلم‌هاي مرتبط با جادوگري مانند هري‌پاتر ديده‌ايم.

خوشبختانه جادوگري غربي كه ما آن را بلك مجيك و انواع وسايل ديگر مانند ويجي برد و... مي‌شناسيم هنوز وارد ايران نشده و شايد تنها جوانان ما نام آن را از كتاب‌ها يا فيلم‌هاي هري پاتر شنيده باشند.

موسيقي بلك‌متال

شيطان وقتي كليساهاي شيطان و جادوگري را ناتوان در تبليغات ديد دروازه‌اي ديگر ساخت و آن موسيقي است.

دو دروازه جادوگري و كليساهاي شيطان‌ جهت تبليغات خود در سطح جهان داراي محدوديت‌هاي فراواني هستند. براي مثال كليساهاي شيطان تنها در چند كشور جهان موجود هستند. يا در مورد جادوگري كه تنها كشورهاي غربي از آن استقبال كرده‌اند و كشورهاي شرقي به خاطر عدم همخواني زبان آن با فرهنگ شرق اصلا از ان استقبالي نكرده‌اند.

همين مسائل باعث شده كه اين دو دروازه در قياس با موسيقي كمترين مشتريان را براي گرايش به شيطان‌پرستي داشته باشند. حال آن كه در حال حاضر موسيقي بلك متال در همه كشورهاي دنيا مخاطب و علاقه‌مند دارد و اين به خاطر آن است كه موسيقي، زباني بين‌المللي دارد و داراي ظرافت‌هاي هنري فريبنده و اغواكننده است كه مي‌تواند به‌راحتي بر احساسات مردم تاثيرگذار باشد.

علت ديگر هم راحتي دسترسي به آن است به شكلي كه به‌راحتي مي‌توان آن را توسط همه رسانه‌ها و همه ابزارهاي رسانه‌ها در همه جا در اختيار مخاطب قرار داد.

لازم به ذكر است كه اين 3 دروازه در دنيا داراي مخاطبان خاص و مخصوص خود هستند. مثلا شيطان‌پرستاني كه از طريق كليساي شيطان‌ به شيطان پرستي گرايش پيدا كرده‌اند، از همه نظر چه از نظر سن، جنس، نژاد و اهداف، خواسته‌ها و... با شيطان‌پرستاني كه از طريق جادوگري و يا از طريق موسيقي جذب شيطان‌پرستي شده‌اند تفاوت دارند.

البته از نظر تعاليم و اعتقادات نيز كليساي شيطان و موسيقي بلك متال اختلافات زيادي دارند:

مثلا در مورد كليساي شيطان، آنتوان لاوي در قوانين 11گانه و آيات 9گانه خود قرباني كردن انسان، قتل، تجاوز، حيوان‌آزاري و كودك‌آزاري را رد كرده است.

در صورتي كه در موسيقي بلك متال همه جور جرم و جنايتي انجام مي‌پذيرد و هيچ استثنا و مورد نهي شده‌اي وجود ندارد.

مورد اختلاف ديگر موادمخدر است. مثلا آنتوان لاوي شيطان پرستان را از مصرف آن برحذر مي‌دارد و معتقد است مصرف آن براي انسان‌هاي ضعيف مي‌باشد نه انسان قدرتمندي چون يك شيطان‌پرست، در صورتي كه در موسيقي متال اصلا اين‌گونه نيست و الان بزرگ‌ترين پايگاه تبليغاتي مواد مخدر در جهان موسيقي متال است.

لازم به ذكر است كه اگرچه آنتوان لاوي در تئوري‌هاي خود مسائلي مانند قرباني كردن را رد كرده ولي عملا چه خود او و چه پيروانش پايبندي‌ها را به قوانين و مقررات بيان شده نقض كرده و به آن معتقد نيستند.

اصولا در شيطان‌پرستي هيچ حكم و قانون ثابتي نمي‌توان يافت و همه احكام و عقايد نسبي هستند و اختلاف و تناقض در عقايد و رفتار در بين آنها امري منطقي و طبيعي است.

اگر تناقض‌ها و اختلافات را در كليساي شيطان‌ بتوان تحمل كرد تناقض و اختلافات در موسيقي بلاك متال بسيار گستردهتر است. چرا كه در آن با توجه به گستردگي مخاطب و تعداد بسيار زياد گروهها در همه كشورهاي جهان، هر كسي ساز خودش را مي‌زند.

در اين نوع موسيقي جهت بالا بردن تعداد مخاطبان و به‌‌تبع آن ميزان فروش كاست‌ها، خوانندگان و نوازندگان دست به هر كاري مي‌زنند و هر كليپي كه بخواهند و بتوانند بسازند مي‌سازند و به هيچ‌كس و هيچ چيز مقيد نيستند.

موسيقي بلك متال، متال مخلوطي از موسيقي و نمايش است براي همين معمولا گروه‌ها علاوه بر ارائه موسيقي خود، اعمال و رفتار نمايشي نيز ارائه مي‌دهند.

براي همين صحنه موسيقي اين گروه‌ها محل اجراي همه نوع نمايشي شده است مثلا يك گروه بر روي صحنه خودزني مي‌كند، گروه ديگر خونخواري مي‌كند، گروه ديگر مرده‌خواري و همين طور اعمالي مانند: منفجر كردن حيوان با ديناميت، نصف كردن يك زن با اره (حقه‌هاي نمايشي)،‌ آتش زدن انسان، آتش زدن انجيل، انجام اعمال جنسي منحرفانه و ... البته عجيب و غريب بودن اين گروه‌ها فقط در دكور و مسائل نمايشي نيست بلكه در محتوا نيز به همين صورت مي‌باشد.

