آخرین وداع حضرت زینب با پیکر امام حسین علیه السلام
 
(...)
JİYANEM KÜRDİSTAN

عصر عاشورا قضایا به پایان می رسد. عمربن سعد شب حرکت نمی کند، چرا؟ برای اینکه کارهایی از نظر خودش و سپاهیان خودش دارد، مخصوصا دفن کردن اجساد کشته های سپاه خودش. شب را ماند و فردا که روز یازدهم بود حرکت کرد.

دستور داد سرهای مقدس را از بدنها جدا کردند، سر مقدس امام حسین علیه السلام را همان عصر عاشورا به عجله به طرف کوفه بردند و از آن جمله به منابت یک حادثه تاریخی سر جناب حبیب بن مظهر را، باقی سرهای شهدا را نگه داشتند با خودشان ببرند.
اینها روز یازدهم حرکت کردند. برنامه را چنان چیدند که پیش از ظهر روز دوازدهم با یک دبدبه و طنطنه خیلی زیاد و فوق العاده وارد کوفه بشوند و به اصطلاح اعلام پیروزی خودشان را به مردم بکنند و ضمنا زهر چشمی هم از مردم بگیرند، جشن موفقیت بگیرند، ترتیب همه کارها را هم برای خودشان داده بودند.

روز یازدهم – ظاهرا بعد از ظهر – اسرا را حرکت دادند در حالی که شب گذشته شب بسیار سختی بوده است، خیمه های اینها را آتش زده بودند، نه مسکنی، نه مأوایی، نه قافله سالاری، نه غذایی، نه آبی و نه لباسی. مرکبهایی که برای اینها تهیه کرده بودند و شترهایی که آوردند، پالان داشتند ولی جهاز نداشتند یعنی پالانهای چوبی داشتند، مخصوصا برای اینکه این اسرا بیشتر آزار ببینند.
''علی بعیر بغیر وطاء'' (تعبیر سیدبن طاووس است) «وطاء» آن جامه هایی را می گویند که روی پالان حیوان می اندازند که وقتی انسان سوار می شود ناراحت نشود والا چوب و مانند آن معلوم است که خودش یک زجر است. آمدند و اینها را سوار کردند.

اسرا در تمام شب به دستور قبلی اباعبدالله که فرمود از جای خودتان بیرون نیایید و زینب کبری علیهاسلام خیلی مراقب بود متفرق نشوند، بیرون نیامده بودند و نمی توانستند برای زیارت اجساد شهدای خودشان بیرون بیایند، ولی همینکه اینها را حرکت دادند – تعبیر سیدبن طاووس که مقتل نوشته است این است – مثل اینکه همه یک آرزویی دارند؛ نمی گوید که زینب گفت یا ام کلثوم گفت یا زین العابدین گفت یا فلان طفل گفت، می گوید: ''فقلن بحق الله الا مررتم بنا الی مصرع الحسین''؛ یعنی تمام زنها یکصدا گفتند شما را به حق خدا قسم، حالا که می خواهید ما را از این سرزمین ببرید، از کنار خوابگاه عزیزان ما ببرید، می خواهیم برای آخرین بار با بدنهای عزیزان خودمان خداحافظی کنیم. این خواهش مورد قبول واقع شد. اینها را سوار کردند.

چند قدمی بیشتر فاصله نبود. تا اینها را آوردند و چشم اینها به بدنهای مقدس افتاد، همه بی اختیار خودشان را از روی مرکبها به روی زمین پرتاب کردند. هر زنی به سراغ عزیزی از عزیزانش رفت.
زینب سلام الله علیها پسری در کربلا دارد*. در روز عاشورا این پسر شهید می شود. زینب حتی از خیمه بیرون نمی آید که برای پسر خودش یک بیتابی خاصی کرده باشد. یکی برای جناب علی اکبر بیرون آمده است و یکی برای خود اباعبدالله.

اینجا هم هیچ فکر نمی کند که فرزندی دارد، همه اش متوجه برادرش است، می رود بدن مقدس اباعبدالله را از لابلای شمشیرشکسته ها، نیزه شکسته ها، سنگها، کلوخها، وضعهای عجیب بدنها پیدا کند. او آشنا بود، می شناخت.
در مقاتل چنین نوشته اند: «''فوجدته جثة بلا رأس عار عن لباس''» این بدن مقدس را در بغل می گیرد، یک نوحه و زاری ای می کند که نوشتند: «''فقد ابکت والله کل عدو و صدیق''» دوست و دشمن به گریه درآمد. آنجا بود که به خود اجازه داد ناله کند، صدا زد: «''بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان حتی مضی''.»

*واقعا هم زینب چه بطله ای است! بطل یعنی قهرمان؛ چه بطلی است! دکتر بنت الشاطی که خودش یک زن است کتابی راجع به حضرت زینب نوشته به نام "بطلة کربلاء" یعنی قهرمان کربلا.
اگر با خواندن این مطلب منقلب شدید وغمی به دلتون نشست و  گونه هاتون خیس شد التماس دعاخیر دارم.

یـاااااااااااااااا زینب.

التماس دعا دارم .یا حسین 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

FOLLOW ME ON İNSTAGRAM : im_amiral
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان (...) و آدرس rap3nter.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 82
بازدید ماه : 252
بازدید کل : 18975
تعداد مطالب : 520
تعداد نظرات : 90
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->