کارما سوترا - گفتار بودا در مورد کارما
 
(...)
JİYANEM KÜRDİSTAN

 این سوترا زندگی بسیاری از کسانی که آن را خوانده اند عوض کرده است زیرا معلول مستقیم علت ها را بیان می کند. این سوترا که بودا آن را اصول طلایی نیز نامیده است در این جا به طور کلی بازگو می شود.

در یک گردهمایی که در آن 1250 پیرو شرکت کرده بودند آناندا سه بار دست به سینه دور بودا چرخید و با احترام تعظیم کرد و پرسید:

" در دوره تاریک کنونی که اکثریت مردم ما به دور از نیکوکاری , ناسپاس به تعلیمات لرد , وظیفه نشناس نسبت به والدین , عاری از ارزش های اخلاقی, تیره بخت و پست هستند و در میان آنان عده ای کر, کور, لال یا ناتوان  در زمینه های دیگر هستند و بیشتر مردم به کشتار خو کرده اند چگونه می توانیم اصول بنیادی و اسرارآمیز را بفهمیم  و دلایل این وضع را درک کنیم و هر فرد در نهایت چه نتیجه ای را باید از اعمالش ببیند؟ استاد من ممکن است این را از روی مرحمت توضیح دهید"

وی پاسخ داد " به دقت گوش دهید. اکنون من قانون کارما را شرح می دهم. به دلیل تاثیرات کارما که از زندگی های گذشته به ارث می رسد عده ای از مردم فقیر عده ای ثروتمند عده ای شاد و عده ای تیره بخت هستند. چهار قانون جداناشدنی برای به دست آوردن شادی و سعادت در زندگی بعدی شما وجود دارد:

- وظیفه شناس بودن نسبت به والدین

- احترام به بوداها , تعالیم بودا و رهروان راه بودا

- دوری کردن از کشتن و آزاد ساختن موجودات زنده

- پرهیز از خوردن گوشت و بخشنده بودن

سپس ادامه داد " سرنوشت اثرات انباشته شده کارما از گذشته است. باور داشتن به این سوترا و پیروی از آن برای شما سعادت و شادمانی ابدی می آورد. قانون کارما را که در ادامه می آید فرا بگیرید:

سعادت دنیوی امروز پاداش نیک زیستن در زندگی های گذشته تان است. زیستن به طریقه بودا همانند دوباره ساخته شدن است و این دوباره ساخته شدن راه رسیدن به نیروانا است.

داشتن یک شغل و مقام دولتی همین طوری به دست نمی آید. بدون اجرای تعالیم بودا هیچ چیز رخ نمی دهد. کمک کردن به ساختن پل ها و جاده ها در زندگی گذشته تان به لذت شما از امکانات نقلیه مختلف که مانع از خستگی ناشی از پیاده روی می شود منجر می شود.

اهدا کردن لباس به رهروان راه بودا به شما این اطمینان را خواهد داد که در زندگی بعدی خود از نظر لباس فراهم خواهید بود.

محتاج غذا نبودن نتیجه فراهم کردن غذا برای فقیران در زندگی قبلیتان است.

خساست و عدم تمایل به کمک به نیازمندان موجب گرسنگی و بی لباسی شما در آینده می شود.

خانه وسیع داشتن پاداشی است به خاطر اهدای غذا به معابد در زندگی گذشته تان.

ساختن معابد و پناهگاه های عمومی در آینده برای شما سعادت و شادمانی را به ارمغان خواهد آورد.

زیبا بودن اجر شما برای احترام گذاشتن و اهدای گل به محراب بوداست.

دوری کردن از خوردن گوشت و دعای مداوم به بودا سبب تولد شما به صورت کودکی باهوش در تجسم بعدی می شود.

همسر و فرزند خوب داشتن نتیجه ترویج دادن تعالیم بودا در زنگی گذشته تان است.

زینت دادن معابد بودا با آویزها و پرده ها شما را قادر به داشتن ازدواجی خوب در تولد دوباره تان می سازد.

داشتن والدین خوب نتیجه احترام و کمک شما به افراد تنها و غمگین در گذشته است. شکارچی پرندگان بودن در گذشته سبب یتیم شدن شما در زندگی کنونیتان است.

داشتن فرزندان بسیار مربوط به آزاد ساختن پرندگان در زندگی قبلیتان است.