مثلا خواننده‌اي خود را ضد خدا معرفي مي‌كند، خواننده‌اي ديگر خود را ضد دين، ديگري ضد انسان و همين طور ضدهايي مانند: ضد دنيا، ضد قانون، ضد زن، ضد جنگ، ضد دولت و ...

مثلا خواننده‌اي كه خود را  ضدبشر معرفي مي‌كند سعي مي‌كند در اشعار يا كليپ‌هاي خود اين تفكر را تبليغ كند كه مثلا ما بايد خودكشي كنيم، يا اين كه بايد نسل بشر را از بين برد يا اين كه پدران و مادران نبايد ما را به وجود مي‌آوردند و ...

البته عموما اين افكار كمتر توسط نوازندگان و خوانندگان به مرحله اجرا درمي‌آيند و بيشتر توسط مخاطبان آنها  عملي مي‌شوند. خواننده يا نوازنده بعد از اجرا سوار ليموزين خود شده و به ويلاي خود مي‌‌روند اما اين مخاطب كم‌سن و سال آنهاست كه تحت تاثير افكار يا كليپ‌ها قرار گرفته و آسيب‌هايي را براي خود و جامعه پديد مي‌آورد البته پاره‌اي از اين تفكرات عملي شده‌اند. مثلا ضدزن‌ها اقدام به دزديدن يا كشتن دخترها و زن‌ها كرده‌اند يا ضدبشرها اقدام به خودكشي دسته‌جمعي كرده‌اند، يا ضدمسيحي‌ها اقدام به آتش زدن كليساها يا كشتن كشيش‌ها كرده‌اند. مثلا در مورد اخير خواننده‌اي به نام ورك ويكرنس كه از شهرت جهاني برخوردار است و همه او را با نام بارزام مي‌شناسند، در سال 1992 اقدام به آتش زدن چند كليسا از جمله كليساي فانتوف كرد. او بعد از اين اتفاق دستگير و روانه زندان شد و در حال حاضر نيز دوران محكوميت خود را سپري مي‌كند.

البته لازم به توضيح است كه همه گروه‌هاي موسيقي متال، شيطاني نيستند بلكه حتي تعداد انگشت‌شماري گروه‌هاي معتقد به خدا نيز در آنها  پيدا مي‌شود. يا اين كه بعضي از گروه‌ها مانند متاليكا نيز وجود دارند كه در اشعار خود مسائل و مشكلات اجتماعي و سياسي روز را مطرح مي‌كنند، مثلا در اين مورد آلبوم «و عدالت براي همه» متاليكا قابل توجه است. حتي تعدادي از گروه‌هاي متال نيز وجود دارند كه در اشعار خود عليه ظلم و فساد دولت‌هاي مستكبري مانند آمريكا و اسرائيل سخن رانده‌اند.

مثلا گروه سپولترا، كليپي با نام «سرزمين» ساخته كه در آن از ظلم اسرائيل عليه ملت فلسطين سخن گفته است . البته بخش قابل توجهي از اين موسيقي را كليپ‌ها و آهنگ‌هاي ضدجنگ تشكيل مي‌دهند.

موسيقي متال در ابتداي شكل‌گيري آن، برخلاف زمان حال نوعي موسيقي ضد جنگ بوده كه تم اصلي آن مبارزه با دولت آمريكا و جنگ‌طلبي‌هاي آن بوده است. اين موسيقي در ابتدا پيام‌آور صلح و دوستي بوده است.

موسيقي متال خود داراي زيرسبك‌هاي مهمي مانند هوي‌متال، دث‌متال، تراش‌متال، بلك متال و انواع زيرشاخه‌هاي ديگر است. موسيقي هوي‌متال نسبتا از نظر محتوايي نسبت به سبك‌هاي ديگر ملايم‌تر است ولي از جنبه كفر و شرك هيچ سبكي به پاي بلك‌متال نمي‌رسد.

موسيقي بلك‌متال در دنيا بزرگ‌ترين پايگاه تبليغاتي شيطان‌پرستي است به حدي كه حتي جادوگري و كليساي شيطان نيز به پاي آن نمي‌رسند.

شيطان‌پرستي در ايران

شيطان‌پرستي در ايران تنها از طريق موسيقي بلك‌متال طرفداراني را جذب خود كرده است و دليل گرايش برخي جوانان به آن نيز نفوذ اين موسيقي به داخل كشور است.

اين نوع شيطان‌پرستي از طرف شيطان‌پرستان حقيقي با نام شيطان‌پرستي تفنني شناخته مي‌شود؛ چرا كه بعضي از خصوصيات و اصول شيطان‌پرستي كليسايي را دارا نبوده و بيشتر محصول صنعت موسيقي و جذابيت‌هاي نمايشي همراه با آن است.

البته ناگفته نماند كه در ايران تعداد كمي شيطان‌پرست واقعي يا كليسايي نيز وجود دارد كه عموما از نظر سني بالاي 30 سال دارند و عمدتا با خارج از كشور در ارتباط هستند.