عمر طولانیتان مربوط به آزاد ساختن موجودات زنده در زندگی گذشته و کوتاهی عمر ناشی از انجام کشتارهای زیاد در گذشته است.

ربودن همسر مرد دیگری سبب خواهد شد که شما در تجسم بعدی خود بدون همسر باشید.

بیوه بودن شما مربوط به بی احترامی به شوهر خود در زندگی قبلی است. عدم شکرگزاری در زندگی پیشین سبب رعیت بودن اکنون شماست. اشتیاق داشتن به همسر مرد دیگری سبب می شود که در تجسم بعدیتان همسری نداشته باشید.

تحریف کردن حقایق به طور مداوم سبب نابینایی شما در آینده خواهد شد.

کج بودن دهان شما مربوط است به خاموش کردن شمع های محراب بودا در زندگی پیشین.

توهین کردن به والدین و سواستفاده از آنان سبب می شود که شما در تجسم بعدی خود کر و لال باشید.

گوژپشت بودن جزای مسخره کردن پیروان بودا در زندگی گذشته است.

انجام کارهای پلید با دستانتان سبب ناتوانی دستانتان در این زندگی است.

افلیج بودن شما ناشی از دزد بودن شما در زندگی پیشین است. تولد دوباره به صورت اسب یا گاو نتیجه تکذیب کردن دیونتان در زندگی قبلی است.

تولد دوباره به صورت یک خوک یا یک سگ تنبیهی است برای گمراه کردن و آزار دادن دیگران در گذشته.

تقدیم کردن گوشت به رهروان راه بودا در گذشته سبب ضعف دائم شما در زمان حال است.

تندرست بودن نتیجه پیشکش داشتن دارو برای نجات بیماران و زخمیان در گذشته است.

بیرحمانه به کارهای پلید دست زدن سبب زندانی بودن شماست.

بستن مداوم سوراخ مار و موش سبب مرگ شما از گرسنگی در آینده خواهد شد

آگاهانه مسموم کردن رود یا منابع آب سبب مسمومیت شما در زندگی بعدیتان خواهد شد.

تنها و بی دوست بودن به دلیل بی وفایی و حیله گری شما نسبت به دیگران در گذشته است.

بی احترامی به تعالیم بودا گرسنگی مداوم را در تولد دوباره تان در پی خواهد داشت.

خون بالا آوردن جزای خوردن گوشت هنگام دعا کردن است.

شرکت در تعالیم بودا با سبک سری سبب ناشنوایی شما خواهد شد.

رنج بردن از زخم معده تنبیهی است برای پیشکش کردن گوشت به محراب بودا.

رایحه نامطبوع بدن جزای فروختن بخورهای خوشبو با دغل بازی است.

شکار حیوانات با طناب و تور مرگ شما را به وسیله دار مقدر می کند.

حسادت ناروا در زندگی گذشته سبب تنهایی و بی همسری شماست.

سوختن در آتش و برخورد صاعقه  ناشی از انجام معاملات تجاری با بی صداقتی است.

زخمی شدن توسط جانوران یا مارها به شما می گوید که در زندگی قبلیتان این موجودات دشمن شما بوده اند.

هرچه که انجام دهید به شما باز می گردد. بنابراین هر عدالت و مجازاتی را که برایتان رخ می دهد بپذیرید.

تصور نکنید که کارما نادرست است. شما زندگی خواهید کرد که عواقب کارما را تحمل کنید, چه در این زندگی چه در دوره های آینده.

نباید در سودمندی پیروی از بودا شک کنید. شادمانی پیروان بودا را نمی بینید؟ کارمای گذشته سرنوشت اکنون شما را تعیین می کند. کارمای کنونی زندگی بعدیتان را شکل می دهد.

هرکس به این سوترا افترا بزند به شکل انسان متولد نخواهد شد.

هرکس این سوترا را بپذیرد حقیقت را مشاهده خواهد کرد.

هرکس این سوترا را به همراه داشته باشد از مصیبت ها در امان خواهد بود.

هرکس این سوترا را ترویج کند در زندگی های پیاپی فرد هوشمندی خواهد بود.

هرکس این سوترا را از بر بخواند در تجسم بعدیش مورد احترام مردم خواهد بود.

هرکس این سوترا را به طور رایگان ترویج کند در زندگی بعدیش رهبری انسان ها را بر عهده خواهد داشت.