آنها در تلاش هستند برخلاف شيطان‌پرستان موسيقيايي، اعتقادات خود را پنهان كنند. در ايران و خارج از آن گروه‌هايي هستند كه به اشتباه از طرف مردم به عنوان شيطان‌پرست شناخته مي‌شوند. اين دسته گروه‌هايي هستند كه رويكرد خاصي به خدا و اديان دارند و اصلا گرايشات شيطاني ندارند. مثلا گروه‌هاي ضدمسيحي كه عده‌اي از آنها منكر وجود حضرت مسيح نيستند و با مسيحيت رواج يافته در عصر حاضر مشكل دارند. اين گرايش‌ها در مورد اديان ديگر هم صادق است. در مورد خدا نيز عده‌اي هستند كه اصلا گرايشات شيطاني نداشته بلكه ديدگاه‌هاي خاصي درباره وجود خدا دارند. مثلا گروهي كه طبيعت‌پرست هستند و...

بهتر است علاقه‌مندان موسيقي متال را به 2 گروه عمده تقسيم كنيم:

1 - گروهي كه علاقه‌مند به موسيقي متال هستند ولي شيطان‌گرا نيستند. اين گروه ممكن است هرگز وارد جريان‌هاي شيطان‌گرا نشده باشند يا اين كه زماني در گذشته آن هم در سنين جواني وارد گروه‌هاي شيطان‌گرا شده‌اند، ولي در حال حاضر گرايشات شيطاني ندارند.

اين گروه عموما از نظر سني، تحصيلات و وجهه اجتماعي در سطح بالاتري از گروه دوم قرار دارند.

اين گروه بيشتر از آن كه شيطان‌گرا باشند، افراد فاقد گرايشات مذهبي و عده زيادي از آنها لائيك هستند.‌

اين گروه در كشور بيشتر در بين نويسندگان، نوازندگان يا خوانندگان حرفه‌اي اين موسيقي ديده مي‌شوند و بيشتر فعاليت‌هاي تبليغي يا فرهنگي موسيقي متال توسط اين گروه انجام مي‌پذيرد.

اين افراد كمتر در پارتي يا پارك‌ها يا فعاليت‌هاي گروهي شركت مي‌جويند و رفتارهاي ضداجتماعي و ضداخلاقي در بين آنها كمتر ديده مي‌شود. اين افراد بيشتر در حد لباس و مد و تيپ با گروه دوم شباهت دارند و سعي دارند از برخوردهاي جلف و نمايشي پرهيز داشته باشند.

2 گروهي كه علاقه‌مند به موسيقي متال و شيطان‌گرا هستند. اين گروه به قول افراد گروه اول، غيرحرفه‌اي هستند چرا كه با اين موسيقي برخورد محتوايي دارند و بيشتر جذب نمايش‌ها و شوهاي همراه با اين موسيقي شده‌اند.

موسيقي متال در ايران

موسيقي متال از سال‌ها پيش همزمان با شيوع اين موسيقي در ديگر كشورهاي جهان در داخل وجود داشته است. براي مثال فيلم پرسپوليس ساخته مرجان ساتراپي نشان مي‌دهد كه بعد از انقلاب در تهران در سال‌هاي حدود 1363 كليپ‌هاي شيطاني گروه آيرن ميدن به فروش مي‌رفته است.

به طور جدي اين موسيقي از سال‌هاي 1370 به بعد در داخل (بيشتر تهران)‌ جايگاه ويژه‌اي را بين مخاطبان باز مي‌كند.

فيلم سراب محصول روايت فتح، شاهد خوبي براي اين ادعاست. در اين فيلم نشان داده مي‌شود كه حتي خودزني، يا بي‌ديني يا حتي موسيقي رپ در سال 1372 رواج داشته است.

در فيلم با دختري مصاحبه شده كه او مي‌گويد: خدا را قبول ندارد و براي جرايمي كه تا الان مرتكب شده است، اعدام مجازات كمي است. حتي در ادامه تصاويري از خودزني او كه قبلا نام گروه شيطانيSlayer  را بر روي دستش حك كرده بوده، نشان داده مي‌شود.

به طور يقين در آن زمان كليپ گروه‌هاي شيطاني همچونSlayer  و آيرن ميدن به صورت قاچاقي يا بعدها از طريق ماهواره بين جوانان پخش مي‌شده است، البته اگرچه در حدود سال‌هاي 1370 اين موسيقي در كشور رواج داشته ولي شيطان‌گرايي به شكل امروزين آن رواج نداشته است.

منظور اين است كه شايد در آن زمان بي‌ديني و دين‌گريزي همراه با مسائل ديگري مثل خودزني، خونخواري و... به صورت محدود در كشور وجود داشته ولي شيطان‌گرايي به صورت امروزين آن، به شكلي كه مثلا جوانان علاقه‌مند اقدام به راه‌اندازي گروه يا تشكيل ميتينگ و پارتي كنند، وجود نداشته است.

در آن زمان اين موسيقي بيشتر از آن‌كه با سبك‌هاي پرخطري مثل بلك متال در كشور رايج باشد، با سبك هوي متال و آن هم گروه‌هايي مثل متاليكا طرفداراني داشته است.

مي‌توان گفت كه جرقه‌هاي شيطان‌پرستي از زماني در كشور زده مي‌شود كه جوانان در مورد اين موسيقي‌ها به وسيله كتاب يا نشريات، تغذيه فرهنگي مي‌شوند.

از حدود سال‌هاي 1373 به بعد كم‌كم كتاب‌ها و نشريات از موسيقي متال سخن مي‌گويند تا اين كه  از سال‌هاي 1375 به بعد موج گسترده‌اي از كتاب‌هاي اشعار اين گروه‌ها وارد بازار مي‌شود. بعد از انتشار كتاب‌ها چند اتفاق عمده رخ مي‌دهد:

1 - اطلاعات علاقه‌مندان نسبت به موسيقي بالا رفته و به صورت سازمان يافته‌تر عمل مي‌كنند.

2 - تمايل جوانان براي تشكيل گروه‌هاي موسيقي و غيرموسيقي بيشتر مي‌شود و به عبارتي، علاقه‌مندان در گرايش به اين موسيقي همگراتر مي‌شوند.

همزمان با انتشار كتاب‌ها، آموزش و يادگيري اين موسيقي و به دنبال آن كنسرت دادن و اجرا گذاشتن نيز شروع مي‌شود. در كنار انتشار كتاب‌ها و اجراي كنسرت‌هاست كه ميتينگ‌هاي گفتگو يا افرادي مانند ليدر يا سرگروه خود را نشان مي‌دهند.

ليدر در گروه كسي است كه از نظر اطلاعات موسيقيايي و اعتقادي يا از نظر داشتن آرشيو صوتي تصويري گروه‌هاي مختلف موسيقي از بقيه قوي‌تر است. البته در خود علاقه‌مندان اصلا چنين اصطلاحي يا معادل آن وجود ندارد. ولي معمولا در اين گروه‌ها علاقه‌مندان تحت نظر فردي به فعاليت مي‌پردازند كه واجد يكي از دو خصيصه بالاست. ميتينگ‌ها هم جايي هستند براي تبادل نظر يا بحث و گفتگو يا به قول خود علاقه‌مندان محل «كل‌كل كردن»‌.

در ميتينگ‌ها علاقه‌مندان به اطلاعات فروشي اقدام مي‌كنند و در نشان دادن قدرت خود به اعضا يا گروه‌هاي ديگر به رقابت مي‌پردازند.

محل ميتينگ‌ها عموما فضاهاي سر باز مانند پارك و ... مي‌باشد. اين محل‌ها در هر شهر يا منطقه جاهاي شناخته شده و مشخصي هستند. محل ميتينگ‌ها كه از آنها به عنوان پاتوق هم ياد مي‌شود، عموما از طريق نيروهاي امنيتي شناخته شده، هستند ولي عملا در اين مناطق امكان از بين بردن پاتوق‌ها وجود ندارد. چرا كه برخورد نيروهاي انتظامي يا امنيتي موقتي و موضعي است و اين برخوردها نيازمند برخورد همزمان از طرف خانواده و مسوولان است.

عموما علاقه‌مندان از طريق اينترنت از زمان و مكان ميتينگ با خبر مي‌شوند و به صورت آف‌‌لاين يكديگر را مطلع مي‌سازند. بعضي از مواقع تعداد افراد حاضر در ميتينگ به 50 تا 150 نفر هم مي‌رسد. البته بعضي از ميتينگ‌ها در خانه‌هاي علاقه‌مندان نيز برقرار مي‌شود.

مخاطبان موسيقي‌ متال

علاقه‌مندان موسيقي متال داراي گروه سني مشخصي هستند. اين رنج سني از حدود 14 12 سالگي شروع و عموما به 30 28 ختم مي‌شوند. بندرت اتفاق مي‌افتد كه اين جوانان بعد از سن 30 سالگي يا ازدواج، به علاقه‌مندي خود به اين موسيقي‌ها ادامه دهند.

سن شايع علاقه‌مندان 24 ‌16 مي‌باشد و نسبت حضور دختران به پسران در اين موسيقي حدودا يك به 10 مي‌باشد و اين به خاطر سبك و شكل اين موسيقي و يا حتي ضد زن در اين موسيقي است. دختران كمتر به موسيقي متال و بيشتر به موسيقي رپ علاقه‌مندند.

عده زيادي از دختران علاقه‌مند به اين موسيقي‌ها توسط دوستان جنس مخالف خود جذب اين موسيقي‌ها مي‌شوند و عموما اطلاعات غلطي از اصل و ريشه اين موسيقي‌ها دارند.

بعضي از دختران علاقه‌مند به اين موسيقي‌ها جهت حفظ سلامت جنسي خود سعي مي‌كنند به صورت فردي و بدون ارتباط با پسران با اين موسيقي‌ها در ارتباط باشند.

بيشتر علاقه‌مندان از نظر روحي و شخصيتي داراي ويژگي هاي خاصي هستند. آنها دوست دارند متفاوت از ديگران به نظر برسند. آنها عموما از نظر رواني سالم نيستند يا به طور كلي از معيارهاي عمومي سلامت روحي رواني درجامعه سطح پايين‌تري دارند. آنها از نظر خانوادگي نيز داراي مشكلات خاصي هستند و عموما از طرف خانواده دچار فشارها يا تنش‌هايي هستند. غالبا روابط جوانان علاقه‌مند به اين موسيقي‌ها با پدر و مادر يا افراد خانواده تيره است و حتي عده‌اي خانواده را به طور كامل ترك كرده‌اند.

علاقه‌مندان موسيقي متال عموما از طرف دوستان، يا افراد فاميل يا افراد نزديك خانواده مانند برادر يا خواهر به اين موسيقي‌ها وارد مي‌شوند. چرا كه علاقه‌مندي به اين موسيقي‌ها نيازمند گذشت زمان و مجاورت با آن مي‌باشد. جوانان علاقه‌مند به اين موسيقي‌ها از همه نوع خانواده‌هايي هستند ولي بيشتر آنها از رفاه نسبي در خانواده برخوردارند.

گرايش مذهبي در خانواده نقش مهمي را در علاقه‌مندي جوانان به اين موسيقي‌ها بازي مي‌كند. طرفداران اين موسيقي بيشتر از خانواده‌هايي هستند كه از نظر گرايشات و تعصبات مذهبي در خانواده و يا ميزان آزادي عمل فرزند در خانواده دچار افراط و تفريط شده‌اند.