 اگر کارما هیچ تاثیری ندارد پس چه چیز موجب می شود فرزندی وظیفه شناس مادرش را از خطر نابودی نجات دهد؟

هرکس به این سوترا ایمان داشته باشد بهشت ابدی را مشاهده خواهد کرد.

قانون کارما برای همیشه فعال خواهد بود و ثمره عمل نیک  در زمان خود دریافت  خواهد شد.

بودا پس از گفتن این سوترا به آناندا و مریدان اضافه کرد: " مثال های بیشماری از قانون کارما وجود دارد اما من فقط به طور عمومی ذکر کردم"

سپس آناندا گفت :" تا پایان دوره تاریک کنونی  اغلب انسان ها باید زندگی های پی در پی انباشته از اعمال خلاف بیشماری را سپری کنند به خاطر نادیده گرفتن عواقب کارما. اما با سپاس از استاد ما و سوترایی که وی با بزرگواری به ما داده است هرکس این سوترا را بخواند و بنویسد و چاپ و منتشر کند  علاوه بر دعا به شادمانی ابدی برکت داده می شود و اجازه خواهد یافت که بودا های دیگر  را در بهشت روحانی ملاقات کند.

پس از سخنان آناندا , مریدان احساس سرمستی و آگاهی کردند و پس از تعظیم و عهد بستن به پایدار ماندن به آن سوترا بازگشتند.

منبع: ravandegan.com

 

 

  
نویسنده : هویار ; ساعت ٥:٢۱ ‎ق.ظ روز دوشنبه ٢٧ فروردین ،۱۳۸٦


 

 

دوستان عزیز اخیرا با مطلب جالبی در یکی از نشریات برخورد کردم و فکر کردم شاید شما هم دوست داشته باشید آن را بخوانید. به همین جهت عین مطلب را برایتان در ادامه می آورم:

شرح‌ ماجرا از زبان‌ جسدی که پس‌ از 45 دقیقه‌ زنده‌ شد!

اختلاف‌ نظرات‌ زیادی‌ در زمینه‌ یادآوری‌خاطرات‌ زمان‌ مرگ‌ توسط كسانی‌ كه‌ تجربه‌ مرگ‌داشته‌اند وجود دارد. عده‌ای‌ این‌ یادآوری‌ رانوعی‌ توهم‌ می‌دانند كه‌ البته‌ با دلایل‌ محكم‌ علمی‌می‌توان‌ آن‌ را ثابت‌ كرد كه‌ وقتی‌ فقط چند دقیقه‌(حدود 4 دقیقه‌) اكسیژن‌ به‌ مغز نرسد، فرد دچارمرگ‌ مغزی‌ می‌شود و فعالیت‌های‌ مغز متوقف‌می‌شود. پس‌ دیگر توهم‌، معنا نداشته‌ و این‌ فرض‌رد می‌شود. این‌ جاست‌ كه‌ بار دیگر علم‌ در برابرقدرت‌ و جلال‌ پروردگار خاموش‌ می‌شود و فقطنظاره‌گر شگفتی‌ها می‌ماند. این‌ بار نشانه‌ای‌ دیگراز (خداوند حی‌) را در مورد یكی‌ از هموطنان‌خود نقل‌ می‌كنم‌. باشد كه‌ چشم‌ها آن‌چه‌ را كه‌باید ببیند و بشنود، دریابند و بدانند كه‌ (او) همیشه‌زنده‌ است‌ و در همه‌ جا حضور دارد...

 

 

و آن‌ روز... طبق‌ اظهارات‌ پرستار 36 ساله‌ بخش‌آی‌سی‌یو بیمارستان‌ امام‌ خمینی‌، (محمدشفیعی‌) متولد 1327 در آی‌ سی‌ یو دچار ایست‌قلبی‌ شد و در حدود چهل‌ و پنج‌ دقیقه‌ تا یك‌ساعت‌ روی‌ ایشان‌ عملیات‌ سی‌ پی‌ آر (احیاءقلبی‌- ریوی‌) انجام‌ شد، ولی‌ چون‌ نتیجه‌ای‌نداشت‌ بیمار فوت‌ شده‌ اعلام‌ گردید و تمام‌دستگاه‌ها را از او قطع‌ كردند تا آن‌ كه‌ بعد ازگذشتن‌ زمانی‌ نسبتا طولانی‌ خانم‌ (دكتر صداقت‌)برای‌ امضا كردن‌ جواز دفن‌ به‌ آن‌ جا آمد و درعین‌ ناباوری‌ ضربان‌ بسیار ضعیفی‌ را حس‌ كرد و به‌سرعت‌ سی‌ پی‌ آر شروع‌ شد و جسد پس‌ از 45دقیقه‌ زنده‌ شد!