در بين اين گروه‌ها عموما خانواده‌ها از گرايشات اعتقادي فرزندان خود اطلاعي ندارند و فقط ممكن است آشنايي بسيار ضعيفي با موسيقي مورد علاقه آنها داشته باشند.

بسياري از خانواده‌ها يا در مورد علائم يا نشانه‌هاي مورد استفاده فرزندان اطلاعي ندارند و عده بسيار كمي هم اگر اطلاع دارند اين مسائل را فانتزي گونه و زودگذر مي‌دانند و نسبت به آن بي‌توجه هستند.

در بعضي از خانواده‌ها وقتي خانواده به فرزندان خود در مورد اين موسيقي‌ها اخطار مي‌دهد فرزندان، پدر و مادر را به شكل‌هاي مختلف اغفال مي‌كنند و موضوع را به شكلي ديگر به آنها وانمود مي‌كنند مثلا تعدادي از كليپ‌هاي كم خطر را به خانواده نمايش مي‌دهند و وانمود مي‌كنند كه آنها علاقه‌اي به گروه‌هاي شيطاني ندارند.

علت علاقه‌مندي جوانان به اين موسيقي‌ها

عموما جوانان به علت مجاورت با اين موسيقي‌ها از طرف دوستان، برادر و ... به آن جذب مي‌شوند و كمتر مي‌توان گفت كه در آنها علاقه يا استعدادي ذاتي به اين موسيقي‌ها وجود دارد چرا كه اين موسيقي‌ها با فطرت انساني همخواني ندارند و با آن در تعارض هستند.

حتي عده‌اي از طرفداران اين موسيقي واقعا علاقه‌اي به اين موسيقي ندارند ولي براي جلب توجه به زور هم كه شده سعي دارند خود را به آن علاقه‌مند كرده و خود را طرفدار آن نشان دهند. آنها حتي براي ايجاد كردن علاقه در خود به تمرين و خود آزاري هم مي‌پردازند. علت اصلي ورود به اين موسيقي‌ها از طرف جوانان خود نمايي و جلب توجه است.

در مرحله دوم جذابيت‌هاي رسانه‌اي اين نوع موسيقي‌هاست. (خشونت، سكس و...) در مرحله بعدي فضاهاي جنسي اين موسيقي‌هاست كه علاقه‌مندان از طريق آن مي‌توانند وارد محيط‌هاي پر خطر شوند و در مرحله بعدي، روحيه اعتراض، عصيان، گريز، انكار و ... نهفته در اين موسيقي‌هاست.

چگونگي ورود به اين موسيقي‌ها

بيشتر جوانان از گروه‌هاي ساده و كم خطري مانند متاليكا (هوي متال) كه بيشتر داراي اشعار اجتماعي است شروع مي‌كنند اما كم‌كم تحت تاثير تحريك و تشويق دوستان به گروه‌هاي پرخطر بلك متال وارد مي‌شوند.

فعاليت‌هاي فرهنگي مربوط به اين موسيقي‌ها در داخل كشور

كتاب:

در داخل كشور از حدود سال 1375 تا به حال ده‌ها كتاب كه عموما به صورت متن اشعار گروه‌هاي معروف همراه با ترجمه آنها مي‌باشند، به چاپ رسيده است. در كنار آنها ده‌ها نشريه نيز غافل از گرايشات اعتقادي و خصوصيات اخلاقي اين گروه‌ها اقدام به چاپ شعر يا مصاحبه از اين گروه‌ها كرده‌اند. البته كتاب‌هايي نيز با موضوع آموزش نواختن انواع سازهاي اين نوع موسيقي‌ها در كشور مجوز گرفته و چاپ شده است.

در متن اين كتاب‌ها، اشعاري با موضوعات ضد دين، خشونت، سكس و ... موج مي‌زند. در اين كتاب‌ها، نويسندگان با چاپ بيوگرافي و تصاويري از اعضاي گروه يا مصاحبه با آنها اقدام به تبليغ گروه‌هاي موسيقي كرده‌اند.

حتي در يكي از اين كتاب‌ها، نويسنده پاي خود را فراتر گذاشته و اقدام به چاپ علائم خاص كليساي شيطان روي جلد كتاب خود كرده است.

در صفحات مقدمه عموم اين كتاب‌ها سعي شده اين نكته بيان شود كه گروهي كه كتاب درباره آن نوشته شده، گرايشات ضد آمريكايي و مخالف با صهيونيسم داشته است و اين در حالي است كه عموم اين گروه‌ها آنارشيست و اصلا با هر حكومت و دولتي مخالف هستند.

تنها تعداد كمي از اين كتاب‌ها و نشريات بعد از چاپ توقيف شده‌اند يا اجازه چاپ مجدد آنها لغو شده است.

جهت درك بهتر جريان چاپ اين كتاب‌ها در كشور، به معرفي و نقد يكي از اين كتابها با نام «در انتظار آفتاب» مي‌پردازيم كه در سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب درباره زندگي و اشعار خواننده گروه«The Door»  جيم موريسون مي‌باشد.

روي جلد كتاب عكس خواننده و در پشت آن عكسي از مقبره و مجسمه خواننده همراه با چند دسته گل به چشم مي‌خورد.

البته در كتاب عكس‌هاي زيادي از خواننده ديده مي‌‌شود، همچون عكس‌هايي از دوران كودكي و جواني خواننده، عكس‌هايي ازخواننده همراه با گروه موسيقي‌اش، عكسي از دستگيري خواننده در هنگام اجرا به خاطر توهين به مقدسات، عكس چند ستاره راك و جملات آنها درباره ممتاز بودن شخصيت خواننده. جهت بررسي شخصيت جيم موريسون و كتاب چاپ شده از او در ايران زندگي او را از روي فيلمي از اليور استون با نام«The Door»  كه در مورد زندگي او ساخته شده است، مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

در سكانسي از فيلم جيم مورسيون در يك بار، مشغول به خواندن مي‌شود. او به يكباره در اشعار خود رو به پدرش مي‌گويد: «پدر، مي‌خواهم تو را بكشم» و بعد از آن جملات منحرفانه‌اي در مورد مادرش با مضمون زنا با محارم بيان مي‌كند. همه كساني كه در بار حاضر هستند به يكباره ساكت شده و به او نگاه مي‌كنند. رئيس بار به او فحاشي كرده و از او مي‌خواهد كه اجرا را متوقف و بار را ترك كند. موريسون بعد از پايان اجرا به شدت از رئيس بار به خاطر بيان جملات وقيحانه‌اش كتك مي‌خورد و مورد فحاشي قرار مي‌گيرد.

در فيلم اليور استون پلان‌هاي مختلفي درباره فساد اخلاقي او وجود دارد كه بسياري از آنها قابل بيان در اين مقاله نيستند.

در جايي از فيلم او در يك بار در حضور همگان ادرار مي‌كند، يا در اجراهاي زنده لخت مي‌شود، يا جملات ركيك و زننده به كار مي‌برد، به شكلي كه پليس در هنگام اجرا بارها به او هشدار مي‌دهد.

در فيلم، او دائم‌الخمر نشان داده مي‌شود و مصرف مواد مخدر كار هميشگي اوست، ‌او حتي مصرف مواد يا مشروبات الكلي را روي سن هم رها نمي‌كند، او چنان شيفته مواد مخدر است كه تماشاگران براي ابراز علاقه به او، در هنگام اجرا، گراس و مواد مخدر براي او روي سن پرتاب مي‌كنند. او در چند جا به مقدسات توهين كرده و جملات كفرآميز بر زبان مي‌آورد. مثلا در يك جا رو به همه مي‌گويد: «من ابليسم و هر كاري بخواهم مي‌كنم.»

او در فيلم با زني كه به نظر مي‌رسد از فرقه پگان‌ها يا شيطان‌پرست‌هاست، دوست شده و با او به شيوه شيطان‌پرست‌ها هم‌قسم مي‌شود (بريدن دست‌ها و آميختن خون دست‌ها به هم.)

او در سكانس معروف فيلم بعد از روابط نامشروع با زن شيطان‌پرست اقدام به خودزني و خونخواري مي‌كند.

خواننده در فيلم در چند جا اعلام مي‌كند كه جسم او توسط روح يك سرخپوست تسخير شده است. كارگردان در تمام فيلم اين مساله را به طور واضح به كرات تاكيده كرده است.

حضور روح سرخپوست بيشتر در جاهايي به چشم مي‌خورد كه خواننده از خود بي‌خود شده و اقدام به انجام اعمال غيراخلاقي مي‌كند.

كارگردان در بيشتر بخش‌هاي فيلم سعي كرده جيم موريسون را منحرف نشان دهد. مثلا در ارتباط او با معشوقه‌اش نشان مي‌دهد كه او خيانتكار است و با دختران و زنان زيادي رابطه دارد.

در چند جاي فيلم، پليس به خاطر حركات ناشايست خواننده روي سن به او اخطار مي‌دهد تا اين‌كه بالاخره در 20 سپتامبر 1970 دادگاه او را به علت رفتار ناشايست در ملا‡عام و انجام رفتارهاي منحرفانه جنسي و وضع بد متهم در اماكن عمومي محكوم به پرداخت 50 هزار دلار جريمه نقدي و 6 ماه حبس با اعمال شاقه محكوم مي‌كنند.

اين در حالي است كه در كتابي كه درباره خواننده در ايران چاپ شده است، نويسنده سعي كرده جيم موريسون را مردي صلح‌طلب و معترض بر ضد دولت نشان دهد.

مثلا او در كتاب بيان كرده است كه اخطارهاي پليس به او به خاطر افكار انتقادي و معترضانه او بر ضد دولت بوده است. او در كتاب خود در آلبوم«The End»  جملات منحرفانه جيم موريسون درباره مادرش را سانسور كرده و اين در حالي است كه نويسنده در كتاب خود بيان مي‌كند كه فيلم اليور استون را ديده است.

كارگردان فيلم كه با خواننده هموطن مي‌باشد در فيلمش سعي كرده او را انساني عياش و شهوت‌پرست معرفي كند، مثلا در سكانسي از فيلم دوستان خواننده در چند جا به او در مورد اضافه‌وزن او هشدار مي‌دهند و از او مي‌خواهند كه سكس، مشروب و مواد مخدر را كنار بگذارد.

نويسنده در كتاب عكس‌هايي از اجراهاي خواننده و مراسم سي‌امين سالگرد او براي علاقه‌مندان چاپ كرده است. همچنين در پايان كتاب خود 8 سايت مطرح اينترنتي حاوي مطالب خواندني و عكس‌هاي خاطره‌انگيز در مورد خواننده و اعضاي گروه او را معرفي كرده است.