 

 

شرح‌ ماجرا را از زبان‌ خود بیمار:

احساس‌ خستگی‌ مفرط می‌كردم‌، حسی‌ شبیه‌ به‌زجر، مدت‌ زیادی‌ طول‌ نكشید تا تبدیل‌ به‌ یك‌حس‌ عمیق‌ لذت‌ بخش‌ شد... دلم‌ غش‌ می‌رفت‌!یك‌ خوشی‌ بسیار دلپذیر... در فضا رها شدم‌. دراتاق‌ پرستاران‌ را دیدم‌ كه‌ روی‌ كسی‌ خم‌ شده‌اندو در حال‌ ماساژ قلبی‌،... هستند. اول‌ متوجه‌ نشدم‌او كیست‌ ولی‌ بعد كه‌ چهره‌ او را دیدم‌ به‌ شدت‌ جاخوردم‌! خودم‌ بود... زمان‌ برایم‌ صفر شده‌ بود،انگار همه‌ جا حضور داشتم‌ در همان‌ لحظه‌، لحظه‌تولدم‌ را دیدم‌، مادرم‌ را دیدم‌ كه‌ در حال‌ به‌ دنیاآوردن‌ من‌ بود. بعد خودم‌ را آنجا دیدم‌ كه‌خوابیده‌ بودم‌. دكترها و پرستارها كنار رفته‌بودند. من‌ مرده‌ بودم‌. دیدم‌ كه‌ چشمان‌ و شست‌پاهایم‌ را بستند و ملحفه‌ را روی‌ صورتم‌ كشیدند.یكدفعه‌ بالای‌ سرم‌ فردی‌ را دیدم‌ كه‌ نمی‌شدتشخیص‌ داد زن‌ است‌ یا مرد. بلند قد وخوش‌اندام‌، او به‌ قدری‌ زیبا بود كه‌ بی‌اغراق‌ درهمان‌ لحظه‌ عاشقش‌ شدم‌! حیف‌ كه‌ نمی‌توانم‌زیبایی‌ او را وصف‌ كنم‌! در تمام‌ عمرم‌ كسی‌ را به‌این‌ زیبایی‌ ندیده‌ بودم‌. لباس‌ كرم‌ رنگ‌ بر تن‌داشت‌ كه‌ بر روی‌ آن‌ پارچه‌ای‌ سفید انداخته‌بود. به‌ من‌ گفت‌: چی‌ شده‌؟ (به‌ زبان‌ فارسی‌)،گفتم‌: پدرم‌ را می‌خواهم‌. گفت‌: بیا پدرت‌ این‌جاست‌، پدرم‌ را دیدم‌ كه‌ بالای‌ بسترم‌ گریه‌می‌كند. هرچه‌ صدایش‌ زدم‌، صدایم‌ را نشنید، بعدفهمیدم‌ كه‌ فقط او می‌تواند صدای‌ مرا بشنود.گفتم‌: به‌ نظرم‌ او همان‌ كسی‌ بود كه‌ ما (عزرائیل‌)می‌نامیم‌ یا شاید رشته‌ مرگ‌، با آن‌ فرد جای‌رفتیم‌. مردی‌ را دیدم‌ كه‌ نشسته‌ بود و آن‌ فرد زیبابسیار به‌ او احترام‌ می‌گذاشت‌. 5 گوی‌ نورانی‌ دراطرافش‌ بود ولی‌ نور آنها چشم‌ را آزار نمی‌داد.یك‌ گوی‌ را به‌ سمت‌ من‌ گرفت‌. فرد زیبا رو به‌ من‌گفت‌: بگیرش‌. تا گرفتم‌ خود را در I.C.U دیدم‌ كه‌دكتری‌ با دستگاه‌ الكترو شوك‌ مشعول‌ شوك‌دادن‌ به‌ قلب‌ من‌ بود. جالب‌ آن‌ بود كه‌ در طی‌آن‌ چند روز ما در I.C.U 5نفر بودیم‌ كه‌ آن‌ 4نفر مردند. البته‌ من‌ هم‌ مردم‌ ولی‌ باز زنده‌ شدم‌.!

 

از او پرسیدم‌: - آیا قبل‌ از این‌ تجربه‌ متوجه‌ شده‌ بودید كه‌نزدیك‌ مرگ‌ هستید؟

 

شفیعی‌: بله‌. وقتی‌ آخرین‌ بار در خانه‌ بودم‌،قبل‌ از آن‌ كه‌ وارد مرحله‌ بیهوشی‌ شوم‌، حس‌می‌كردم‌ دنیا دارد تیره‌ می‌شود. حس‌ می‌كردم‌چیزی‌ رو به‌ اتمام‌ است‌ 4 دختر و همسرم‌ را طوردیگری‌ می‌دیدم‌. انگار تصاویری‌ در غروب‌ بودند!می‌دانستم‌ وقت‌ رفتنم‌ است‌.

 

- آیا در لحظات‌ اول‌ تجربه‌ مرگ‌، حساس‌ترس‌ یا تنهایی‌ نكردید؟

 

شفیعی‌: اصلا! آن‌ قدر حس‌ خوبی‌ بود كه‌می‌توانم‌ راجع‌ به‌ آن‌ توضیح‌ بدهم‌...

 

- فكر می‌كنید این‌ بازگشت‌ برای‌ شما چه‌پیامی‌ به‌ همراه‌ داشته‌ است‌؟

 

شفیعی‌: خوب‌ باش‌، خوب‌ رفتار كن‌، خوب‌زندگی‌ كن‌... و فكر می‌كنم‌ بعد از آن‌ اگر كسی‌اعتقاد به‌ دنیای‌ پس‌ از مرگ‌ نداشته‌ باشد من‌می‌توانم‌ آن‌ را ثابت‌ كنم‌! جالب‌ آن‌ كه‌ بعد از این‌ماجرا دوستان‌ و همكارانم‌ نیز تغییراتی‌ اساسی‌ درمن‌ حس‌ می‌كردند. حضور من‌ برای‌ آنها نشانه‌ای‌از قدرت‌ خداوند بود.

 

- فكر می‌كنی‌ چرا این‌ اتفاق‌ برای‌ شما افتاد وچرا برای‌ دیگران‌ پیش‌ نمی‌آید؟

 

شفیعی‌: دلیل‌ آن‌ را به‌ خوبی‌ نمی‌ دانم‌ ولی‌شاید مربوط به‌ آن‌ باشد كه‌ من‌ در تمام‌ عمرم‌سعی‌ام‌ بر آن‌ بوده‌ كه‌ كسی‌ را آزار ندهم‌ و بدكسی‌ را نخواهم‌ و اگر به‌ كسی‌ كمكی‌ می‌كنم‌ آن‌ راپنهانی‌ انجام‌ دهم‌.

 

-دید شما نسبت‌ به‌ مرگ‌ قبل‌ از این‌ اتفاق‌چگونه‌ بود و بعد از این‌ اتفاق‌ چه‌ تغییری‌ كرد؟

 

شفیعی‌: من‌ قبل‌ از این‌ اتفاق‌ واقعا از مرگ‌می‌ترسیدم‌. یادم‌ می‌آید هر وقت‌ به‌ قبرستان‌می‌رفتم‌ سعی‌ می‌كردم‌ به‌ صورت‌ جسد یا داخل‌قبر نگاه‌ نكنم‌. ولی‌ باور كنید الان‌ اگر مرا بین‌ 10جسد بگذارند خیلی‌ راحت‌ می‌خوابم‌؟ و احساس‌بسیار خوشایندی‌ نسبت‌ به‌ مرگ‌ دارم‌!

 

- آیا دوست‌ دارید این‌ تجربه‌ دوباره‌ تكرارشود؟

 

شفیعی‌: ای‌ كاش‌ روزی‌ هزار بار برایم‌ تكرارشود! چنان‌ لذت‌ بخش‌ بود كه‌ حد نداشت‌، دلم‌می‌خواهد آن‌ فرد زیبا را ببینم‌ و آن‌ حس‌ رادوباره‌ تجربه‌ كنم‌. مرگ‌ هدیه‌ای‌ است‌ كه‌ خدا به‌بنده‌اش‌ می‌دهد!