همچنين به ستارگان ديگر راك ايميل زده و از آنها خواسته كه در مدح جيم موريسون جمله‌اي بگويند و جملات تحسين‌برانگيز آنها در مورد خواننده را همراه با عكس آنها به چاپ رسانده است. نويسنده در ابتداي كتاب خود علت نگارش اين كتاب را اشعار زيبا و شخصيت خواننده معرفي كرده است.

در مورد تعداد كتاب‌هاي چاپ شده با اين مضامين در ايران مي‌توان بيش از 50 جلد كتاب را تخمين زد. البته بعضي از گروه‌هاي تحقيقاتي تعداد كتاب‌هاي چاپ شده در اين زمينه را تا 200 عنوان نيز بيان كرده‌اند.

در كشور معمولا انتشارات خاصي اقدام به چاپ اين‌گونه كتاب‌ها مي‌كنند، به‌شكلي كه در مورد چاپ آنها مي‌توان تنها چند انتشارات خاص را نام برد.

اگر بخواهيم بيشتر در مورد گذشته چاپ اين كتاب‌ها صحبت كنيم جالب است بگوييم اين كتاب‌ها هر ساله از طريق انتشارات مربوط در نمايشگاه بين‌المللي كتاب به فروش مي‌رفتند و موجي از مخاطبان خود را به نمايشگاه مي‌كشاندند.

جالب‌تر آن‌كه دكوراسيون غرفه‌ها نيز مانند محتوا و جلد كتاب‌ها با رنگ‌هاي سياه و سرخ طراحي مي‌شدند.

در غرفه‌ها پوستر خواننده و گروهي كه كتاب درباره آن چاپ شده بود به عنوان هديه به خريداران كتاب اهدا مي‌شد.

جوانان علاقه‌مند بعد از خريد اين كتاب‌ها، كتاب را براي بارها مي‌خوانند (حتي اقدام به حفظ اشعار انگليسي آن مي‌كنند) و همراه با كتاب كليپ‌هاي غيرمجاز گروه مربوطه را از طريق سي‌دي‌‌هاي قاچاقي يا ماهواره تماشا مي‌كنند.

بعد از خواندن اين كتاب‌ها، علاقه‌مندان اطلاعات و نظرات خود را درباره گروه و اشعارش در ميتينگ‌هاي گفتگو، يا در پارك‌ها و يا چت‌روم‌هاي اينترنتي رد و بدل مي‌كنند.

برگزاري كنسرت موسيقي

با وجود ممنوع بودن آموزش يا تحصيل موسيقي متال در آموزشگاه‌هاي موسيقي انواع سازهاي آن در مغازه‌هاي سازفروشي به فروش مي‌رود و انواع كلاس‌هاي آموزشي آن در آموزشگاه‌هاي داراي مجوز آموزش داده مي‌شود. البته انواع كتاب‌هاي آموزشي اين موسيقي در كشور داراي مجوز هستند و حتي به چاپ‌هاي مجدد نيز رسيده‌اند.

عموم جواناني كه به‌صورت خصوصي زير نظر اساتيد يا به صورت عمومي در آموزشگاه‌ها آموزش ديده‌اند، علاقه‌مند به برگزاري كنسرت هستند.

تا به حال در بعضي از استان‌هاي كشور گروه‌هاي مختلف متال موفق به برگزاري كنسرت شده‌اند. از جمله اجراهاي مهم مي‌توان به اجراي سال 1384، در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، جشنواره گروه‌ها در سال 1385 در دانشگاه تهران و همچنين اجراي ديگري در تالار خانه معلم تهران در سال 1385 و اجراهاي متعدد ديگري در تهران، اصفهان، شيراز، مشهد و... اشاره كرد.

براساس ترفندهاي گروه‌ها جهت گرفتن مجوز، اجراها معمولا در دانشگاه‌ها و در تعطيلات اعياد مذهبي مانند عيد مبعث، عيد قربان و... برگزار مي‌شوند.

عموما مجوزدهندگان به اين اجراها از محتواي اين موسيقي‌ها و شكل و شيوه اجراي آن مطلع نيستند و گروه‌ها براي گرفتن مجوز اجرا، جهت اغفال مسوولان مربوطه به انواع ترفندها دست مي‌زنند.

دانشگاه‌هاي مختلفي از كشور تا به حال اجراي موسيقي متال يا راك را به خود ديده‌اند. برگزاري تعد‌ادي از اين اجراها از طرف دانشجويان و تعدادي از آنها از طرف غيردانشجويان صورت گرفته است.

بعضي از اين كنسرت‌ها با وجود داشتن مجوز در زمان اجرا به علت هيجانات شديد تماشاگران تعطيل شده‌اند.

اجراها معمولا با نورپردازي‌ها و دكوراسيون‌ها يا آرايش‌ها و تيپ‌هاي جالب‌توجه مخاطبان و نوازندگان همراه است، به شكلي كه حراست دانشگاه بعد از برگزاري اجرا و در ايام تحصيلي اجازه ورود نوازندگان يا تماشاگران را به دانشگاه‌ها با اين تيپ‌ها و آرايش‌ها‌ نمي‌دهد.

حتي ممكن است تماشاگران در روز اجرا در مسير حركت به دانشگاه توسط نيروي انتظامي دستگير شوند. اين اتفاق چند سال پيش در شيراز رخ داد و اجراي زيرزميني يك گروه به‌خاطر دستگيري تماشاگران كه با ميني‌بوس قصد حركت به محل اجرا را داشتند، لغو شد.