 

- بعد از این‌ تجربه‌ چه‌ تغییراتی‌ در تصور ودرك‌ شما از خداوند پیش‌ آمد؟

 

شفیعی‌: علاقه‌ام‌ به‌ او خیلی‌ بیشتر شد و دركنارش‌ خیلی‌ هم‌ خدا ترس‌ شده‌ام‌. در ضمن‌بیشتر با او حرف‌ می‌زنم‌، حتی‌ وقت‌ رانندگی‌،وقت‌ راه‌ رفتن‌، وقت‌ خوردن‌ به‌ یاد او هستم‌! واین‌ جمله‌ لاحول‌ و لاقوه‌ الا به‌ ا... العلی‌ العظیم‌ رابسیار تكرار می‌كنم‌.

 

- با او خداحافظی‌ كردم‌ و جمله‌ای‌ از ایلیا(م‌) كه‌ در كتاب‌ رویای‌ راستین‌ خوانده‌ بودم‌ درذهنم‌ می‌درخشید:

 

(... و شما ای‌ زندگان‌ از نور زنده‌ بارور شوید وكودك‌ الهی‌ را در درون‌ خود بپرورانید و برای‌فارغ‌ شدن‌ از خود آماده‌ شوید. منتظر زاییدن‌ملكوت‌ الهی‌ در خود باشید و برای‌ تولد دوباره‌مهیا شوید...)

 

شفیعی‌ و همسرش‌ می‌گویند: محمد علی‌ شفیعی‌ اهل‌ هفتگل‌ حوزستان‌ است‌اندامی‌ متوسط وموهایی‌ جو گندمی‌ صورتی‌باریك‌ و كشیده‌ و چشمانی‌ ریز و پوستی‌ نسبتا تیره‌دارد. او بر اثر بی‌ توجهی‌ به‌ سرما خوردگی‌ دچارآنفلونزا و در نهایت‌ ذات‌ الریه‌ شد. او می‌گوید:روز جمعه‌ بود كه‌ در منزل‌ بودم‌، احساس‌ خفگی‌می‌كردم‌ به‌ مجتمع‌ پزشكی‌ سازمان‌ آب‌ و برق‌خوزستان‌ رفتم‌ و در نهایت‌ به‌ بیمارستان‌ امام‌خمینی‌ منتقل‌ شدم‌. چهل‌ روز در آی‌ سی‌ یو و 22روز دركما بودم‌ 75 روز در بخش‌ بودم‌... طی‌دوران‌ كما یك‌ بار فوت‌ كردم‌ احساس‌ سبكی‌كردم‌ و خود را میان‌ زمین‌ و آسمان‌ دیدم‌ انجابودم‌ كه‌ متوجه‌ شدم‌ پزشكان‌ و پرستاران‌ دارندروی‌ جسم‌ من‌ كار می‌كنند. شفیعی‌ می‌گوید: با شوك‌ الكتریكی‌ روی‌ من‌كار می‌كردند نتیجه‌ نداد مرا كفن‌ پوش‌ كردن‌مدت‌ 45 دقیقه‌ در كفن‌ بودم‌...همسرم‌ برایم‌ آش‌ نذری‌ درست‌ كرده‌ بود او به‌همراه‌ سایر اعضای‌ خانواده‌ مشغول‌ پخش‌ آش‌در محله‌ بود كه‌ برادرم‌ با منزل‌ تماس‌ گرفت‌ و خبرمرگم‌ را اعلام‌ كرد مراسم‌ آش‌ نذری‌ تبدیل‌ به‌ یك‌مراسم‌ شیون‌ و زاری‌ شد... این‌ شیون‌ و زاری‌ تنها50 دقیقه‌ طول‌ كشید چرا كه‌ دوباره‌ با خانواده‌تماس‌ گرفتند و اعلام‌ كردند كه‌ من‌ زنده‌ شدم‌. زمانی‌ در اصطلاح‌ پزشكی‌ خود را شكلات‌ پیچ‌(كفن‌ پوش‌) دیدم‌، زنده‌ بودن‌ را احساس‌ كردم‌...به‌ خیال‌ خودم‌ فریاد می‌زدم‌ كه‌ اشتباه‌ می‌كنیددستگاه‌ها را ازمن‌ جدا نكنید این‌ كفن‌ را باز كنیدمن‌ زنده‌ام‌ اما كسی‌ نمی‌شنید همان‌ لحظه‌ خود راروی‌ تخت‌ دیدم‌ از خودم‌ به‌ شدت‌ متنفر بودم‌...سفر مرگ‌ خود را فقط خودم‌ درك‌ می‌كنم‌. همسر محمد شفیعی‌ می‌گوید نذر كرده‌ بودم‌ كه‌همسرم‌ شفا پیدا كند كه‌ خبر فوت‌ او در روز تولدامام‌ علی‌ (ع‌) به‌ ما اطلاع‌ داده‌ شد در نهایت‌ باردیگر اطلاع‌ دادند كه‌ محمد زنده‌ است‌... در یكی‌از روزها برای‌ ملاقات‌ او به‌ همراه‌ تمام‌ اهل‌خانواده‌ به‌ دیدار محمد رفتیم‌...در همان‌ روز بود كه‌ پدرش‌ دستمالی‌ را ازجیب‌ خود دراورد كه‌ بلافاصله‌ محمد با مشاهدآن‌ دستمال‌ شروع‌ به‌ گریه‌ كرد از او پرسیدم‌ چراگریه‌ میكنی‌ و در آن‌ زمان‌ بود كه‌ محمد جریان‌مرگ‌ خود را و دیدار با مرد سفید پوش‌ را توضیح‌داد. همسر محمد شفیعی‌ به‌ تاثیرات‌ این‌ معجزه‌پرداخت‌ و گفت‌ من‌ اعتقادات‌ مذهبی‌ را باوردارم‌ معتقدم‌ تا خداوند سبحان‌ نخواهد هیچ‌برگی‌ از درختی‌ نمی‌افتد طی‌ مدت‌ بیماری‌محمد مدام‌ به‌ ائمه‌ اطهار متوسل‌ می‌شدم‌ اكنون‌كه‌ این‌ معجره‌ را دیدم‌ اعتقاداتم‌ صد برابر شده‌است‌.

 

 


منبع: مجله خانواده سبز

 

 

 

 

  
نویسنده : هویار ; ساعت ۱٢:٠٢ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱٦ فروردین ،۱۳۸٦


 

 

دژاوو «Deja vu»( قسمت دوم)

محققان در تحقیق بر روی مرد نابینایی که مدعی است حس دژاوو دارد؛ متوجه شدند این مرد این احساس را از طریق بوییدن؛ شنیدن و لمس کردن داراست. واقعیت موجود در مورد حس دژاوو در مرد نابینا تمام بحث ها و تئوری های مطرح شده برای اثبات یا رد تئوری تئوری تاخیر در مسیر بینایی را زیر سوال برده و همه معادلات محققان را به هم ریخته است. اگرچه که برخی از دانشمندان معتقدند که این مرد نابینا دارای نوعی توانایی خارق العاده می باشد. تحقیقات در مورد دژاوو مدت هاست که از زوایای مختلف آغاز شده و ادامه دارد. برخی از محققان از طریق هیپنوتیزم؛ دژاوو را مورد مطالعه قرار داده اند. این محققان اعتقاد دارند تجربه دژاوو مربوط به بخشی از مغز است که با موضوعات آشنا مربوط می شود.

آن ها در آزمایشی از دانشجویان خواستند تا کلماتی را به خاطر بیاورند. سپس آن ها را هیپنوتیزم کردند تا کلمه را فراموش کنند. زمانی که مجددا آن کلمه را به آن ها نشان می دادند؛ دانشجویان میگفتند این عبارت را قبلا جایی دیده اند. تقریبا نیمی از افراد شرکت کننده در تست؛ تجربه دژاوو داشتند و بقیه کلمه رامی شناختند. اما در صورت پذیرش نتایج این تحقیقات باز این سوال مطرح است که این موضوعات آشنا از کجا آمده اند و چگونه وارد مغز شده اند؟ یکی از تئوری های موجود در این رابطه می تواند مسئله جهان های موازی و زندگی هم زمان انسان با کالبد دیگرش در آن جهان ها باشد. جهان هایی با همین تصاویری که در حال حاضر در این دنیا تجربه می کنیم. و یا مثلا دیدن تصاویر در رویا پیش از برخورد با آن ها و یا...