نكته ديگري كه قابل توجه است حضور خبرنگاران خارجي قبل و بعد از اجرا و تهيه گزارش‌هاي مستند خبري توسط آنها مي‌باشد. تا به حال گزارش‌ها يا برنامه‌هاي مستند زيادي توسط گروه‌هاي غربي و اروپايي در مورد موسيقي غربي در ايران ساخته شده است. حتي ديده شده است كه يك محقق خارجي از طرف فلان دانشگاه غربي براي دريافت مدرك دكتري يا انجام پروژه تحقيقاتي به ايران آمده و به تحقيق درباره گروه‌‌هاي موسيقي يا گروه‌هاي شيطاني پرداخته است.

برگزاري اجراهاي زيرزميني

چون در بيشتر مواقع برگزاري اجرا روي سن و يا در اماكن دولتي و عمومي غيرممكن است، گروه‌ها اقدام به برگزاري اجراهاي زيرزميني مي‌كنند كه معمولا در محافل خانگي صورت مي‌گيرد.

در اين اجراها تماشاگران و علاقه‌مندان به رقص متال به جنباندن شديد سر مانند دراويش اهل تصوف  مي‌پردازند.

اين رقص انرژي زيادي از تماشاگر مي‌‌گيرد و بعضي از تماشاگران با مصرف قرص، انرژي خود را براي انجام چند ساعته‌ آن تقويت مي‌كنند. گاه انجام اين رقص براي مدت زياد باعث بروز اختلالات جسمي در بين علاقه‌مندان شده و كار آنها به بيمارستان كشيده مي‌شود.

تلويزيون و راديو

در تلويزيون، برنامه‌هايي كه ريتمي تند و نياز به موسيقي‌هاي پرجنب‌وجوش دارند مانند برنامه‌هاي ورزشي، خبري يا تبليغات بازرگاني و... از اين موسيقي‌ها در برنامه‌هاي خود استفاده مي‌كنند.

البته بعضي از سريال‌ها يا فيلم‌هاي داخلي كه محتواي ترسناك يا موضوعات مربوط به شيطان دارند نيز از اين موسيقي‌ها استفاده مي‌كنند كه در اين صورت موزيك آنها توسط آهنگسازان داخلي ساخته مي‌شود.

بعضي از موسيقي‌هايي كه در برنامه‌هاي غيرداستاني تلويزيون مورد استفاده قرار مي‌گيرند، توسط بعضي از گروه‌هاي شيطاني با گرايشات منحرفانه كار شده‌اند.

استفاده برنامه‌سازان از اين موسيقي‌ها به دلايل زير است:

1 - ساختار اين موسيقي‌ها با محتواي برنامه‌ها متناسب است و در صورت استفاده نكردن از اين موسيقي‌ها، پيدا كردن موسيقي جايگزين كار مشكلي است.

2 - برنامه‌سازان چون تنها از ساختار مفرح و شاد اين موسيقي‌‌ها بهره مي‌گيرند از محتواي اين گروه‌ها يا گرايشات سازندگان آن آگاه نيستند. به غير از تلويزيون، اين موسيقي در برنامه‌هاي راديويي نيز به كرات مورد استفاده قرار مي‌‌گيرد كه براي نمونه مي‌توان به راديو جوان اشاره كرد كه بيش از همه از اين موسيقي‌ها استفاده كرده است.

البته به غير از موسيقي‌ها، تلويزيون تا به حال چندين بار از نشانه‌ها يا مفاهيم شيطاني در برنامه‌هاي خود استفاده كرده كه همه به صورت ناآگاهانه بوده است.

براي مثال پخش تيزر تبليغاتي از موسسه‌اي كه جايزه آن داراي عدد 666 بود يا همچنين شعري كه بارها در يكي از سريال‌هاي شبكه 3 توسط هنرپيشگان خوانده مي‌شد و اين عدد در آن به كار رفته بود.

يا همچنين دكور و لوگوي يكي از برنامه‌هاي شبانه شبكه 3 كه متناسب با يك نشانه شيطاني بود. اين علائم در برنامه‌هاي خارجي كودك و نوجوان نيز مورد استفاده قرار گرفته‌اند مانند علامت «كرانادو» يا دست شيطان در كارتون مرد عنكبوتي، البته پيش از برنامه‌هاي داخلي، فيلم‌هاي خارجي پخش شده داراي مشكل بوده‌اند كه از آن جمله مي‌توان به فيلم ارباب حلقه‌ها و هري پاتر و برنامه سينما ماوراء با فيلم‌هايي مانند كنستانتين و كودك را دعا كن و... اشاره كرد.

اينترنت

اينترنت به خاطر آن كه رسانه‌اي با قابليت فعاليت‌هاي زيرزميني است و رديابي و شناسايي كاربران در آن عملا غيرممكن است به يكي از رسانه‌هاي اصلي شيطان‌گرايان تبديل شده و بيشتر گروه‌هاي شيطاني براي تبليغات و بحث و گفتگو از آن استفاده مي‌كنند.

گروه‌هاي شيطان‌پرست در داخل كشور، وبلاگ‌ها و سايت‌هاي مختلفي را راه‌‌اندازي كرده‌اند كه از طريق آن به تبادل اطلاعات مي‌پردازند.

عموم گروه‌‌هاي بلك‌متال از طريق اينترنت به تبليغ گروه خود مي‌پردازند، يا موسيقي خود را از اين طريق در اختيار علاقه‌مندان قرار مي‌دهند. همچنين همه برنامه‌ها يا ميتينگ‌ها

 
درباره وبلاگ

FOLLOW ME ON İNSTAGRAM : im_amiral
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان (...) و آدرس rap3nter.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 47
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 18940
تعداد مطالب : 520
تعداد نظرات : 90
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->