منبع: ماهنامه اخبار و افکار/ سال اول/ شماره ۲

 

 

  
نویسنده : هویار ; ساعت ٢:۳٢ ‎ق.ظ روز یکشنبه ٥ فروردین ،۱۳۸٦


 

 

دژاوو «Deja vu»

تا به حال چیزی درباره حس «دژاوو» چیزی شنیده اید؟ «دژاوو» عموماْ نوعی احساس است مبنی بر اینکه شخصی گاه ممکن است تصویری را ببیند و مدعی شود که قبلاْ این چنین تصویری را دیده است. البته دانشمندان مختلف در مورد این مساله تعابیر مختلفی دارند. مثلاْ‌ عده ای معتقدند زمانی که ما تصویری را می بینیم؛ آن تصویر به دلیل اینکه از طریق یکی از چشمها زودتر از چشم دیگر به مغز می رسد؛ ما تصور می کنیم منظره را قبلاْ جایی دیده ایم. به نظر شما کدامیک از این نظرات درست است؟ آیا ممکن است که ما تصویری را از قبل (مثلاْ در زمان دیگر؛ جهان دیگر و یا قبل از تولد در این دنیا...) دیده باشیم؟ و یا اینکه این حس تنها یک خطای بصری است؟ اما اگر این تئوری خطای بصری را بپذیریم یک سوال دیگر مطرح می شود و آن این است که آن وقت چطور ممکن است افراد نابینا هم حس دژاوو داشته باشند؟

... ادامه دارد

منبع: ماهنامه اخبار و افکار/ سال اول/ شماره ۲

   

 

  
نویسنده : هویار ; ساعت ٧:٥٩ ‎ب.ظ روز یکشنبه ٢٧ اسفند ،۱۳۸٥


 

 

... برای دانستن اسرار؛

هزار شرط لازم است که اولین آن ها محرمیت و ظرفیت و رازداری است.

هر کس که قیل و قال به راه انداخت و اسرار را داد زد

این خودش دلیل بر بی خبری از سرّ و بیگانگی با اسرار است.

اگر کسی دکان محصولات باطنی راه انداخت

و محصولات جعلی خود را به قیمت ناچیز به معرض فروش گذاشت

باید گفت که صاحب مغازه؛ اساسا اهل باطن نیست

و دلالی است در لباس فروشنده باطنی.

 

موجودات سماوی و نیروهای غیبی(۸)

آمادگی اولیه

 

حواسی که در رابطه با ارتباطات روحی است در همگی وجود دارد. ولی در بسیاری از افراد به صورت بالقوه نهفته است. ما وجودشان را نادیده می گیریم یا از گسترش آن ها چشم پوشی می کنیم. اما در هر حالت انجام بسیاری از کارها می  تواند همه ما را در گسترش این توانایی کمک کند.

تکنیک هایی که منجر به تمرکز درونی و حفظ تعادل می شوند عبارتند از:

رژیم غذایی مناسب؛ ورزش؛ هوای تازه؛ استراحت؛ مراقبه؛ احساسات آرام کننده؛ تمرینات تنفسی؛‌تصویر ذهنی؛‌عبارات تاکیدی؛ دعا؛ مدیتیشن؛‌ پیاده روی و انجام تمرینات ورزشی.

 

تمرینات

برای آمادگی به منظور ارتباط با ارواح راهنما تمریناتی وجود دارد. از جمله این تمرینات؛‌ تمرین ستون میانه و تمرین پیوند عرفانی است. تمرین ستون میانه به منظور هماهنگ ساختن هاله انسانی برای ارتباط روحی به کار برده می شود و تمرین پیوند عرفانی نیز چهار چاکرای بالای بدن را فعال نموده و در یک ردیف قرار می دهد. این فعال شدن باعث می شود جریان انرژی در آن ها افزایش پیدا کند؛ بدین ترتیب می توان از نیروی برتر شهودی بیشتر استفاده نمود و درک شخص از ارواح راهنما بالا می رود. این تمرینات زمینه ساز ارتباط آگاهانه و مستقیم با ارواح هستند.

بیشتر تکنیک های ماورایی که به منظور ارتباط روحی مورد استفاده قرار می گیرند؛ بسیار ساده اند. این تکنیک ها بر اساس سه توانایی اصلیکه پرورش آن ها بسیار مهم است پایه گذاری شده اند:

۱- تصویر ذهنی ۲- تمرکز ۳- تجسم خلاق

۱. تصویر ذهنی؛ توانایی خلق یک تصویر ذهنی است که باید آن را به طور مداوم در ذهن خود حفظ کنیم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

FOLLOW ME ON İNSTAGRAM : im_amiral
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان (...) و آدرس rap3nter.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 18978
تعداد مطالب : 520
تعداد نظرات : 90
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->